۱
دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۱۹
دو سرنوشت متفاوت برای دو روزنامه نگار عصر مشروطه

یاد آر ز شمع مرده یاد آر

روزنامه نگاری در ایران در دوره مشروطه نقش خاصی در پیشبرد اهداف نهضت بر عهده داشت. در نهضت مشروطيت، روزنامه صوراسرافيل متعلق به میرزا جهانگیرخان شیرازی و مقالات علي‌اكبر دهخدا که در ستون چرند و پرند در آن می نوشت از جايگاهي بلند برخوردارند. اما نکته اینجاست که این دو، یعنی صوراسرافیل و دهخدا، پس از مشروطه، سرنوشتی متفاوت پیدا کردند. یکی جان در راه مشروطه داد و دیگری جان سالم به در برد.
یاد آر ز شمع مرده یاد آر

روزنامه نگاری در ایران در دوره مشروطه نقش خاصی در پیشبرد اهداف نهضت بر عهده داشت. در نهضت مشروطيت، روزنامه صوراسرافيل متعلق به میرزا جهانگیرخان شیرازی و مقالات علي‌اكبر دهخدا که در ستون چرند و پرند در آن می نوشت از جايگاهي بلند برخوردارند. اما نکته اینجاست که این دو، یعنی صوراسرافیل و دهخدا، پس از مشروطه، سرنوشتی متفاوت پیدا کردند. یکی جان در راه مشروطه داد و دیگری جان سالم به در برد.

 میرزا جهانگیرخان معروف به جهانگیرخان شیرازی یا جهانگیرخان صور اسرافیل از روزنامه‌نگاران بزرگ دوره مشروطیت بود. او مدیر روزنامه «صور اسرافیل» بود و به خاطر نام روزنامه‌اش صور اسرافیل لقب گرفت. علی اکبر دهخدا نیز با مقالاتی که با نام مستعار دخو منتشر می کرد در روزنامه صوراسرافیل شهرت یافت تا این دو، روزنامه نگاران مشهور دوره مشروطه باشند.

میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل در سال ۱۲۹۲ قمری – 1252 خورشیدی - در شیراز متولد شد. در اوان کودکی پدرش آقا رجبعلی در گذشت و عمه وی سرپرستی او را برعهده گرفت. پنج ساله بود که با عمه و جده خود به تهران آمد. چهارده ساله بود که به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت. مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد اساتید زمان فرا گرفت و به سال ۱۳۱۱ قمری به تهران رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطه‌خواهی آغاز شده بود.

علي‌اكبر دهخدا در سال 1257 خورشیدی (1297 هـ.ق/ 1879 ميلادي) در تهران به دنيا آمد پدر دهخدا مرحوم باباخان از مردم قزوين بود كه پيش از تولد او به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد.

دهخدا زبان عربي و معارف اسلامي را در محضر دو تن از استادان وقت شيخ غلامحسين بروجردي و حاج شيخ هادي نجم آبادي آموخت و پس از افتتاح مدرسة سياسي تهران، در آن مدرسه به تحصيل پرداخت و زبان فرانسه و ساير علوم و فنوني را كه در آن مدرسه تدريس مي‌شد فراگرفت. وي پس از فارغ‌التحصيل شدن از آن مدرسه وارد خدمت وزارت امور خارجه شد. دهخدا پس از چند سال خدمت در آن وزارتخانه، همراه با معاون‌الدوله غفاري كه مأمور سفارت ايران در بالكان شده بود براي مدت كوتاهي به بخارست و سپس به اتريش رفت و در آنجا به آموختن زبان آلماني و فرانسوي پرداخت و پس از دو سال خدمت در سال 1322 هـ. ق به ايران بازگشت.

بازگشت دهخدا به ايران همزمان با اوج نهضت مشروطيت بود. وي مدت شش ماه به كارهاي غيرسياسي مشغول بود امّا به طور ناگهاني تصميم گرفت كه از همه كارها كناره‌گيري كند و براي خدمت به آزاديخواهان به كار روزنامه‌نگاري بپردازد.

