۰
يکشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۲۳:۲۹
ربع قرن از حماسه بزرگ مردم در سربع قرن از حماسه بزرگ مردم در سال 1376 گذشت

«دوم خرداد» و تجربه دولت‌های پس از آن

امروز دقیقا بیست و پنح سال از روزی که مردم با حضور در پای صندوق‌های رای، اتفاقی تازه را در سپهر سیاسی ایران رقم زدند می‌گذرد، اتفاقی که باعث تحلیل‌های بسیار شد و نام‌های نمادینی به آن داده شد؛ از «حماسه بزرگ» تا «نه بزرگ»
«دوم خرداد» و تجربه دولت‌های پس از آن


گروه سیاسی- هدیه گل محمدی: امروز دقیقا بیست و پنح سال از روزی که مردم با حضور در پای صندوق‌های رای، اتفاقی تازه را در سپهر سیاسی ایران رقم زدند می‌گذرد، اتفاقی که باعث تحلیل‌های بسیار شد و نام‌های نمادینی به آن داده شد؛ از «حماسه بزرگ» تا «نه بزرگ». حضور سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آن سال، آن هم در حالی که به نظر می‌رسید پیروز میدان از قبل مشخص است، شور و حالی تازه به مردم داد. شعارهای خاتمی که برگرفته از باورهای مدرن او بود همچون گسترش آزادی‌های مدنی، تلاش برای تشکیل جامعه مدنی و تعمیق مردم سالاری، از طرفی خون تازه ای در رگ‌های حکومتبود و از طرف دیگر پاسخی به نیازهای روحی مردمی بود که به انفعال رسیده بودند. به این ترتیب برخلاف آنچه در ماه‌های قبل تصور می‌شد، خاتمی توانست با رای 20 میلیونی مردم به ریاست جمهوری برسد و دولتی تشکیل شد که بعدها به عنوان «دولت اصلاحات» معروف شد.
تشکیل این دولت البته خوشایند بسیاری نبود و بهانه گیری‌ها کم کم به بحران سازی برای این دولت رسید، چنان که به قول خاتمی دولتش گرفتار «هر 9 روز یک بحران» بود. داستان از مخالفت با شعارهای اصلی دولت آغاز شد. تاکید دولت به «آزادی‌های مدنی» به دفاع و رواج بی بند و باری تفسیر شد. این موضوعی بود که قبل از انتخابات هم سعی می‌شد به آن دامن زده شودو از جمله اینکه سعی شد با ساخت فیلمی مجعول و نمایش آن در مراکز خاص، طرفداران خاتمی را افراد بی بند و بار معرفی کنند، اما این قبیل تبلیغات دروغین نتیجه عکس داد. همچنین در طول عمر دولت اصلاحات، دائما این موضوع تاکید می‌شد که همت دولت فقط در راستای «توسعه سیاسی» است و به «اقتصاد» که مقوله مورد اهمیت و توجه مردم است اصلا توجه نمی‌شود. با این حال بعد از پایان دولت خاتمی، ثبات اقتصادی شکل گرفته در کشور مثال زدنی بود. دولت در طول 8 سال توانسته بود به مرور تورم را به میزان چشمگیری کاهش دهد و رشد اقتصادی مثبتی ایجاد کند. تجربه دولت اصلاحات نشان داد که رشد و توسعه اقتصادی بدون رشد و توسعه سیاسی امکان پذیر نیست؛ و در واقع حیطه‌های مختلف اجتماعی مثل فرهنگ و سیاست و اقتصاد، زنجیروار به هم متصل هستند و بدون توسعه و اعتلای فراگیر، نمی‌توان فقط در یکی از حیطه‌ها تحول ایجاد کرد؛ دریغ که این نکته مهم هیچ گاه مورد توجه مسئولان بعدی کشور قرار نگرفت.
