۰
يکشنبه ۱ تير ۱۳۹۹ ساعت ۰۴:۰۳

چرا در ورزش توسعه نیافته ایم؟

اعظم شیرویی
 بدون آموزش و توسعه انسانی در حوزه ورزش، رسیدن به توسعه، خیال خام خواهد بود.  
چرا در ورزش توسعه نیافته ایم؟
 بدون آموزش و توسعه انسانی در حوزه ورزش، رسیدن به توسعه، خیال خام خواهد بود.  ورزش محصول دوران مدرن است، یعنی در دوران سنتی ورزش موضوع فردی بود ولی در دوران مدرن ورزش امر اجتماعی ‌است و تا سیاستمداران، تصمیم گیران و برنامه ریزان ما این مسئله را درک نکنند که ما با یک امر اجتماعی روبه‌رو هستیم و نه با یک کنش فردی، ما نباید خیلی امید داشته باشیم که در حوزه‌های پیچیده اقتصادی و حقوقی و بین المللی، ساختار نظام بتواند تحولی ایجاد کند. 
این تفکر که در حال حاضر در بخشی از جامعه ما وجود دارد مبنی بر اینکه توطئه در جهان مانع از حرکت ما به سوی پیشرفت است یا اینکه نمی‌گذارند ما پیشرفت کنیم، تفکر نادرستی است؛ چرا که اگر سیستمی در جامعه تصمیم بگیرد رشد کند، هیچ مانعی نمی‌تواند بر سر راه آن‌ قرار گیرد اگرچه ساختارها در حرکت به سمت توسعه نقش بسیار مهمی دارند اما «جامعه»، نقشی به مراتب مهم‌تر در رسیدن به توسعه دارد. آموزش«رشد فردی» در این امر، عاملی تعین‌کننده است. لازمه رشد فردی در جامعه، وقت گذاشتن افراد جامعه برای خود در مسیر کشف و شناختن خودشان با کمک سیستم های آموزشی است. در واقع، این رشد فردی است که جمع آن تبدیل به جامعه مدنی و عاملی برای پیشرفت کشور است. فقر رشد فردی و اخلاقی موضوع مهمی است که بسیاری از نویسندگان ایرانی نیز از جمله عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب‌های تاریخ ایران به آن اذعان داشته‌اند.
نخستین مساله این است که توسعه یافتگی یک امر جهانشمول و دستاورد بشری است. توسعه یافتگی تحت تاثیر کشورها، جغرافیای خاص و فرهنگ خاصی نیست و تحت تاثیر اصول خاصی هست. توسعه یافتگی یک پدیده یی است که جنبه فرمولی و ریاضی پیدا کرده و مانند علوم پزشکی و مهندسی به یک چارچوب مشخصی رسیده است. در ورزش کشور ما هنوز همایش در رابطه با توسعه یافتگی ورزش برگزار می کنند. لزومی ندارد که این همه ما در کشور همایش و کنفرانس توسعه یافتگی برگزار کنیم و مباحث تکراری مطرح شود و حرف های تکرای صرف و دور از واقعیت های جامعه خود ما و نظام بین الملل مطرح شود و دوباره به این مباحث برگردیم. ما راحت می توانیم به نتایجی که جهان در ورزش  خود در این رابطه دست یافته برسیم؛ با استفاده از الگو گرفتن از کشورهای توسعه یافته در ورزش .
یکی از اصول توسعه یافتگی در ورزش الگوی توسعه یافتگی است. اصول توسعه یافتگی مبتنی بر تجربه بشری است و جنبه بین المللی دارد. یعنی نمی شود گفت چون ما ایرانی هستیم برای پیشرفت به علم ورزش کشورهای پیشرفته نیاز نداریم و می خواهیم راه دیگری برویم. اصول توسعه یافتگی جنبه جهانی دارد. شایسته سالاری، بروکراسی کارآمد، صنعتی شدن، هماهنگی میان نهادها، توزیع عادلانه امکانات، دانشگاه های حل المسائلی، و تصمیم گیری های اقتصادی غیر سیاسی، تجربه های بشری هستند. اگر تجربه ژاپن یا کره جنوبی را در ورزش مطالعه کنیم همان تجربه کشورهای توسعه یافته در ورزش است. یعنی همگی اصولی را مشترکا به کار گرفته اند تا بتوانند پیشرفت کنند.
آیا توسعه ورزش در جامعه ما اولویت دارد؟ به نظر می رسد که جواب منفی باشد. آیا می پذیریم که تعریف ما از نظام بین الملل ورزشی با مقتضیات توسعه یافتگی ورزش در تضاد است؟ اگر جواب مثبت است، پس وضع ما بسیار طبیعی است. چرا که نمی توانیم در تضاد با جهان پیشرفت کنیم. در انبوه تناقصات نمی شود در انتظار کارآمدی نشست. اگر می خواهیم کارآمد باشیم باید با دنیا ارتباط برقرار کنیم و از علم و تجربه پیشرفت آنها الگو بگیریم و این الگو گرفتن نباید فقط بر روی کاغذ مطرح شود و پول خرج کردن باشد. اگر ما با دنیا ارتباط داشتیم و از تخصص و تجربه آنها استفاده می کردیم، اجازه نمی دادیم این همه شکایات در فیفا داشته باشیم، این همه پول ملت برای قراردادهای غیر حرفه ای از کشور خارج شود، این همه مهاجرت نخبگان ورزش را داشته باشیم ، و موارد زیاد دیگر ....  واقعا اتاق فکر متمرکز طراحی اولویت های ورزش کشور کجاست؟
ما باید برای توسعه در ورزش اولویت بندی باید داشته باشیم.
1-باید وقتی عضویت فدراسیون های بین المللی را می پذیریم با آنها تبادل و اشتراک فکری داشته باشیم. ٢ – باید در ساختار ورزش تمرکز در اهداف و اولویت بندی داشته باشیم. ٣ - تفاهم فکر و انضباط فکری در مدیریت ورزش کشور را باید پیاده کنیم. ۴ - به توسعه بومی و اولویت های بومی در ورزش توجه کنیم. ۵ - به آموزش توسعه انسانی در ورزش توجه کنیم.
 
