ادامه از صفحه1
آنها خفه کردن شعله سرزندگی و مشارکت جویی یک ملت را که حداقل ظرف صد سال دو انقلاب و چندین جنبش اجتماعی بزرگ را برای مقابله با دیکتاتوری و دستیابی به حق تعیین سرنوشت خود در حافظه دارد، با کشورهایی با درصد رای کمتر از ۴۰ و ۵۰ در صد مقایسه میکنند. در حالی که در آن جوامع احزاب و نهادهای مدنی کارکرد مشارکتی خود را دارند، و لذا بخشی از جامعه جز شرایط خاص، اصلا تمایلی به حضور ندارند در حالیکه در جامعه ما که اکثر احزاب و نهادهای مدنی تعطیل یا محدود شدهاند، تنها راه باقی مانده برای مشارکت همین انتخابات بوده است. به همین دلیل است که مردم شریف به رغم سیاستهای انقباضی و سپس استصوابی بحث برانگیز شورای نگهبان، در بسیاری از انتخابات دهههای شصت و هفتاد و هشتاد رکوردهای بزرگی ثبت کردهاند. اما افسوس که همین اشتیاق را هم با سیاست انقباضی حداکثری و هدفمند علیه بسیاری از جریانات و شخصیتهای سیاسی نشانه گرفتند، تا به نفع خود مصادره کنند. این کشور از آن این ملت است و حفظ ملت و حقوق ملت از اوجب واجبات. باید با همه توان کوشید، این آقایان به سر عقل بیایند و انتخابات که عدم وجود واقعی آن در رژيم گذشته، از دلایل اصلی انقلاب اسلامی ۵۷ در کشورمان بوده است، به تراز واقعی خود بازگردد. اگر فریادی هست باید بر سر این ظلم و استیلا طلبی و تبعیض کشید و دراین حال باید مراقبت داشت که این ظلم، عرصه شکاف و تجزیه و دو قطبی شدن ملت یا دو قطبی شدن نخبگان قرار نگیرد، که مطلوب بدخواهان و طراحان نفی حقوق ملت خواهد بود. اگر عملکرد نهادهای حاکمیتی انتخابات، با حذف جریاناتی اصیل وشخصیتهایی قوی از صحنه انتخابات و بازی با عدد تایید صلاحیت شدگان، آزادی انتخاب مردم را بسیار محدود کرده، و قانون اساسی را گروگان گرفته است، جریانات و نخبگان سیاسی تایید شده و تایید نشده، نباید خدایی ناکرده با فشار و نفی یکدیگر و یا فشار به مردم، عرصه را برای مردم تنگتر کنند و با سلب آزادی در سطحی دیگر، ظلم مضاعفی اتفاق بیافتد. میتوان شرایط را برای یکدیگر توضیح داد و گفتوگو کرد. اما، باور داشته باشیم هرکس آزاد است هر شیوه ای را برگزیند. خواه مشارکت، خواه عدم مشارکت، باید به تشخیص ملت و نخبگان ملت در هر سو احترام گذاشت و باید دست همه ملت را بوسید. شکاف دولت – ملت، نباید به شکاف ملت – ملت تبدیل شود و یا خدایی ناکرده به خانوادهها کشیده شود. تجزیه ملت، کم تر از تجزیهی خاک و سرزمین نیست. حساب فرصتسوزیهای حکمرانی در ایران، از ملت شریف جداست. باید برای این درد، فکری مجزا کرد.