میرزا جهانگیر خان در دوران مشروطه به انجمن‌های سری (انجمن باغ میکده) و مجامع ایرانیان راه یافت. او با سرمایه میرزا قاسم خان تبریزی و همکاری میرزا علی‌اکبر خان قزوینی (دهخدا) روزنامه‌ای به نام صور اسرافیل چاپ کرد. روزنامه صور اسرافیل با مشکلاتی روبرو شد؛ از آن میان این که چندین بار نویسنده آن را تکفیر کردند و چند بار دفتر روزنامه‌اش را ویران کردند.

اولين شمارة روزنامة صوراسرافيل در تاريخ پنجشنبه هفدهم ربيع‌الاول سال 1325 هـ. ق (14 دي‌ماه 1276 ش) منتشر شد. دهخدا در اولين شماره دو مقاله داشت: يكي مقالة جدي و يك مقالة طنز گونه كه در بخش چرند و پرند با امضاي «دخو» به چاپ رسيده است. در شمارة اوّل نام دهخدا در كنار نام گردانندگان اين روزنامه نيامده است و اين جابجايي و حذف اسامي تا شماره پانزدهم ادامه داشت. امّا از شمارة پانزدهم به بعد نام هر سه نفر، يعني ميرزا قاسم خان به عنوان صاحب امتياز و جهانگيرخان به عنوان مدير و ميرزا علي اكبر خان دهخدا به عنوان سردبير و نگارنده آورده شده است. از ابتكاراتي كه در روزنامة صوراسرافيل به كار برده شد اختصاص دادن ستوني به نام چرند و پرند بود كه در هر شماره با امضاي «دخو»، نام مستعار علي‌اكبر دهخدا، درج مي‌شد. اين مقالات كه به فارسي ساده و با شيوة طنزآميز نوشته مي‌شد توجه بسياري از مردم را جلب كرد. اين شيوة نگارش سبك جديدي را در نثر فارسي پديد آورد كه بعدها علاقه‌مندان فراواني پيدا كرد.

روزنامه بيشتر توسط اطفال روزنامه‌فروش در تهران پخش مي‌شد. استقبال از اين روزنامه بدان‌جا رسيد كه تيراژ آن از شماره 10 به بعد از مرز 24 هزار گذشت. مردم به تدريج به اين حقيقت پي مي‌بردند كه مقالات روزنامه‌اي كه قصد بيدار كردن و آگاهي بخشي دارد شايسته احترام است. دهخدا در خاطرات خود از پيرمرد پارچه‌فروشي سخن مي‌گويد كه « يك روز به سختي از پله‌هاي دفتر صوراسرافيل بالا مي‌آمد تا روزنامه را بخرد. وي در پاسخ درخواست دهخدا كه لازم نيست تا از اين پله‌ها بالا بياييد، من خود روزنامه را براي شما پايين مي‌آورم مي‌گويد: پس ثوابش چه مي‌شود؟»

 

آنگونه که در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران آمده : نام میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل به همراه سید جمال الدین واعظ، ملک‌المتکلمین و سید محمدرضا مساوات در فهرست چهار نفری بود که محمدعلی شاه پیش از به توپ بستن مجلس، درخواست تبعید آنها را از ایران کرده بود، که با ایستادگی مجلس روبرو شد. پس از به توپ بستن مجلس به همراه گروهی دیگر از مشروطه‌خواهان دستگیر شد و به دستور محمدعلی‌شاه در روز چهارشنبه ۲ تیر/۲۴ جمای الاولی ۱۳۲۶ به همراه ملک‌المتکلمین و قاضی ارداقی در باغ‌شاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشته شد. عمه زاده او، اسدالله خان جهانگیر نیز در روز به توپ بستن مجلس پس از دلاوری‌های بسیار کشته شد. «مامونتوف» خبرنگار روس که در زمان اعدام جهانگیر خان در ایران بود، می‌نویسد: سر گذشت این دو تن (میرزا جهانگیر خان و ملک المتکلمین) بسیار ساده بود. امروز ایشان را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم طناب به گردن ایشان انداختند. از دو سو کشیدند. خون از دهان ایشان آمد و این زمان، دژخیم سومی خنجر در دل‌های ایشان فروکرد..

میرزا جهانگیر، در آخرین مقاله خود در نشریه صور اسرافیل، خطاب به قزاق‌های محمد علی شاه، می‌نویسد: "ما هم از این جانبازی و فداکاری عاری نداریم و هیچوقت نمی‌گوییم که چرا ما مغلوب مستبدین و بی‌دینها شدیم زیرا که برادران آذربایجانی و گیلانی و فارسی و اصفهانی ما در راهند و عنقریب خواهند رسید. ما می‌خواهیم با بدن‌های خود، زیر سم اسب‌های آنها را نرم و مفروش کرده و زمین طهران را برای تشریفات مقدم این مهمان‌های تازه رسیده، از خون گلوی خود زینت دهیم و به آن برادرهای مهربان بگوییم و افتخار کنیم که ماییم پیش صف‌های شهدای راه آزادی...".

دهخدا شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» خود را به یاد او سرود. در آخرین شمارهٔ دورهٔ دوم صور اسرافیل (۱۵ صفر ۱۳۲۷ - دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۲۸۷ خورشیدی) از دهخدا شعری در رثاء و بیاد رفیق و همسنگر قدیمی اش به چاپ رسید. دهخدا می‌گوید: شبی مرحوم میرزا جهانگیر خان را به خواب دیدم. در جامهٔ سپید (که عادتاً در تهران در برداشت) و به من گفت: «چرا نگفتی او جوان افتاد؟». من از این عبارت چنین فهمیدم که می‌گوید: «چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشته‌ای؟» و بلافاصله در خواب این جمله به خاطر من آمد: یاد آر ز شمع مرده یاد آر! در این حال بیدار شدم و تا نزدیک صبح سه قطعه از مسمط ذیل را ساختم و فردا گفته‌های شب را تصحیح کرده و دو قطعه دیگر به آن افزودم...

بدین ترتیب صوراسرافیل اعدام شد اما دهخدا توانست از ايران خارج شود و جان سالم به در برد. دهخدا بعد از خروج از ايران، از راه باكو به اروپا رفت. وي مدتي مقيم پاريس بود و در اين شهر با برخي از طرفداران مشروطه رفت و آمد داشت. او در آن شهر با دشواري‌هاي بسيار روبرو بود. يكي از آنها نگراني‌اش از بابت خانواده‌اش بود. البته او قبل از خروج از ايران نامه‌اي به يكي از دوستانش به نام سيّدمحمّد صراف نوشته و از او خواسته بود كه به خانواده‌اش ياري برساند. وي در پاريس مدتي در يك پانسيون به سر مي‌برد امّا فقر و فشار مالي آنچنان شديد شد كه از شدت فقر به منزل علامه محمّد قزويني پناه بُرد. وي در نامه‌اي كه در 15 نوامبر سال 1908 به معاضدالسلطنه پيرنيا نوشت:

«الآن بدون هيچ خجلت، چون چيزي از شما پنهان ندارم عرض مي‌كنم سه روز است كه با نان و شاه بلوط مي‌گذرانم.»

و در همين نامه دربارة وضعيت مالي خود به طنز مي‌گويد:

«... با 5/3 فرانك پول كه الآن در كيف دارم، مي‌خواهم محمّدعلي شاه را از سلطنت خلع كرده و مشروطه را به ايران عودت دهم.»

دهخدا در كشور سويیس روزنامة صوراسرافيل را دوباره داير كرد. امّا از اين روزنامه بيش از سه شماره منتشر نشد. دهخدا به علت دشواري‌هاي مالي به استانبول بازگشت و در آنجا مجله‌اي را به نام سروش منتشر کرد که چهارده یا پانزده شماره از این روزنامه سروش در فاصله تیر تا آبان‌ماه ۱۲۸۸ منتشر شد. مؤسس و مدیر این روزنامه، سیدمحمد توفیق و سردبیر آن علی‌اکبر دهخدا و نویسندگان آن معاضدالسلطنه، میرزا یحیی دولت‌آبادی و میرزا حسین دانش اصفهانی بودند.

پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی علی‌اکبر دهخدا در حالی که هنوز در استانبول بود، هم از تهران و هم از کرمان (به نشانهٔ حق‌شناسی مردم این ایالت از بابت مقالات صوراسرافیل) به نمایندگی مجلس انتخاب شد. دهخدا نمایندگی مردم کرمان را پذیرفت. دهخدا در بازگشت به ایران و در ادامه فعالیت سیاسی خود به حزب اعتدالیون پیوست و این برخلاف انتظار یاران سابق او بود که غالباً در حزب رقیب یعنی حزب دموکرات جمع شده بودند.

با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای روسی به شمال ایران و نزدیک شدن آنها به پایتخت و سقوط دولت، دهخدا همراه با اعضای کمیتهٔ مهاجرت ابتدا به قم و سپس به کرمانشاه رفت. پس از انحلال حکومت در مهاجرت، دهخدا به مدت دو سال و نیم به دعوت رؤسای ایل بختیاری در مناطق چهارمحال بختیاری به سر برد و بخش عمده‌ای از این دوره را مهمان لطفعلی خان امیرمفخم در قلعه دزک در نزدیکی فرخ‌شهر کنونی بود. در همان‌جا بود که اندیشه تدوین لغت‌نامه یا فرهنگ‌نامه‌ای جامع برای زبان فارسی در ذهن او شکل گرفت و با استفاده از کتابخانه امیرمفخم کار نگارش یادداشت‌های لازم برای لغت‌نامه و امثال و حکم را جمع‌آوری کرد.

او اندک اندک از سیاست کناره گرفت و به کارهای علمی، ادبی و فرهنگی پراخت. مدتی ریاست دفتر (کابینه) وزارت معارف (وزارت فرهنگ بعدی) و سپس ریاست تفتیش وزارت عدلیه (وزارت دادگستری بعدی) را به عهده داشت. در سال ۱۳۰۶ مدرسهٔ سیاسی به مدرسهٔ عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافت و ریاست آن را علی‌اکبر دهخدا به عهده گرفت. در سال ۱۳۱۴ به عضویت فرهنگستان ایران انتخاب شد. از زمان تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی را تا سال ۱۳۲۰ به عهده داشت. در این سال از خدمات دولتی بازنشسته شد و یکسره به کار لغت‌نامه پرداخت تا نام او با لغتنامه دهخدا ماندگار شود. در همین دوران بود که در جواب استفسار دوستان که چرا شعر و نثری به سبک آنچه در صوراسرافیل منتشر می‌کرد نمی‌سراید و نمی‌نویسد، می‌گفت: «در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در روزنامه‌ها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغت‌نامه وظیفه‌ای دشوار و خسته‌کننده و طاقت‌سوز ولی واجب را تحمل نماید.» دهخدا روز هشتم اسفندماه 1334 درگذشت.

آرامگاه صوراسرافیل در تهران در خیابان مخصوص جنب بیمارستان لقمان کوچهٔ شهید ابراهیمی انتهای کوچه در آبی رنگ سمت چپ قرار گرفته است. در حیاط خانه‌ای که گفته می‌شود پس از اعدام وی و ملک‌المتکلمین، آنها را شبانه و پنهانی به آنجا آورده و دفن کرده‌اند. این مقبره‌ها در حیاط یک ملک قدیمی - که مالک آن در دسترس نیست - قرار گرفته و در حال تخریب است. آرامگاه علی اکبر دهخدا نیز در آرامگاه خانوادگی آنها در ابن بابویه تهران است.

گزارش : حمیدرضا شکوهی

کد مطلب: 58949
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *