مرد 56 ساله تبریزی که بعد از اخذ دسته چک برای زنش و صاف کردن تمام بدهیهای خود با دسته چک زنش، برای خلاص شدن همیشگی از تمام بدهیهایش زن 32 ساله اش را به قتل رسانده و جسدش را به آتش کشیده بود، به دستور بازپرس ویژه قتل تبریز بازداشت شد.
یکی از بستگان نزدیک این خانواده در گفتوگو با رکنا گفت: احمد (شوهر مقتول) بدهی بسیار بالایی داشت و به عالم و آدم بدهکار بود، طلبکاران امانش را بریده بودند. احمد بعد از کلی کلافگی در نهایت از زنش، معصومه میخواهد تا با طلبکاران طرف شود و او را از دست آنان نجات دهد که معصومه به شدت در برابر این خواست همسرش مقاومت میکند. اما احمد وقتی با مقاومت زنش روبرو میشود نقشه دیگری را برای رهایی از بدهی توسط همسرش میکشد. نقشهای شوم! او برای زنش دسته چک میگیرد و برای همه طلبکارانش از دسته چک زنش میدهد و به این طریق تمام بدهی خود را با تمام طلبکارانش صاف میکند. و الان معصومه به جای احمد زیر بار بدهی و قرض فراوان قرار میگیرد و مسئولیت تمام موارد با معصومه میشود. برادر احمد که در جریان این نقشه بود، برادرش را ترغیب به قتل معصومه میکند تا برای همیشه از دست طلبکاران و بدهی فراوان رهایی یابد. احمد هم پیشنهاد برادرش را قبول میکند.
روز حادثه معصومه به بانک میرود اما هرگز به منزل بازنمیگردد. احمد سریع پلیس را در جریان گم شدن همسرش قرار میدهد و از آنان برای پیدا شدن او یاری میطلبد؛ همچنین احمد به همراه پدر و برادرهای معصومه همه جا را در به در دنبال زنش میگردد. تا اینکه به یکباره به دستور بازپرس احمد بازداشت و به مقر پلیس آگاهی منتقل میشود.
پدر و برادرهای معصومه حیرت زده از این دستور بازپرس، خودشان نیز به همراه احمد به پلیس آگاهی میروند تا سر از ماجرا دربیاورند که آنان همان جا با صحنه حیرت انگیزی مواجه میشوند و در شوک فرو میروند.
صحنهای که در آن بازپرس انگشت اتهام خود را به سمت احمد نشانه رفته بود و طبق مستندات، او را مسئول قتل معصومه میدانست که با اعتراف احمد به قتل همسرش، این شوک و حیرت چند برابر شد چرا که با توجه به نگرانی احمد از گم شدن زنش و اینکه در به در دنبال او میگشت آنان اصلا گمان نمیکردند قاتل دخترشان همان دامادشان باشد!
گزارش رکنا حاکی است، احمد در ابتدا منکر هرگونه اطلاعی از زنش میشود اما بعد از مواجه شدن با مستندات موجود لب به اعتراف میگشاید و میگوید: برای رها شدن از بدهیهای فراوانی که داشتم این نقشه را کشیدم. نقشه کشیدم به نام زنم دسته چک بگیرم و آن را به تمام طلبکارانم بدهم تا این گونه مسئولیت تمام بدهیها با زنم باشد. فکر کردم با مردن زنم همه چیز تمام میشود و برای همیشه از بدهیها خلاص میشوم.
این بود که روز حادثه که به بانک رفته بود رفتم دنبالش؛ اما برای اینکه در دوربین بانک ثبت نشود اندکی دورتر از مقابل بانک او را سوار کردم و به سمت جلفا حرکت کردم. وقتی زنم علت را پرسید گفتم زن و شوهر هستیم و برای گردش و تفریح میرویم که چیزی نگفت. وقتی به جلفا رسیدیم او را روی پل بردم و از روی پل به سمت پایین پرت کردم؛ بعد با چاقو به قسمتهای مختلف بدنش زدم. دوباره سوار ماشین کردم و به سمت بیراهه ای در نزدیکی شهرستان کلیبر رفتم. جسد را سوزاندم و وقتی دیدم کامل سوخت و اثری از او باقی نماند؛ بقایای خاکستر را در چاه انداختم تا برای همیشه همه چیز تمام شود. اما اصلا فکر نمیکردم اینگونه گرفتار شوم.
همچنین این زوج دارای سه فرزند هستند و دخترشان از ترس اینکه پدرش میآید و او را هم میکشد تا به الان دو بار دست به خودکشی زده است!