کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی اولویت های مجلس دهم در گفت و گو با داریوش قنبری:

ترمیم کابینه به نفع دولت و کشور است

مستقلین مجلس به سمت اصلاح طلبان گرایش دارند

22 خرداد 1395 ساعت 9:41

داریوش قنبری قبل از نمایندگی مجلس در دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام فعالیت داشت. وی نماینده مردم ایلام در دوره های هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی و سخنگوی فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس هشتم بود. اما در انتخابات مجلس نهم و دهم احراز صلاحیت نشد.


داریوش قنبری قبل از نمایندگی مجلس در دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام فعالیت داشت. وی نماینده مردم ایلام در دوره های هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی و سخنگوی فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس هشتم بود. اما در انتخابات مجلس نهم و دهم احراز صلاحیت نشد.

داریوش قنبری که عضو شورای مرکزی حزب مردم سالاری است در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از حامیان حسن روحانی بود. داریوش قنبری دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس و استاد مدعو دانشگاه الزهرا و اولین کسی است که از حوزه ایلام دو بار به مجلس راه می‌یافت. با دکتر داریوش قنبری درباره اولویت های مجلس دهم گفت و گو کردیم.

-        آقای دکتر به عنوان اولین سوال می خواهیم بدانیم که ارزیابی شما از ترکیب مجلس دهم بویژه با توجه با انتخابات هیات رییسه مجلس چیست!؟ اصول گرایان، اصلاح طلبان، اعتدالیون و مستقل ها چه سهمی از مجلس بردند؟ چون یک آشفتگی در اعلام آمار وجود دارد، می خواستم خواهش کنم ابتدا در این مورد نظر خود را بفرمایید.

در مجموع لیست امید و حامیان دولت اکثریت را در مجلس در اختیار دارند. اما لیست امید و حامیان دولت، کلا اصلاح طلب نیستند و در بین کسانی که از لیست امید به مجلس راه پیدا کرده اند خیلی ها از اصولگراهای معتدل هستند که البته در مجموع بین این جریان، یعنی جریان اصول گرایی معتدل و اصلاح طلبی یک ائتلاف نانوشته چند سالی است شکل گرفته و در مجموع در انتخابات اسفند 94 این ائتلاف غیررسمی رسمی تر شد؛ طوری که دیگر از هر دو طیف یعنی از اصول گراهای معتدل و اصلاح طلبان در یک لیست واحد قرار گرفتند. آنچه که درمجموع حاصل شد این بود که لیست امید توانست حدود 160 کرسی از کرسی های مجلس را در اختیار بگیرد. بعضی ها اینگونه تحلیل می کنند که چون آقای عارف رئیس نشده پس طیف امید یعنی اصلاح طلبان اکثریت را در اختیار ندارند.

 اما خدمت شما عرض کنم ترکیب مجلس را نمی شود فقط به انتخاب رئیس تقلیل داد چون خیلی از افرادی که در لیست امید بودند به آقای لاریجانی رای دادند. شخص آقای لاریجانی هم در لیست امید بوده و نمی شود ما بگوییم که چون حالا آقای لاریجانی رأی آورده پس لیست امید دیگر کنار گذاشته شده و اکثریت حالا در اختیار طیف دیگری هست. من فکر می کنم بایستی به همان ائتلاف امید برگردیم، ائتلافی که کاندیداهای خود را معرفی کرد و کاندیداهای مورد حمایت ائتلاف امید رای آوردند. اگر به آن لیست برگردیم آن وقت می توان ادعا کرد که لیست امید اکثریت کرسی ها را در مجلس دهم در اختیار دارد. اکثریت قاطع آرا در واقع در اختیار این لیست قرار گرفت و به نظرم تعدادی از نمایندگان مستقل هم گرایش به این سمت دارند و من وزن اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل یا معتدلین اصول گرا را حول و حوش 200 نفر ارزیابی می کنم و در کل از گرایش تند و افراطی بیش از 30 یا 40 نفر به مجلس ورود پیدا نکرده اند. از افراطی ترین نمایندگان هم اگر ما بخواهیم نام ببریم شاید در حد 10 نفر هم نباشند و تعدادی از اصولگراهایی که سنتی تر هستند وارد مجلس شده اند که در مجموع اینها هم تا حدودی گرایش بینابینی دارند. مستقلینی هم که وارد شده اند معمولا سیال هستند که به هر دو طرف گرایش پیدا می کنند. مستقلین در مجموع به اقتضای شرایط، مقداری به سمت اصلاح طلبان یا به سمت اصولگرایان یا به سمت معتدلین حرکت می کنند اما در کل من فکر می کنم که بیشتر مستقلین هم به سمت همین اصلاح طلبان و معتدلین اصولگرا گرایش دارند و با همین محاسبه است که من گفتم تعداد اصلاح طلبان و اعتدال گرایان به 200 نفر می رسند.