بحران سازی‌ها از اولین ماه‌های تشکیل دولت تا آخرین روزها ادامه داشت. دستگیری غلامحسین کرباسچی شهردار تهران و همکارانش، دستگیری فعالان ملی – مذهبی، قتل‌های زنجیره ای، ضرب و شتم وزیران دولت در نماز جمعه، فشار برای برکناری اعضای اصلی دولت، ترور سعید حجاریان، تعطیلی فله ای مطبوعات و دستگیری روزنامه نگاران، فاجعه کوی دانشگاه، کارشکنی در اجرای طرح‌های اقتصادی دولت، بستن باند فرودگاه و جلوگیری از افتتاح فرودگاه امام خمینی، حمله گروه‌های فشار به تجمعات دانشجویی، دستگیری‌هاشم آقاجری و لقمانیان نماینده مردم همدان و ... فقط بخشی از بحران‌هایی بود که دراین مدت شکل گرفت اما خوشبختانه نتوانست دولت را در میانه راه متوقف کند.
ظهور فردی مثل محمود احمدی نژاد در سال پایانی دولت به عنوان شهردار تهران و شارژ وی برای انتخابات ریاست جمهوری، دولت اصلاحات را به پایان رساند؛ در حالی که با تمام قدرت تلاش شد در مقابل تخریب دولت اصلاحات، دولت و شخص احمدی نژآد در‌هاله ای از مقدسات پیچیده شود و به این ترتیب نوید روز و روزگاری خوش به مردم داده شود. معجزه هزاره سوم که با ادعا می‌شد با دعای مردم و لطف امام عصر (عح) به ریاست دولت رسیده و اطاعت از او اطاعت از خداست، اما نه تنها اقتصاد کشور را به تباهی کشاند و درآمد سرشار نفت در هشت سال عمر خود – که بیش از 700 میلیارد دلار بود- به باد داد، زیرساخت‌های شکل گرفته فرهنگی و سیاسی دوران خاتمی را هم به نابودی کشاند و در پایان هم البته تبدیل به چاقویی شد که دسته خود را می‌برد! آنچه از این دوران به یادگار مانده است ادعای‌هاله نور، بگم بگم، جن گیری و جریان انحرافی و سوء استفاده‌های عجیب و غریب از بیت المال بود. تنش افزایی در سیاست خارجی (که نقطه مقابل تنش زدایی موفق در دوران خاتمی در سطح بین الملل بود) باعث انزوای ایران و صدور قطعنامه‌های متعدد علیه ایران شد، قطعنامه‌هایی که احمدی نژاد آنها را کاغذ پاره می‌خواند و میگفت آنقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه دانتان پاره شود.
دولت حسن روحانی اگرچه میراث دار این وضعیت بود اما باید گفت که علی رغم تلاش بعضی دولتمردان در چهار ساله دوم همان راهی را رفت که احمدی نژاد رفته بود. بی توجهی به مردم و سعی در راضی نگهداشتن گروه‌های سیاسی مختلف، عدم توجه به شایسته سالاری و گرفتار شدن در فشارهای پیدا و پنهان باعث شد که دولت حسن روحانی که همه توان خود را برای به ثمر نشستن برجام گذاشته بود، در نهایت وضعیت خوبی برای کشور رقم نزند و پس از 24 سال از حماسه بزرگ دوم خرداد، دوباره مردم به انفعال سیاسی روی بیاورند و انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 با حضور پایین مردم و میزان بسیار بالای آرای سفید برگزار شود. سید محمد خاتمی به عنوان نماد اصلاحات در سالهای پس از بحران 1388 با محدودیت‌هایی مواجه است و به نظر می‌رسد چندان مشتاق دخالت ر سیاست نباشد؛ اما تجربه او و دولتش تجربه ای بزرگ است که هنوز هم می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد و راه را نشان کسانی بدهد که دلشان می‌خواهد هر کار ناپخته ای را «جراحی بزرگ» نامگذاری کنند. تجربه دولت اصلاحات نشان می‌دهد که تبلیغات و هیاهو برای رسیدن به موفقیت و عبور از بحران کافی نیست؛ و گاهی باید به جای پافشاری بر مقابله با دشمن، به فکر تنش زدایی و فرصت سازی بود.
   

 
کد مطلب: 163861
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *