چهارشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۳

خروج تقابل ایران و اسرائیل از سایه

سجاد عابدی
به نظر می‌رسد حملات شامگاه شنبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به قلب سرزمین اشغالی، تحولی اساسی در وضعیت ژئوپولیتیک منطقه است.
در واقع تقابل در سایه جمهوری اسلامی و رژیم صهیونیستی که برای سال‌ها با عملیات مخفیانه، خرابکاری و ترور در جریان بوده اکنون با حمله‌ای گسترده به روی زمین کشیده شده و علنی گردیده است.
اکنون دیگر نمی‌توان گروه‌های محور مقاومت مهره‌های شطرنج ایران در خاورمیانه دانست؛ آنها بازوهایی قدرتمند هستند که در فضای پساهفتم اکتبر علیه رژیم صهیونیستی وارد عمل شده‌اند.
اگر به بازنگری این رویداد بپردازیم، در واقع درگیری شنبه شب نشان داد که خودکفایی امنیتی اسرائیل در رابطه با مسائل امنیتی بسیار محدود است. رژیم اشغالگر قدس برای تعیین زمان‌بندی حملات و یافتن اهداف احتمالی و محل برخورد موشک‌ها و پهپاد‌ها به ایالات متحده و برای سرنگونی پرتابه‌های سپاه پاسداران علاوه بر آمریکا به بریتانیا و فرانسه وابسته بود.
«مایکل کوریلا» رئیس ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده در خاورمیانه پیش از حملات جمهوری اسلامی برای شور و تصمیم‌گیری راجع‌به پاسخ به این حملات به اسرائیل سفر کرد. جمهوری اسلامی ایران هم نه از هشدار‌های «جو بایدن» رئيس جمهوری ایالات متحده مرعوب شد و نه واهمه‌ای از رویارویی با ارتش اسرائيل داشت. صورت حساب این حمله برای ایران احتمالا از چندین میلیون بالاتر نمی‌رود و بنابر گزار یدیعوت آهرونوت به نقل از رام آمیناخ، مشاور مالی سابق رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، هزینه دفاع این کشور به ۱.۳۵ میلیارد دلار می‌رسد. ظرفیت تهران هم به وضوح بیش از موج حملات پیشین بود، با این حال ایران هنوز تصمیم به حمله گسترده‌تر نگرفته است. دولت بایدن پیش از این حملات متعهد شده بود که تضمین امنیتی آمریکا برای اسرائيل «آهنین» است.
با این حال به نظر نمی‌رسد که اسرائيل اکنون چه از سامانه پدافند هوایی «گنبد آهنین» و چه از حمایت «آهنین» آمریکا اطمینان کامل داشته باشد.
البته عملیات هفتم اکتبر هم در تضعیف این اطمینان نقش عمده‌ای ایفا کرد. در نتیجه اکنون شبکه گسترده‌تری از متحدان که شامل اردن و برخی دیگر از کشورهای عربی نیز می‌شود در حال نگهبانی از اسرائيل هستند و این خود می‌تواند آغاز یک جهت‌گیری ژئوپولیتیک جدید باشد.
از سوی دیگر کشورهای CRINK یعنی چین، روسیه، ایران و کره شمالی با کمرنگ شدن حضور و فاصله گرفتن ایالات متحده از خاورمیانه وضعیت خود را رو به بهبود می‌بینند. این کشورها در سایه جنگ اوکراین تراکنش‌های امنیتی و اقتصادی خود را به شدت افزایش داده‌اند.
چین اگرچه در بنادر و مخابرات سرزمین اشغالی سرمایه‌گذاری کرده است اما در شورای امنیت علیه این کشور رای می‌دهد و از تروریستی نامیدن حماس نیز خودداری می‌کند. به نظر می‌رسد چین، روسیه، ایران و کره شمالی از ضدیت با اسرائیل به عنوان راهی برای جلب حمایت کشورهای جنوب جهانی در مجامع بین‌المللی بهره می‌جویند و انزوای اسرائیل به بخشی از ابتکار مشترک خودکامگان تبدیل شده است.
در دیگر سو کشورهای اروپای غربی متحدان و حامیان رژیم صهیونیستی هستند، اگرچه برخی از آنها مانند اسپانیا حامی تشکیل کشور فلسطینی‌اند و برخی دیگر هم از ارسال تجهیزات به اسرائيل خودداری کرده‌اند.
امضا کنندگان پیمان ابراهیم یعنی بحرین، مراکش، سودان و امارات عربی متحده روابط دیپلماتیک را با اسرائیل برقرار کردند و مصر و اردن هم که از پیش چنین روابطی داشتند. همچنین ضدیت با اخوان‌المسلمین و حماس بخشی از نقطه اشتراک آن‌ها است.
دفاع اردن از رژیم صهیونیستی در جریان عملیات وعده صادق، به‌رغم جمعیت بالای فلسطینیان ساکن در اردن، نشان‌دهنده این امر است که با تعیین مشوق و محرک‌های مناسب از سوی آمریکا، کشورهای عضو پیمان ابراهیم می‌توانند یک لابی مدرن از کشورهای عرب تشکیل دهند که دیگر فریاد نفرت بر سر رژیم اشغالگر نمی‌کشند.
عربستان سعودی هم راغب به کاهش تنش به جمهوری اسلامی ایران به عنوان رقیب منطقه‌ای است، ممکن است برای توسعه روابط با اسرائیل آماده باشد، اما این مهم تا پیش از پایان درگیری‌ها در غزه به وقوع نخواهد پیوست.
به هر حال به نظر می‌رسد وقتی که جنگ تمام و بازسازی غزه آغاز شد، تاس بازی دوباره ریخته شده و موقعیت بازیگران مشخص می‌شود.