در مجموع من فکر می کنم که گرایش اصولگرا اعم از تند افراطی ، سنتی های اصول گرا و مستقلین اصول گرا در کل حول و حوش 90 کرسی در اختیار داشته باشند یعنی کمتر از یک سوم ترکیب مجلس در اختیار اصولگراها هست و معتدلین و اصلاح طلبان بیش از دو سوم را در اختیار دارند. البته عرض کردم که معتدلین و اصلاح طلبان را مطرح می کنیم و اگر صرفا اصلاح طلبان را در نظر بگیریم، بله شاید حالا تعدادشان در حد 110 یا 120 نفر بیشتر نباشد. با توجه به شرایطی که برای اصلاح طلبان ایجاد شده بود و رد صلاحیت های گسترده، اصلاح طلبان دیگر بیشتر از این فرصت نداشتند که کاندیداهای جدید پیدا کنند یا کاندیداهای جدید خود را مورد حمایت قرار دهند و وارد مجلس بکنند. از 3 هزار کاندیدای اصلاح طلب در دور اول رد صلاحیتها توسط شورای نگهبان فقط 30 نفر تأیید شدند، در مرحله تجدید نظر هم تعداد ناچیزی به اینها اضافه شد طوری که ما در 80 حوزه انتخابیه حتی یک نفر کاندیدای اصلاح طلب هم نداشتیم. در بعضی از موارد اصلاح طلبان مجبور شدند که از نیروهای غیرهم فکر حمایت کنند تنها به این دلیل که اصولگرایان افراطی و تند و افراطیون جبهه پایداری ها پیروز نشوند. هدف اصلاح طلبان در این دوره بیش از آن که کسب پیروزی برای خودشان باشد در مجموع ممانعت از راهیابی جریان تند و افراطی در قالب جبهه پایداری به مجلس بود و آنها توانستند تا حد زیادی به این هدف خود دست یابند. به طوری که در این مجلس امثال کوچک زاده ها رسایی ها و افراطیون جبهه پایداری حضور ندارند.  روشنگریهای خوبی توسط اصلاح طلبان شد و جریان جبهه پایداری ناکام ماند.

همان طور که خدمتتان عرض کردم با توجه به این که در خیلی از حوزه های انتخابیه اصلاح طلبان فرصت رقابت نداشتند طبیعتا کاندیدایی هم نداشتند که روانه مجلس کنند و به اجبار از معتدلین حمایت کردند. من معتدلین را الان در شرایطی می بینم که احساس نزدیکی بیشتری با اصلاح طلبان دارند و با توجه به اینکه در گذشته هم حتی قبل از اینکه یک ائتلاف رسمی شکل بگیرد اینها به لحاظ فکری به هم نزدیک بودند بعید می دانم که شکافی بین معتدلین و اصلاح طلبان شکل بگیرد. حالا مسائل مقطعی و زودگذری مثل انتخاب رئیس مجلس تمام شده و دلیلی وجود ندارد که مسائل اختلاف زایی بین اینها در آینده پدید بیاید.

به نظر من مسائل اختلاف زا بین معتدلین و اصلاح طلبان ایجاد نخواهد شد و پیوند آنها تا انتهای این دوره مجلس همچنان  پابرجا خواهد بود و در مقابل افراطیون و افراطی گری ایستادگی خواهند کرد. در مجموع گرایش اعتدالی و اصلاح طلبانه، در این مجلس غلبه داشته و ذائقه سیاسی مردم نشان داد که همچنان مدافع آن روشی هستند که در دولت حاکم هست و می خواهند این روش و شیوه ادامه پیدا کند.

-        سوال دوم در رابطه با هیئت رئیسه مجلس است. این ترکیب از هیئت رئیسه مجلس با حضور فراکسیون ولایت ترکیب خاصی به این هیأت رئیسه داده است. این ترکیب را می توان یک توافق مشخص بین همه اعضای مجلس ارزیابی کرد با این هدف که آقای عارف رئیس مجلس نشوند؟یعنی یک امتیازدهی از همان اول که با هم به نوعی تعامل مشخصی داشته باشند که دیگر یک چهره اصلاح طلب مشخص چون آقای عارف ریاست مجلس را در اختیار نگیرد؟

من نمی توانم بگویم توافق خاصی به آن معنا صورت گرفته ولی یک توافق ضمنی بوده به هر حال. اینکه یک اصلاح طلب را حمایت نمی کنند که تمام آراء خود را به او بدهند، اما برای نواب رئیس، کاندیداهای اصلاح طلب مورد حمایت قرار می گیرند این نشان می دهد که به هر حال همان لیست امیدی که من خدمتتان عرض کردم ترکیبی از اصلاح طلبان و معتدلین اصول گراست، به هر حال در جاهایی با هم همکاری می کنند. در انتخاب رئیس اول، کل اصول گراها با معتدلین در یک صف قرار گرفتند که از آقای لاریجانی حمایت کنند .آقای عارف فقط حمایت اصلاح طلبان را داشت. اما در قضیه نواب رئیس لیست امید هویت خود را مقابل دیگرانی که خارج از لیست بودند نشان داد و دو نفر از لیست امید به عنوان نائب رئیس انتخاب شدند. حالا یکی از آنها با سابقه اصلاح طلبی و یکی دیگر هم باز با سابقه اعتدالی. در مجموع باید بگویم که آنچه که در انتخاب هیات رییسه مجلس اتفاق افتاد در جهت تأیید عرایض بنده بود. یعنی وقتی اصلاح طلبان دیدند که این اتفاق افتاده برای اینکه تندروهای اصول گرا از این وضعیت استفاده نکنند آنها هم کاندیدای خود  را مطرح نکردند. آقای عارف انصراف داد و رقابت نکرد که رأی بیشتری به سبد آقای لاریجانی ریخته شود تا شاکله ائتلاف امید حفظ شود و تصور نشود که اختلاف ایجاد شده است. یعنی انتخابات اولیه هیات رییسه را باید در حد یک انتخابات درون گروهی تحلیل کرد. وقتی که اصلاح طلبان و آقای عارف برای مرحله دوم خود راکاندیدا نکردند، این نشان می دهد که در مجموع به آینده ائتلاف نظر دارند و میخواهند این ائتلاف تقویت شود یا پابرجا بماند. در انتخابات هیأت رئیسه هم ما می بینیم کسانی که انتخاب شدند، یا اصلاح طلب هستند یا از معتدلین اصول گرا هستند و از طیف تندروی افراطی کسی در مجموع انتخاب نشد و کاندیداهای افراطی به هیأت رئیسه راه پیدا نکردند. به هر حال همان ترکیب دو سوم و یک سوم درست است و جریان اصولگرای مخالف دولت در حدی نبود که حتی با حمایت مستقلین و سایر سنتی ترهای اصولگرا بتواند کاندیدا یا کاندیداهایش را وارد هیأت رئیسه مجلس کند. این نشان می دهد که در وزن کشی که صورت گرفت در مجموع وزن این جریان بسیار بسیار پایین است و این جریان در وضعیتی نیست که بتواند حتی یک اثر کوچک داشته باشد.

-        آقای دکتر، کمی در رابطه با مستقلین صحبت کنیم، کسانی که دقیقا گرایش سیاسی خود را در رقابتهای سیاسی خود مشخص نکردند و به عنوان مستقل وارد عرصه انتخابات شدند. این وکلا چه تأثیری می توانند بر روی رویه های رأی گیری در مجلس داشته باشند یا چگونه می شود مستقل ها را شناسایی و تقسیم کرد؟

مستقل ها دو دسته هستند. یا اصلاح طلبانی هستند که به خاطر ترس از شورای نگهبان گرایش خود  را به خوبی اعلام نکرده و اعلام استقلال کردند که بتوانند تأیید شوند، یا اینکه برعکس، اصولگراهایی هستند که به خاطر ترس از مردم گرایش سیاسی خود را زیاد بروز ندادند و ترس از این داشتند که با توجه به افت پایگاه اجتماعی جریان اصولگرا موفق به کسب رأی لازم نشوند. بنابراین مستقل به معنای واقعی کلمه که هیچ گرایشی به سمت این دو جریان نداشته باشد به نظر من، در مجلس نداریم و تجربه هم در گذشته ثابت کرده که مستقلین همواره به سمت یکی از این دو جریان گرایش داشته اند و خیلی از کسانی که مستقل هستند عمدتا در همین فراکسیون های جناحی در مجلس عضو می شوند. اینها فراکسیونهای مستقلی را تشکیل دادند اما باز به آن معنا مستقل عمل نکردند و سمت خواهی داشتند به سمت یکی از دو جناح موجود در درون مجلس. در کل میتوان گفت که ترکیب مستقلین باز یک ترکیب پنجاه پنجاهی به سمت همین دو جناح هست.

-        اگر موافق باشید وارد موضوع رابطه مجلس و دولت شویم. مجلس نهم، دولت آقای روحانی را به شدت تضعیف کرد و خیلی کارشکنی ها شد. حالا می خواهیم ببینیم در یک سالی که از زمان دولت باقی مانده، وجود مجلسی با این ترکیب چگونه می تواند به نفع یا به ضرر دولت آقای روحانی باشد؟ به چه شکل شما این مسئله را تحلیل می کنید؟

همانطور که به درستی اشاره کردید مجلس نهم مجلسی بود که همواره دنبال تقابل با دولت بود و به خاطر تقابل مجلس با دولت، مسیر تحقق منافع ملی به خوبی پیش نمی رفت. ما در مورد همین مذاکرات هسته ای شاهد بودیم که مذاکره کنندگان هسته ای از یک طرف بایستی با دشمنان ما یعنی با آمریکا و 1+5 مذاکره می کردند، از طرف دیگه اینها بایستی با افرادی در درون مجلس مذاکره می کردند که درباره آنچه که به دست آمده بود اینها را قانع کنند که در مقابل این دستاورد قرار نگیرند و در کل کار بسیار سخت و دشواری بود. متأسفانه بعضا ما مواضعی را از زبان بعضی از نمایندگان مجلس نهم شنیدیم که مواضع دشمنان ما بود و مواضع دوستان ما نبود و به نوعی حالا یا ندانسته یا از سر اینکه به هر حال در تقابل با دولت قرار بگیرند بر اثر لجاجت مواضعی را بیان کردند که این مواضع می توانست به منافع ملی ما آسیب بزند و در مجموع خواست کشورهایی مثل عربستان سعودی در منطقه از زبان بعضی از وکلای مجلس نهم که در تقابل با دولت بودند بیان شد. خب این می توانست خطرات جدی برای منافع ملی به دنبال داشته باشد و در انتخابات همین دوره مجلس یکی از دلایلی که باعث شد به هر حال مردم رویکرد دیگری را انتخاب کنند این بود که از آن رویکردی که در تقابل با منافع ملی قرار گرفته بود احساس خطر کردند. به هر حال دولت هم جدای از ملت نیست و به دنبال یکسری سیاست هاست که منافع مردم را تأمین کند. دولت از سر خوشی دنبال مذاکره با 1+5 نبود! دنبال این بود که موانعی را که بر سر راه پیشبرد منافع ملت ایران وجود دارد بردارد. دنبال این بود که تنگناها را بردارد. دولت دنبال این نبود که خدای نکرده منافع ملی ایران را به 1+5  واگذار کند. دنبال این بود که حق و حقوق ملت ایران را از 1+5 بگیرد، دنبال این بود که این تحریمهای ظالمانه ای که دست و بال ملت ایران را چند سال بسته بود حذف کند و ملت ایران را در مسیر توسعه و ترقی قرار دهد و یک شرایط عادی برای کشور فراهم شود که مردم بتوانند به لحاظ اقتصادی فعالیت کنند و در فضای بهتری بتوانند نفس بکشند. چون شرایط تحریم، شرایطی بحرانی است و هیچ کشوری در شرایط بحرانی نمی تواند مسائل و مشکلاتش را حل کند. هدف دولت این بود که فضای مناسبی را برای توسعه و تحول اقتصادی در کشور فراهم کند. اما عده ای در مجلس نهم با دولت تقابل کردند و باید بگویم عملا در مقابل ملت ایستادند. این دولت، منتخب ملت است. دولتی است که اکثریت آرای ملت را داشته و آقای روحانی تجلی اراده مردم است و به هر حال دنبال این است که اراده ملت را محقق کند و به منصه ظهور برساند. متأسفانه در این مسیر که حرکت کرد عده ای از نمایندگان مجلس نهم که لقب نمایندگی مردم را یدک می کشیدند در تقابل با ایشان عمل کردند. خب این یک تراژدی بود. اینکه عده ای در مقابل منافع ملت بایستند و نام وکیل مردم را هم یدک می کشیدند. مردم به هر حال این وضعیت را به هم زدند و اکنون مجلسی هماهنگ و همسو با دولت شکل گرفته است. این مجلس هماهنگ و همسوی با دولت به هر حال پشتیبان دولت است اما نه به این معنا که از هر کاری هم که دولت انجام دهد حمایت کند.

این مجلس مجلس بله قربان گوها هم نخواهد بود. مجلسی که از اصلاحات دولت حمایت می کند، در مسیر خدمت به مردم قرار دارد، و از اقداماتی که شایسته تقدیر است و بایستی حمایت شود حمایت می کند. مثلا در بحث منافع ملی دیگر جایی برای اختلاف سلیقه نباید وجود داشته باشد مثل بحث هسته ای. من نمی دانم واقعا بعضی از نمایندگان مجلس نهم که جزء افراطیون بودند چه طور نتوانستند این موضوع را درک کنند که بحث هسته ای و مذاکرات هسته ای می تواند به نفع مردم ایران باشد.  یا با مردم و دولت لجاجت کردند که هم این قابل بخشش نیست. اما به اعتقاد من مجلس دهم از این لحاظ صد در صد با مجلس نهم تفاوت دارد. مجلسی است که از دولت پشتیبانی می کند و در عین حال نظارت مؤثر هم دارد.

دولت، دولت خردگراست. دولت آقای روحانی دولتی است که حق و حقوق قواهای دیگر را کاملا به رسمیت می شناسد. آقای روحانی، خود یک فرد تحصیلکرده و حقوقدان است و به خوبی می داند که هر قوه ای چگونه بایستی به وظایف خودش بپردازد. آقای روحانی همواره به دنبال این بوده که به نوعی قوای مختلف به وظایف خود عمل کنند و خود آقای روحانی و دولت ایشان هم از نمایندگان مجلس دهم این انتظار را ندارند که مجلس، مجلس بله گوها باشه. خود آقای روحانی و وزرای ایشان بارها اعلام کرده اند که ما انتظار داریم مجلس نظارت مؤثر و درست داشته باشد و عیوب دولت را مطرح کند. اما آنچه در مجلس نهم شاهد بودیم تقابل بود. تقابل خطرناکی بود و من فکر نمی کنم که دیگر در این مجلس جایی برای آن دست تقابلها وجود داشته باشد و مجلس فعلی دنبال این است که به دولت کمک کند، کمک مؤثر و سازنده در جهت پیشرفت کشور.

-        آقای دکتر می خواهیم وارد داستان استیضاح ها در این دولت بشویم، چون زمزمه هایی هست که نه از سوی مجلس بلکه از سایر بخشها مطرح می شود، مثل بحث ولنگاری فرهنگی و انتقاداتی که نسبت به این حوزه مطرح شده و آثار آن را هم بعضا شاهد بودیم، به طوری که چند نفر از مدیران ارشد حوزه فرهنگی دولت برکنار شدند. این چالشهای کابینه آقای روحانی را چگونه میبینید؟ چه از نظر مجلس و چه از نظر فضای کلی نظام که حساسیت های  خاص خود را دارند؟

در خصوص مسئله فرهنگی که فرمودید من هم موافقم، وضعیت خوبی نیست، اما دولت چقدر می تواند کل مسئله فرهنگ را متحول کند؟! مراکز دیگری متولی امور فرهنگی هستند که در اختیار دولت نیستند. شاید در خوشبینانه ترین حالت بگویم که در ارتباط با حوزه فرهنگ آنچه که مربوط به دولت و وزارت ارشاد می شود  20 یا 30 درصد بیشتر نباشد و 70 یا 80 درصد مسائل فرهنگی متولیان دیگری دارند و آنچه که در این عرصه بایستی صورت بگیرد، باید بین همه دستگاه های متولی فرهنگی باشد بطوریکه بین دولت و سایر نهادها هماهنگی به وجود بیاید.  نباید در موضوع فرهنگ توپ را فقط به زمین دولت انداخت و به تنهایی از دولت انتظار داشت. دولتی که به هر حال منابع محدودی را به لحاظ فرهنگی در اختیار دارد و ارگانهای فرهنگی خارج از دولت به نسبت دولت منابع بیشتری دارند. خب بایستی این موضوعات را مد نظر قرار بدهیم.

 در ارتباط با تغییر و تحولاتی که شما می فرمایید خب این وزرا به هر حال در این دولت کار کرده اند و تجربه ای به دست آورده اند. اینکه ما اینها را تغییر بدهیم این هم مناسب نیست اما بحثی که وجود دارد این است که بعضی از وزرا به نظر بنده نتوانستند به خوبی در راستای پیشبرد اهداف دولت حرکت کنند و هنوز از مدیرانی استفاده می کنند که مدیران متعلق به دولت گذشته هستند. قطعا این مدیران به خوبی نمی توانند در جهت عملی کردن اهداف دولت حرکت بکنند. به نظر من باید در جهت تغیییر و تحول وزیرانی که از این مدیران استفاده می کنند عمل کرد و مرجع مناسب این کار هم شخص آقای روحانی هست که عملکرد وزرا را مورد ارزیابی قرار دهد و ببیند که کدام وزرا موفق بوده اند و کدام وزرا موفق نبوده اند و علت عدم موفقیت آنها چه بوده است؟آیا بر می گردد به مسائل مدیریتی و شخص وزیر؟ اگر به این شکلی هست پس باید در جهت تغییر و تحول اقدام شود. بنابراین ما نباید این طور فکرکنیم که هر گونه تغییر و تحولی هم می تواند مثبت باشد. بعضی وقتها مشکلاتی هست که ربطی به شخص مدیر و وزیر ندارد و اینجا نمی توان از فرد انتظار معجزه داشت.

در مجموع خیلی از مسائل را باید در این چارچوب حل کرد و بایستی در یک ساختار خاص خیلی از مسائل را پیش برد. من هم می پذیرم در قضیه اقتصاد در کشور ما مشکلات جدی وجود دارد اما بنده به هیچ وجه مدیران اقتصادی کشور را مقصر این وضعیت نمی توانم بدانم، دلیلش هم این است که شرایط تحریمی که بر کشور حاکم شده در گذشته ما را در یک وضعیت بحرانی قرار داده بود. چه کشوری در شرایط بحرانی توانسته مشکلاتش را حل کند. کشورها  وقتی کشوری را تحریم می کنند می خواهند آن کشور به لحاظ اقتصادی زمین گیر بشود و نتواند مسائلش را حل کند و امورات خود را پیش ببرد. البته در کشور ما با وجود تحریمها بحرانهای خاصی پیش نیامد چراکه کشور طوری اداره شد که بحرانهایی که مد نظر دشمنان ما بود شکل نگرفت. البته بخش قابل توجهی حاصل خود ملت و مقاومتی بود که خود ملت داشتند و همراهی کردند. هدف دشمنان ما این بود که ما را تحریم کنند تا مسائل و مشکلات اقتصادی شکل بگیرد و تبدیل به نارضایتی های سیاسی شود و مردم را بشورانند. اما مردم مقاومت و همراهی کردند و دولت هم به هر حال مدیریت کرد.

 این به نظر من پاک کردن صورت مسئله است که در یک شرایط بحرانی که کشور امکان تحول اقتصادی نداشته بیاییم یکی دو نفر خاص را قربانی کنیم و تقصیر را گردن آن افراد بیندازیم. قطعا و یقینا به این شکل نیست. مسئله تحریمها مسئله جدی کشور بود، مسئله ای بود که واقعا می توانست آثار بسیار بدتری از این را به دنبال داشته باشد و به نظر من باز تدبیر خوبی به خرج داده شد که با این تحریمها مقابله شد و آنچه که مد نظر دشمنان ما بود، شکل نگرفت و پدید نیامد. دشمنان ما هم خودشان اذعان دارند که آنچه که مد نظر آنها بوده از قضیه تحریمها محقق نشد. این حاصل مقاومت ملت ایران، و حاصل تدبیر و مدیریت خوب مدیران ما بوده است. نباید قدرنشناسی بکنیم و مشکلات را فرافکنی کنیم وگردن افراد خاصی بیندازیم.

من خودم شخصا موافق این هستم که آقای روحانی یک ارزیابی از عملکرد وزرای خود داشته باشد . حالا چه اقتصادی و چه غیراقتصادی و آن وزرایی را که به هر حال نمره خوبی نگرفته اند و نتوانستند قبول شوند، آنها را جایگزین کند. این ترمیم کابینه قطعا به نفع دولت و به نفع کشور خواهد بود ، و خودم شخصا از این موضوع حمایت می کنم.

آقای دکتر قنبری، بحث مهم دیگری هم در رابطه با اقتصاد مقاومتی و چالشهایی که مجلس جدید در این حوزه دارد وجود دارد. مجلس چگونه باید وارد این قضیه شود و این ترکیب که در مجلس دهم وجود دارد چه نقشی در اولویت نظام که همان اقتصاد مقاومتی است، می تواند داشته باشد؟

اقتصاد مقاومتی در مجموع توجه به مؤلفه های درون زای رشد و توسعه اقتصادی است. بایستی ببینیم در مجموع در چه زمینه هایی مزیت های نسبی داریم و مزیتهای نسبی خود را مورد توجه قرار بدهیم. کشورهایی توانستند رشد و توسعه پیدا بکنند که به این موضوع مزیت نسبی توجه داشتند. اقتصاددانهای کلاسیک مثل ریکاردو معمولا به این موضوع مزیت نسبی توجه خیلی خوبی داشته اند. در مجموع مزیت نسبی برای هر جامعه ای تعیین کننده است که به سمت چه تولیدی گرایش پیدا بکند. به هر حال یک کشوری می تواند در تولید یک مدل کالا توان بیشتری نسبت به دیگران داشته باشد و در زمینه های دیگری که توانش کمتر است یا هزینه های تمام شده تولید آن کالا افزایش پیدا می کند، به لحاظ اقتصادی به صرفه نیست. به هر حال هیچ کشوری را نمی شود در جهان سراغ داشت که بگوییم صد در صد نیازهای داخلی خود را، خودش تأمین می کند. کشورها در یک حالت وابستگی متقابل نسبت به یکدیگر به سر می برند و حتی کشوری مثل آمریکا هم نیاز به توسعه داد و ستد با دیگران و توسعه حوزه تجارت خود با دیگران دارد تا به هر حال از این طریق مایحتاج خود را تأمین می کند و از طرف دیگر کالاهای مازاد خود را بایستی صادر بکنند. در یک جایی که مزیت نسبی در تولید کالایی وجود دارد آن کالا که مصرف کننده آن در داخل همان کشور نیست، داخل آن کشور بازار محدودی دارد، بایستی زمینه هایی برای صادراتش هم پیدا شود. بنابراین مقاوم کردن اقتصاد قطعا به این معنا نیست که ما بیایم با جهان قطع رابطه کنیم، بایستی ببینیم که در چه زمینه هایی ما مزیت نسبی داریم و در آن زمینه هایی که مزیت نسبی داریم بر مبنای ظرفیتهای اقتصاد داخلی سرمایه گذاری کنیم.

به نظر شما آیا اقتصاد مقاومتی تلاش برای کاهش وابستگی به نفت نیست؟ آیا نفت مفهوم محوری اقتصاد مقاومتی نیست؟ متاسفانه کج فهمی هایی در مورد این مفهوم وجود دارد که بیشتر اقتصاد در حالت جنگی و بحرانی را از آن برداشت می کنند.

قطعا همین طور است. به هر حال یکی از بحثهای ما این است که از ظرفیتهای واقعی اقتصادمان استفاده کنیم . آنچه الان ما تحت عنوان فروش نفت داریم ظرفیت اقتصادی ما نیست. این در واقع فروش ثروت ملی ماست. ما بایستی به سمت و سویی حرکت بکنیم که وابستگی خیلی کمتری به فروش این ثروتهای خود داشته باشیم . عرض کردم که باید به مزیتهای نسبی داخلی توجه بکنیم. ببینیم در چه زمینه هایی امکان تولیدات بیشتر را داریم و در همان زمینه ها سرمایه گذاری بکنیم. ببینیم در چه زمینه هایی مزیت نسبی داریم همان را مورد توجه قرار بدهیم و نهایتا وابستگی خود را به فروش ثروت ملی خود بایستی حتما کم کنیم. یکی از مؤلفه های اقتصاد مقاومتی به نظر من همین است که ما وابستگی به فروش نفت را به حداقل ممکن کاهش بدهیم. این هم البته با شعار ممکن نیست و نیاز به اقدامات عملی خیلی بالایی دارد و اقتصاد مقاومتی هم در مجموع یک شبه تحقق پیدا نمی کند، اینکه رهبری برای دومین سال پیاپی سال اقتصاد مقاومتی نامگذاری می کنند به این خاطر است که این پروژه زمانبر است. یک منطق خاصی در تحولات اقتصادی وجود دارد،آن منطق خاص بایستی مورد توجه قرار بگیرد و با توجه به آن منطق خاص هست که کشور می تواند مشکلات اقتصادی خود را حل کند. آن منطق هم منطق زمان هست که برای تحولات اقتصادی و همینطور نیاز به فراهم بودن فضا، نیاز به زمان است. من فکر می کنم که فضای سیاسی کشور نسبت به گذشته خیلی بهتر شده، فکر می کنم شرایط هم به یک شرایط عادی می رسد که البته کش و قوس هایی در بحث اجرایی شدن برجام وجود دارد که بایستی از همان روش مذاکره ای که درگذشته در پیش گرفته شده برای پیشبرد امورات استفاده شود، توافقاتی که صورت گرفته بایستی به خوبی اجرایی کرد. در مجموع من فکر می کنم که به تدریج شرایط سیاسی برای تحولات اقتصادی فراهم می شود و بایستی حالا از این بهبود شرایط برای تحقق آنچه که مؤلفه های اقتصاد مقاومتی هست  استفاده کرد.

 گفت و گو : بهزاد رون


کد مطلب: 56904

آدرس مطلب :
https://www.mardomsalari.ir/interview/56904/ترمیم-کابینه-نفع-دولت-کشور

مردم سالاری آنلاين
  https://www.mardomsalari.ir