یک مثال در این بحث می زنم : توسعه‌ی فوتبالی ما تقریبااز لژیونرها شروع شد. لژیونر بودن یک آرزو بود برای ما مثل مرحوم ناصر حجازی که در «محمدان بنگلادش» مربی بود و سال ۶۵ پرسپولیس را در یک قدمی صعود شکست داد؛ و گل را یک ایرانی یعنی بیژن طاهری زده بود! ما اما از ناصر حجازی کینه به دل نگرفتیم؛ ما اصول جهانی را پذیرفته بودیم! به همین شکل مدیریت هم در حال حاضر در ورزش ما مدیر لژیونر می خواهد، لژیونری که برود خارج از مرزها و دانش مدیریت ورزش را بصورت عملی یاد بگیرد و بیاید.....
 مثلا در علم مربیگری در حال حاضر ضعف داریم و نمی توانیم درهای یک کشور را ببندیم و تنها اتکا کنیم به مربیان داخلی که به کلاس آموزشی می‌روند. ما نیاز داریم تا بفهمیم گاهی لازم است تا یاد بگیریم! یاد بگیریم از مشاور خارجی استفاده کنیم! یاد بگیریم از ساختار حرفه ای و علمی و تخصص باشگاههای توسعه یافته استفاده کنیم و با آنها تعامل داشته باشیم! ما برای چشم آبی یا اسم لاتین‌شان دعوتشان نمی‌کنیم؛ ما برای یادگیری و ظرفیت‌سازی نیاز به تعامل با آن‌ها داریم.
مثلا ما فهمیدیم برای توسعه فوتبال نیاز به لیگی حرفه‌ای‌تر داریم ولی انگار فقط هدف را تعریف کردیم ولی راه های رسیدن و امکانات و علم مورد نیاز به هدف را نمی دانستیم که رسیدن به لیگ حرفه ای برای توسعه فوتبال بود و به قول جامعه شناس مرتون در این مسیر دچار آنومی شدیم چون برای رسیدن به موفقیت، هدف و وسایل رسیدن به هدف هماهنگ نبودند.
نمی‌شود تنها برای بازیکنان سرمایه‌گذاری کنیم و دل خوش کنیم به توسعه. توسعه یعنی همه‌ی اجزاء زنجیره را با هم دید و با هم توسعه داد. ما بهترین داور آسیا مثل فغانی را پرورش دادیم  ولی نتوانستیم در کشور نگه داریم و از دانش او استفاده کنیم...
 
کد مطلب: 131447
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *