۰
جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۱۵
جنگ‌هاي نامتقارن در منطقه امکان تغيير شکل دارد

جنگ تمام عيار کلاسيک در کمين خاورميانه

اگر بپذيريم که طرح بحث نظامي جنگ‌هاي نامتقارن يا ناهمگون به عنوان يک راهبري مقابله با آمريکا براي خروج اين کشور از منطقه و عقب‌نشيني ناوگان‌هايش از آب‌هاي منطقه از جمله خليج فارس يا خليج عدن و درياي سرخ بالا گرفته است بايد پرسيد که جنگ نامتقارن چگونه جنگي است؟ تا چه حدي در اين عرصه رويارويي و تقابل‌جويي کارآمدي دارد؟ انواع اين جنگ در عصر کنوني شامل چه عرصه‌هايي مي‌شود و تا کجا مي‌تواند به آمريکا خسارت وارد سازد که تحت فشار و از روي اجبار ناگزير به خارج کردن سربازان و نيروهايش از کشورهاي منطقه و تخليه پايگاه‌هاي نظامي‌اش شود؟
جنگ تمام عيار کلاسيک در کمين خاورميانه
گروه بین الملل_ منصور انصاري: لذا پيش از پاسخ به اين سوالات اساسي بايد ببينيم جنگ نامتقارن يا ناهمگون چگونه جنگي است، زيرا مي‌دانيم و يا فرض بر اين است که هنوز با آمريکا در حالتي ميان رويارويي و تقابل جويي هستيم نه يک جنگ همه جانبه تمام عيار.
جنگ‌هاي نامتقارن ريشه‌اي تاريخي و طولاني دارند که به طور مشخص در يک سرزمين و براي مقابله با حکومت‌هاي اشغال‌گر يا مستبد و ستمگر با پايگاهاي مردمي ايجاد مي‌شده است و علاوه برهدف احقاق حقوق مردم و مقابله با بي‌عدالتي يک حکمراني در مقابل دشمن متجاوز و استعمارگر جنبه رهايي بخشي داشته اند. اين نوع جنگ در شرايطي که برابري تسليحاتي و نظامي وجود نداشته، توسط حق طلبان مخالف ستمگري و ظلم صورت مي‌گرفت و تفاوت ماهوي با جنگ‌هاي کلاسيک رو در روي جبهه اي و ميداني ميان دو ارتش مجهز داشته‌اند.
در ادوار گذشته و در طول تاريخ، اين جنگ‌ها را گريلايي، چريکي يا پارتيزاني نيز گفته‌اند. دو مشخصه بارز اين نوع جنگ يکي اين بود که بر روي زمين يعني در چارچوب يک جغرافيايي سياسي مشخص صورت مي‌گرفت و دومين مشخصه، داشتن پايگاه مردمي و همکاري پنهان و آشکار مردم تحت ستم و حمايت آنها از پارتيزان‌ها يا چريک‌هايي بود که با شور و هيجان توام با فداکاري بي انتها براي حقوق مردم مي‌جنگيدند و غالبا نيروي اشغالگر يا متجاوز را به ستوه مي‌آوردند يا نقش موثري در کاهش ستم و ظلم حکومت ستمگر يا سرنگوني آن داشتند.
در عصر مدرن، جنگ‌هاي نامتقارن و ناهمگون غير کلاسيک و غير جبهه‌اي به اشکال ديگري نيز مانند نفوذ به سامانه‌هاي ديجيتالي يا جنگ‌هاي سايبري وارد عمل مي‌شوند و با بهره‌گيري از نقاط ضعف دشمن و حفره‌هاي اطلاعاتي به آن ضربه مي‌زنند.
يکي ديگر از مشخصات بارز جنگ نامتقارن در عصر کنوني، حمله‌هاي موشکي و پهبادي دور زن به مواضع حساس دشمن و پايگاه‌هاي مهم استقرار نيروهايي است که به بهانه‌هاي مختلف از جمله حفظ منافع يا قدرت نظامي خود يا حفاظت از منافع و موقعيت کشورهاي هم پيمان و به درخواست يا موافقت تلويحي يا غير رسمي آنان در ژئوپليتيک‌هاي حساس سرزمين‌هايي غير از سرزمين خود مستقر شده‌اند. در حوزه جنگ‌هاي هوايي، پهپادي و موشکي که از عنصر زمين و ميدان‌هاي زميني جنگ، همچنين پايگاه‌هاي مردمي در يک سرزمين خاص يا به هم ريختن تعادل قوا در ژئوپليتيک‌هاي حساس برخوردار نيستند، بر خلاف بعضي از جنگ‌هاي پارتيزاني قرون گذشته و سال‌هاي اوليه نيمه اول و دوم قرن متاخر، بر فرض محال نه منجر به سرنگوني يک نظام سياسي مشخص مي‌شوند و نه مي‌توانند راهبرد حضور نظامي اين يا آن قدرت جهاني را به گونه اي تغيير دهند که منجر به خروج از يک منطقه سياسي گسترده مثلا خاورميانه، خليج فارس يا درياي سرخ شود.
اگر حضور قدرت‌هاي نظامي به هر شکل در منطقه اي تلويحا يا مستقيم مورد درخواست يا حمايت  يک يا  چند کشور منطقه باشد، حملات پهبادي يا موشکي ايذايي هستند ولي در نهايت نمي‌توانند تعيين کننده باشند. اين حضورها بر اساس راهبردهايي فراتر از اين رويارويي‌ها و در چارچوب حفظ تعادل قواي جهاني صورت مي‌گيرد و به عوامل بسياري براي وقوع نياز دارد.
اين اقدامات موشکي و پهبادي يا حملات هوايي تخريبي و خسارت رسان با قصد کاهش دامنه اقدامات نظامي ديگر انجام مي‌گيرند و در ابعاد مختلف يک جنگ کلاسيک شامل آنچه نوزويک يا مکتب کپنهاک در مورد جنگ‌هاي قرن کنوني مي‌گويند يعني ابعاد اجتماعي اقتصادي فرهنگي و مردمي، يا تهي و يا بسيار اندک، کم اثر و نامحسوس هستند.
اين جنگ‌هاي دور پروازي موسوم به نقطه زن، عرصه‌هاي تصرف زميني ندارند و قادر نيستند که تغييرات عمده و اساسي ايجاد کنند، با اين وجود ممکن است در وضعيتي ناگزير، زمينه جنگ‌هاي کلاسيک و همه جانبه را فراهم سازند که در آن صورت اين  برتري تکنولوژيکي، توان نظامي و برتري اقتصادي براي انجام و ادامه يک جنگ کلاسيک جبهه‌اي  است که در صورت نبود مقاومت گسترده مردمي، برنده نهايي را تعيين مي‌کند.
در اين ميان بايد پذيرفت جبهه‌اي جديد در جغرافياي منطقه‌اي ميان جمهوري اسلامي ايران، سوريه، حماس، جهاد اسلامي، تا حدودي دولت فلسطين با رياست محمودعباس، حزب الله لبنان و گروه‌هاي مقابله جو با آمريکا در عراق همانند حشد الشعبي، کتائب حزب‌الله و گروه‌هايي از جوانان خشمگين مسلح که بعد از حمله آمريکا و سرنگوني صدام شکل گرفته اند از يک سو و جبهه ديگري به رهبري آمريکا و با همکاري انگلستان، فرانسه، آلمان و تعداد ديگري از کشورهاي اروپايي و استراليا به بهانه حمايت از رژيم صهيونيستي و دولت جنايتکار نتانياهو البته با اختلافاتي به وجود آمده که  وارد عرصه جديدي از رويارويي با جبهه اول  شده‌اند.
 با وجود چنين صف‌بندي‌اي از قوا، آنچه جنگ متقارن و موشکي پهپادي براي فشار به آمريکا ناميده مي‌شود در صورت پافشاري، اصرار و تداوم بر آن، خواهي نخواهي و لامحاله به يک جنگ کلاسيک همه جانبه کشيده مي‌شود.
گرچه به درستي گفته مي‌شود ممکن است قدرت هژموني آمريکا و غرب در صحنه جهاني در مقابل چين و تا حدودي روسيه تضعيف شود، اما بايد گفت چنين جنگ همه جانبه کلاسيکي موجب آسيب‌هاي جدي و اساسي اقتصادي و نظامي بسيار زيادي در کشورهاي منطقه و حتي جغرافياي سياسي کشورهاي درگير در اين جنگ خواهد شد و در انتهاي جنگي همه جانبه، اگر رخ دهد، برندگان آن در مناطق حساس و تعيين کننده‌اي از جمله خليج فارس و نهايتا کشورهاي حاشيه درياي سرخ و خاورميانه به موقعيت هژمونيکي بالاتر در صحنه جهاني ارتقا مي‌يابند.
در توضيح بيشتر فرارويي جنگ‌هاي نامتقارن به جنگ کلاسيک آمريکا با طرف‌هاي متقابل، همان طوري که گفته شد، يکي از وجوه مدرن جنگ‌هاي نامتقارن با استفاده از فن‌آوري‌هاي پيشرفته الکترونيکي، ديجيتالي و سايبري با روش‌هاي مبتکرانه براي ضربه زدن و تضعيف روحيه طرف متقابل است. بايد گفت آمريکا و کشورهاي غربي نه به اين دليل که در اين عرصه و يا جنگ‌هاي موشکي و پهپادي دست پايين را دارند، بلکه به اين دليل که صحنه و ميدان اين جنگ‌هاي گسترده، نامعين، وسيع، ناشناخته، پهناور و غافلگيرانه است تن به تداوم چنين نبرد نامتقارني نخواهند داد و لذا ترجيح مي‌دهند که توانايي‌هاي خود را در عرصه جنگ‌هاي گسترده و با حمله به مرکز فرماندهي و  سايت‌ها و سازمان‌هاي رادار دفاعي هوايي، مراکز ارتباطي فرماندهي تجربه کنند. شگردي نظامي که طرف‌هاي مقابل به دليل دوري سرزمين آمريکا از صحنه واقعي يک جنگ کلاسيک و همه جانبه امکان مقابله به مثل ندارند، گرچه حتما آنچه در منطقه دارند به شدت آسيب خواهد ديد ولي برايشان مقرون به صرفه‌تر خواهد بود که وارد جنگي نامتقارن، طولاني و تدريجي، غافلگيرانه و فرسايشي نشوند زيرا جنگ ناهمگون يا نامتقارن جنگي است که در آن طرفين از لحاظ دسترسي به امکانات رزمي و اهداف راهبردي، تناسب و شرايط برابر را ندارند و داراي سطحي يکسان نيستند، لذا احتمال کاربرد يک طرفه حمله نظامي کلاسيک از سوي قدرتي که خود را داراي توانايي نظامي قوي تر و برتر مي‌داند و گمان مي‌کند شرايط آتش هوايي و زميني بهتري برخوردارد است، وجود دارد.
         اين فرضيه در شرايطي است که جمهوري اسلامي ايران و آمريکا بطور جدي تمايلي به جنگ رو در روي کلاسيک ندارند و بارها با زبان دپپلماتيک بر اين موضوع تاکيد کرده‌اند.
 
کد مطلب: 211758
برچسب ها: خاورمیانه
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *