۲
جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۵۵

پشت به بهشت؛ رو به جهنم

آساره کیانی
در استان سرسبز گلستان، بازمانده‌های یک انفجار مهیب در عمق نزدیک به ۲۰۰۰ متری معدن «یورت»، پشت به سبزی بی‌‌انتهای دره‌ای به عمق بهشت و رو به دریچه‌ای سیاه و نیمه‌ریخته نشسته‌اند و منتظرند زیر آوارمانده‌هایشان با چشمانی سُرمه زده بیرون بیاید.
پشت به بهشت؛ رو به جهنم
در استان سرسبز گلستان، بازمانده‌های یک انفجار مهیب در عمق نزدیک به ۲۰۰۰ متری معدن «یورت»، پشت به سبزی بی‌‌انتهای دره‌ای به عمق بهشت و رو به دریچه‌ای سیاه و نیمه‌ریخته نشسته‌اند و منتظرند زیر آوارمانده‌هایشان با چشمانی سُرمه زده بیرون بیاید.
دیگر عادت کرده‌ایم شبکه خبر در کنار تصاویر و برنامه‌های روزانه‌اش یک تصویر کوچک از یک آواربرداری را هم نشان بدهد. همراه با آمبولانسی که از روی شکل و رنگ، می‌توان تشخیص‌اش داد و انبوه آدم‌هایی منتظر، بی‌هیچ حرکتی و امیدوار برای زنده ماندن‌هایی که خیلی بعید است. ما نمی‌توانیم چیزی تشخیص بدهیم؛ همه دوراند اما شاید بتوانیم درکشان کنیم.
آن‌ها که زیر آوار می‌مانند می‌توانند شغل‌های متفاوتی داشته باشند؛ می‌توانند معلمی بلوچ باشند زیر دیوار خراب شده یک مدرسه؛ کولبر باشند یا آتش‌نشان، دانش‌آموز یا کارگر.
آوار، سرما و گرما نمی‌شناسد؛ می‌تواند سرد و کشنده باشند مثل برف و روی کول شما در مرزهای غربی خراب شود؛ یا آنقدر دمایش بالا باشد که چیزی از جسمتان باقی نماند.
حالا تلویزیون دارد در مورد انتخابات ریاست جمهوری حرف می‌زند و مرد کاورپوش که گرد زغال بر چشم‌های او هم نشسته، منتظر است بگوید که نیروهای امداد و نجات، تا حالا چقدر به محل دفن کارگرها نزدیک شده‌اند، چقدر احتمال زنده بودن آن‌ها وجود دارد و تا حالا جسد چندنفر بیرون آمده؛ دفعات زیادی آوار روی سر کارگران معدن خراب شده بود اما این یکی بزرگترینش بود.
معاون استاندار گلستان کنار دست خبرنگار حاضر می‌شود. شاید اگر تلویزیون آواربرداری معدن را مثل «پلاسکو» پوشش بدهد، او هم مثل جلال ملکی سخنگوی آتش‌نشانی، اسم و رسمی در کند و بتواند در انتخابات شواری شهر و روستای بعدی شرکت کند!
وقتی یک کشور، مستعد وقوع بحران‌های متنوع آب و هوایی، زمینی و دریایی، معدنی و پلاسکویی است، باید به لحاظ مدیریت بحران، کیفیت خیلی بالایی هم داشته باشد؛ ساختمان پلاسکو در تهران که آتش گرفت و فروریخت، مسئول شماره یک شهر، بیشتر از همه زیر سوال رفت؛ پیش از آن کارشناس‌های زیادی گفته بودند که تهران بحران «مدیریت بحران» دارد؛ که اگر زلزله بیاید خود زلزله فاجعه نیست؛ تخریب‌های پس از آن، هزاربار فاجعه‌بارتر است. گودال‌های پی در پی، عدم تجهیزات آتش‌نشانی و ایمنی کافی و خاک‌ خوردن سوله‌های مدیریت بحران به کنار، اگر باران، کمی تندتر از حد معمول شود، ممکن است شما درون شهر خودتان در آب بیفتید و جنازه‌تان هیچ وقت پیدا نشود!
تلویزیون، برنامه‌های تبلیغات کاندیداها را معرفی می‌کند؛ نوبت به شهردار تهران می‌رسد؛ پشت به بهشت (خیابان شهرداری) و- با هزارامید- رو به پاستور (ساختمان ریاست‌جمهوری) نشسته و شما تصور می‌کنید که او رئیس‌جمهور شده و همزمان چند بحران در چند جای متفاوت کشور اتفاق افتاده و بعد مثل اینکه نخواهید به چیزی فکر کرده باشید تعداد روزهای عزای عمومی در گلستان را می‌شمارید و دیگر یادتان رفته که این عزا برای پلاسکو چند روز بود؟
تصویر کوچک است اما مشخص است که یک جنازه جدید بیرون کشیده‌اند. معدن‌کارهای سُرمه بر چشم، بر سر می‌زنند تا جنازه به آمبولانس منتقل شود اما برنامه‌های تبلیغات انتخابات قطع نمی‌شود، آقای شهردار وعده ۵ میلیون شغل می‌دهد و مدام دو عدد ۹۴ و ۶ را تکرار می‌کند. اینطور که او می‌گوید این درصد بالای فقیر مقابل آن درصد بسیار اندک ثروتمند قرارگرفته‌اند؛ او هم همه این مدت منتظرمانده تا فقیرها زیاد شوند، بعد وعده داده به شما کمک خواهیم کرد. رقم و عدد کمک با هر کاندیدای مردم‌دوست، بیشتر شده و هر سال مورد امتحان کاندیداهای جدیدتری قرار گرفته؛ اصلا اینجا همه چیز تکرار می‌شود؛ وعده‌ها، آوار و تصویر کوچک گوشه شبکه خبر.
این جا یک گودال سیاه است که مشخص نیست توی آن چه خبر است. عدد بالای زیر آوارمانده‌ها مثل پلاسکو تکرار می‌شود، بعد به تدریج پایین می‌آید و به سی و چند نفر می‌رسد؛ حادثه شبیه می‌شود با این تفاوت که پلاسکو گوشه پایین سمت راست بود و معدن زغالسنگ همان گوشه منتها سمت چپ شبکه خبر.



کد مطلب: 69432
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *