يکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
وحدت ملی چگونه حفظ می‌شود؟

انسجام ملی و مذهبی، مولفه اقتدار داخلی

جهانگیر محمودی نژادیان
این روزها ماه شعبان المعظم است و یکی از ایام مقدس آن، میلاد امام حسین(ع) وبزرگداشت تولد او بود که گذشت. همچنین این روز را به نام روز پاسدار گرامی می‌داریم.
از این بابت که پاسداران گرامی انقلاب اسلامی وپاسداران بسیج راهی که می‌روند راه امام حسین(ع) وپاسداری از انقلاب ونظام به واسطه جان شیرین وخون خویش بلکه به واسطه دادن مال وخانواده وفرزندان در این راه مقدس است. پاسداران عزیز وبسیجیان گرامی در چنین روزی با بستن پیمان مجدد با امام حسین(ع) وراه او به یاد خویش می‌آورند که رسالت عظیم آنان چیست واز چه طریق وراهی باید این راه را ادامه دهند. یعنی که این لباس واین راه یک شغل نیست که مانند مشاغل دیگر فقط در اندیشه درآوردن قوت ونانی باشند بلکه یک رسالت عظیم است. با این توصیف این پرسش در میان است که آیا ما از این عشق و ایمان پتانسیل گسترده و وسیع آن ، بهره لازم را برای سامان بخشی به امور خویش برده ایم. زیرا وجود معجزه گونه عشق به امام حسین(ع) در میان همه اقوام وادیان ایرانی مانند معدنی سرشار از خیر وبرکت ورحمت ونعمت است که ما هنوز از مواهب بی حد و حصر آن به جز اندکی بهره نبرده‌ایم. یکی از این نعمت‌هایی که کمتر به آن توجه شده، نقش بی‌بدیل این عشق در ایجاد وحدت ملی و ناسیونالیسم ایرانی است که عدم توجه به آن، مشکلات فراوانی برای کشور فراهم کرده است. ملیت و ناسیونالیسم ایرانی در بستر زبان فارسی (به عنوان زبان بین الاقوامی) و حماسه‌های شاهنامه فردوسی و تاریخ پر فراز ونشیب ایران اما می‌‌تواند از یک پتانسیل زنده ودائم دیگری به نام عشق به امام حسین(ع) استفاده کند که شایستگی محور بودن برای وحدت ملی وناسیونالیسم ایرانی دارد. خواننده محترم شاید شنیده یا دیده باشد واگر نشنیده است می‌تواند با اندکی جستجو در اینترنت به عشق وافر وروز افزونی که همه اقوام وادیان ایرانی از شیعه وسنی و زرتشتی و مسیحی و صابئی و کلیمی‌ نسبت به امام حسین(ع) دارند پی خواهد برد. شخص بی آنکه دست از اعتقاد ومذهب خویش بکشد سرسختانه به امام حسین(ع) عشق می‌ورزد. هر انسانی با اندکی تفکر به وضوح به این باور می‌رسد که این عشق فرامذهبی وفرادینی، عشقی معجزه گونه است. عشق به امام حسین(ع) در خارج کشور میان هندوها و سرخپوست‌ها نیز شنیده شده و خلاصه اینکه عزداری واندوه وعشق نسبت به این امام همام عادی ومعمولی نیست. به واقع می‌توان این جمله طلایی که ما «ملت امام حسینیم» را سر لوحه عمده برنامه‌ها وتلاش‌های خویش قرار دهیم. این ویژگی عظیم وبزرگ مع الاسف آنچنان که باید وشاید مورد توجه کارگزاران وسیاستمداران کشور نیست. می‌تواند با اندکی جستجو در اینترنت به عشق وافر وروز افزونی که همه اقوام وادیان ایرانی از شیعه وسنی و زرتشتی و مسیحی و صابئی و کلیمی نسبت به امام حسین(ع) دارند پی خواهد برد. شخص بی‌آنکه دست از اعتقاد ومذهب خویش بکشد سرسختانه به امام حسین(ع) عشق می‌ورزد. هر انسانی با اندکی تفکر به وضوح به این باور می‌رسد که این عشق فرامذهبی وفرادینی، عشقی معجزه گونه است. عشق به امام حسین(ع) در خارج کشور میان هندوها و سرخپوست‌ها و گروهها وملت‌های دیگر نیز شنیده شده و خلاصه اینکه عزداری واندوه وعشق نسبت به این امام همام عادی ومعمولی نیست. این ویژگی عظیم وبزرگ مع الاسف آنچنان که باید وشاید مورد توجه کارگزاران وسیاستمداران کشور نیست، در حالیکه می‌تواند بهترین منبع برای بسیاری از اقدامات ما در دولت مدرن باشد.
اهمیت وحدت ملی
و ناسیونالیسم ایرانی
اهمیت توجه به این عشق به ضرورت دولت مدرن(Nation.State) و ملی‌گرایی (Nationalism) که از ارکان دولت مدرن است، باز می‌گردد. پس از معاهده وستفالیا که مرزهای هر سرزمین وکشوررا تعیین نمود وپس از آن به جای پادشاه، مردم مالک سرزمین شدند، این تغییر مالکیت باعث تغییرات مهمی شد که امروز به نام دولت مدرن از آن یاد می‌کنیم. وقتی مردم مالک سرزمین یا کشور باشند بدین معناست که حاکم و حکومتگران باید از طرف مردم انتخاب شوند. از سوی دیگر مردم اکثر کشورهای دنیا (مانند ایران) از قومیت‌ها ومذاهب وادیان گوناگون تشکیل می‌شوند. به واقع بیش از 90 در صد از کشورها، ملت‌هایی هستند که از قومیت‌ها وادیان ومذاهب گوناگون تشکیل می‌شوند. با این توصیف لازم است که میان مردم کشور با توجه به اختلافات موجود وحدت وانسجام وجود داشته باشد ومیان آنان بر سر محور‌های یک ناسیونالیسم ملی توافق وجود داشته باشد.زیرا در صورتی که این وحدت وجود نداشته باشد میان مردم کشور اختلافاتی رشد خواهد کرد که بر پایه دین ومذهب وقومیت شکاف‌های اجتماعی گاه متراکمی ایجاد خواهد نمود که جز بیچارگی وجنگ واختلاف برای مردم چیز دیگری در پی نخواهد داشت. پیدایش ایدئولوژی‌های جدید مانند «ملی گرایی قومی»، « لیبرالیسم»، «آنارشیسم»، جنگ‌های طبقاتی وایدئولوژی مارکسیستی، و هر گونه اندیشه دیگری مانند اختلاف ایدئولوژیک ناشی از مذهبی مانند وهابیت که اساس را بر اختلاف ودشمنی با مذاهب دیگر اسلامی گذاشته، همه بدون یک ناسیونالیسم قوی ونیرومند که ریشه در عقل داشته وبه اندازه کافی دارای پشتوانه احساسات نیرومندی نیز باشد، امکان اتحاد میان اقوام ومذاهب وادیانی که کشور را تشکیل می‌دهند اگر موجود هم باشد از بین خواهد برد. وفاداری به کشور وملت اساس هر گونه سیاست از جمله توسعه وپیشرفت و اجرای عدالت وآزادی‌هاست. اگر این وفاداری وجود نداشته باشد جنگ وهرج ومرج وسوء استفاده‌های فردی وگروهی بر کشور حاکم خواهد شد. لذا بدون وفا داری ملی و بدون داشتن یک ناسیونالیسم قوی به جز هرج ومرج یا برای جلو گیری از هرج ومرج، دیکتاتوری بر کشور حاکم نخواهد شد. روشن است که دیکتاتوری و هرج ومرج نیز جز بدبختی و سرکوب و بیچارگی وظلم و فساد وعدم امنیت چیزی را برای مردم در پی نخواهد داشت. از این رو وفاداری به دولت مدرن که در قالب ناسیونالیسم مطرح است، از ناحیه حاکمان از یکسو واز ناحیه مردم از سوی دیگر امری بسیار ضروری ومبرهن است. زیرا که اقتصاد، امنیت، آرامش، سربلندی وزندگی عادلانه و آزادانه بدون ناسیونالیسم قابل اجرا وممکن نیست. از جنبه فردی نیز هر شخصی فقط می‌تواند در کشور خویش از حقوق وآزادی‌ها برخوردار باشد و اگر به کشور دیگری رفت به ندرت پیش می‌آید تا از حقوق و آزادی‌های کافی برخوردار شود وپیوسته به او به چشم یک غریبه می‌نگرند. لذا از منظر عقلی تلاش در جهت ساختن کشور خویش که هر فرد بتواند از حقوق وآزادی‌های کافی برخوردار باشد، امری معقول وبسیار ضروری است. یکی از مهمترین اقداماتی که هر فرد ایرانی برای آسایش ورفاه وامنیت خویش باید دنبال کند، تقویت عشق به کشور ومیهن و وفاداری به آن است. اگر مردم به کشور ومام میهن وفادار باشند، اسباب کار جمعی وتلاش همگانی برای منافع همگانی به وجود خواهد آمد. اما اگر چنین نباشد وهرکس فقط در پی منافع فردی وشخصی وگروهی خویش باشد، نتیجه آن نا امنی، جنایت، هرج ومرج وبدبختی است. ممکن است در ابتدا در اثر غفلت و نا آگاهی، متوجه نمی‌شویم ولی به تدریج بدبختی‌ها بیش از پیش رخ خواهند نمود.
چگونه باید ناسیونالیسم خویش را بسازیم:
در باره اینکه چه نوع ناسیونالیسمی باید در کشور ایجاد شود، اختلاف نظر است. برخی خواهان گونه ای جمهوری سکولار برپایه لیبرالیسم بوده ودر نتیجه اگر به ناسیونالیسمی بخواهد و ابسته باشد ( وبر اساس روح لیبرالیسم مخالف ناسیونالیسم نباشد) ، ناسیونالیسم مدنی را توصیه می‌کنند. اما برخی دیگر خواهان باز گشت رژیم شاهنشاهی هستند، در نتیجه به تبلیغ قوم گرایی آریایی به عنوان مبنای ناسیونالیسم می‌پردازند. بی گمان ناسیونالیسم آریایی در کشور چند قومی ایران فقط اسباب دوئیت ودشمنی وجنگ اقوام با یکدیگر است. در میان هواداران جمهوری سکولار برخی خواهان جمهوری سکولار لیبرالی با رنگ ملی گرایی بوده و برخی دیگر خواهان نوع دیگری از جمهوری سکولار لیبرالی یعنی از نوع فدرالیسم هستند، این دومی راه حل مستحکم وقویمی برای ناسیونالیسم ندارد ولی اولی همان ناسیونالیسم مدنی را پیشنهاد می‌کند. مارکسیست‌ها نیز با انواع مختلفی که دارند هنوز در عرصه سیاسی کشور حاضرند وبرخی از آنها ملی گرا بوده وبرخی نیز خلاف آن را خواهان هستند. اما پرسش اساسی اینست که آیا بر قراری هر رژیمی مانند تغییر لباس است که هر وقت ملت تمایل پیدا کند بتواند هر رژیم و هر نوع سیستم حکومتی را جایگزین رژیم حاضر نماید و ناسیونالیسم مناسب آن را برقرار کند، یا اینکه مانند تغییر لباس نیست، بلکه انتخاب رژیم مانند ساختن یک ساختمان است که باید شرایط خاص جغرافیایی و نوع زمین و آب وهوا را ملاحظه نمود. باید دید که آیا زمین به اصطلاح از نوعی است که زود به آب می‌رسد وسست است یا اینکه سنگلاخ وکوهستانی و دارای زمینی سخت است. روشن است که نوع وکیفیت زمین در تعیین اینکه چگونه و به چه شکل ساختمان بر روی آن بنا و ساخته شود، نقش اساسی وبنیادی دارد. اگر زمین سست باشد و زود به آب برسد باید فوندانسیون وشالوده و پی محکمی در اعماق زمین ساخته شود یعنی تا چند متر در عمق زمین فرو رفته باشد. خصوصا اگر قرار باشد که یک ساختمان چند طبقه بر روی آن ساخته شود. اما اگر منطقه جغرافیایی کوهستانی و زمین سخت و محکم باشد برای ساختن زیر بنا نیازی به ساختن فوندانسیون و شالوده و پی چند متری و دارای عمق بسیار نیست. با این توصیف واقعیت امر اینست که انتخاب رژیم مانند تغییر لباس نیست که هر موقع بخواهیم آن را تغییر دهیم ونوع ناسیونالیسم را دلبخواهی تعیین کنیم. بلکه مانند ساختمان است که باید با توجه به شرایط خاص زمین وشرایط جغرافیایی ساخته شود. باید شرایطی مانند جغرافیای سیاسی و ابعاد دیگر کشور ملاحظه شود تا رژیمی متناسب با آن معلوم وروشن شود و بر اساس آن ساختمان سیاسی کشور(یعنی نوع حکومت ونوع ناسیونالیسم آن) ساخته شود و باید دقیقا بر پایه شرایط خاص جغرافیای سیاسی ساختمان سیاسی که به آن نظام سیاسی می‌گوییم به وجود آید و گرنه مانند ساختمان متروپل آبادان فرو می‌ریزد. زیرا آن ساختمان بر پایه ی اصول لازم مهندسی متناسب با شرایط شهر آبادان ساخته نشد لذا فرو ریخت و خسارت‌ها وتلفات بسیاری بر جای گذاشت. نظام سیاسی کشور نیز اگر بر پایه (ابعاد ثابت ولایتغیر) جغرافیای سیاسی کشور ساخته نشود، بی گمان نتیجه آن چیزی جز واژگونی و سقوط و تلفات و خسارات نخواهد بود. دقت در این امر بسیار مهم است. البته ما ایرانی‌ها مشکل بزرگی داریم که حتی در ساختن ساختمان‌ها (اگر فشار شهرداری در کار نباشد) به زمین ولوازم و جوانب و ابعادی که در باره زمین است توجهی نمی‌کنیم . ممکن است یک ساختمان چند طبقه بر روی زمینی که سست است یا فورا به آب می‌رسد، بسازیم، بدون اینکه فوندانسیون مناسبی برای آن ساخته باشیم. یعنی در مسائل مادی و فیزیکی که چشم ما می‌بیند بی توجه و در اصطلاح بی خیال هستیم چه برسد به اینکه بخواهیم زمین و زمینه‌های سیاسی جغرافیای کشور وابعاد وشکاف‌ها و خطرات و فایده‌ها وروش ساختن نظام سیاسی بر زمین سیاسی کشور را با دقت مورد بررسی قرار دهیم. یعنی مانند ساختن ساختمان‌ها به شکل و فرم ساختمان و نقش و نگار دیوارها و سقف و نوع موزائیک روی زمین و سپس فرش و مبلمان به خوبی دقت می‌کنیم اما اینکه زیر این زمین چه می‌گذرد و به تحولاتی که در زیر این زمین می‌گذرد هیچ توجهی نداریم. لذا درباره جغرافیای سیاسی کشور نیز نمی‌اندیشیم که در پس پرده ظاهر زمین سیاسی ثابت و دائم کشور چه می‌گذرد و باید چه نظامی به عنوان ساختمان سیاسی کشور ساخته شود که نتیجه آن واژگونی ساختمان بر سر مردم وتلفات و خسارت‌های بزرگ وکوچک نباشد.
طریقه شناخت
و بررسی زمین سیاسی کشور
باتوجه به اینکه جغرافیای سیاسی و ژئوپلوتیک داخلی وبین المللی پیوسته در حال تغییر وتحول است اما این تغییرات وتحولات یک زیربنا ویک الگوی کلی دارد که در چارچوب آن تغییرات وتحولات رخ می‌دهد. نگارنده نام این زیر بنا والگوی کلی را جنبه‌های ثابت ودائم جغرافیای سیاسی وژئوپلوتیک ایران می‌نامد. آنچه که مورد بررسی نگارنده در این مقاله است ابعاد دائم وثابت جغرافیای سیاسی داخلی کشور بوده و بیش از همه نقش عواطف قومیتی در کشور چند قومیتی ایران که تاثیرات سیاسی ویژه ای بر شرایط جغرافیای سیاسی کشور دارد مورد نظر است. لذا در اینجا نخست به بررسی مطالعاتی که زیر عنوان جامعه شناسی عواطف واحساسات مطرح است، مبادرت نموده و در پی آن نقش عواطف واحساسات قومیتی را مورد بررسی قرار می‌دهیم ودرنهایت نشان خواهیم داد که در فضای لیبرالیستی فاقد ملی گرایی نیرومند، چگونه کشور دچار چالش‌ها و طغیان‌ها خطرناک واگرایانه با سویه‌های تجزیه طلبانه خواهد شد و از سوی دیگر بی غیرتی ملی وروحیه آنارشیستی را دامن خواهد زد. در زمینه ناسیونالیسم نیز نشان خواهیم داد که از میان انواع ناسیونالیسم‌ها بهترین نوع از آن‌ها، ناسیونالیسم دینی است و اثبات خواهیم کرد که ناسیونالیسم مدنی علیرغم مفید بودن ضعف‌هایی دارد که نمی‌تواند ملت را دریک چارچوب قوی ونیرومندی حفظ کند. ناسیونالیسم آریایی تبار گرا نیز فقط سلطه قوم فارس بر اقوام دیگر کشور را تضمین می‌کند ونتیجه آن یک نوع امپراتوری فارسی بر قومیت‌های دیگر کشور است ودر نتیجه اسباب فعال شدن شکاف‌های قومیتی ودر گیری‌ها و تضاد‌ها وفعال شدن شکاف‌های بسیط ومتراکم است. بنابراین راه حل کشور گسترش ناسیونالیسم دینی است که با توجه به عشقی که همه قومیت‌ها وادیان ومذاهب ایرانی به امام حسین(ع) دارند می‌توان این عشق را محور وحدت همه قومیت‌ها وادیان کشور قرار داد وسیاست‌ها را بر پایه این عشق سازماندهی کرد. زیرا این موهبت الهی می‌تواند که محور همه سیاست‌ها قرار گیرد. از این رو همه ملت و همه نخبگان کشور باید بدانند اگر خواهان پیشرفت وتوسعه همه جانبه در کشور هستند، حتی بر پایه نگرش مادی ودنیوی این روش تنها روشی است که می‌تواند ما را به یک سازمان مفید برساند و وحدت لازم را برای پیشبرد اهداف وحل مشکلات وتقویت و ساماندهی دولت مدرن ایرانی به وجود آورد . با وجود این ناسیونالیسم در میان همه ملت ودر میان همه احزاب وگروه‌ها و نخبگان کشور آزادی‌های سیاسی در میان افراد و گروه‌ها حتی غیر اسلامی خطری برای کشور ندارد. زیرا احزاب وگروه‌ها وافراد مسلمان وغیر مسلمان فراتر از اعتقادات خویش همگی به ناسیونالیسم دینی (که در اینجا جلوه‌ای مادی و نماد وجلوه ای از دولت مدرن دارد) پایبند ومتعهد هستند. زیرا ناسیونالیسم دینی در قالب دولت مدرن به این معنا نیست که همه باید مسلمان ومعتقد به ارزش‌های اسلامی باشند بلکه به عنوان ضرورتی مادی ومدرن (از طریق تعهد و وفاداری به ناسیونالیسم امام حسینی) به آن پایبند هستند. چرا که هیچ کشوری بدون دولت مدرن وبدون ناسیونالیسم امکان سازماندهی ندارد وبا بررسی‌هایی که در این مقاله خواهیم داشت خواهیم دانست که تنها راه برای ایران، ناسیونالیسم دینی (البته از نوع امام حسینی) است لذا هر گونه ناسیونالیسم دیگری غیر از ناسیونالیسم دینی قابل اجرا نبوده و ما را به نیازهای مادی یک سازمان مدرن بر پایه دولت مدرن نمی‌رساند. پس از اثبات این معنا نتیجه خواهیم گرفت تنها حکومتی که می‌تواند ناسیونالیسم دینی را حفظ کند فقط حکومت اسلامی (با محوریت ناسیونالیسم امام حسینی) است، زیرا هر حکومت دیگری غیر از حکومت اسلامی تعهدی به ناسیونالیسم دینی ندارد و در نتیجه این خطر باقی خواهد بود که ناسیونالیسم دینی از بین برود و کشور به همین سبب گرایش به دیکتاتوری و آنارشیسم و تجزیه نماید. لذا تنها راه برقراری حکومت اسلامی خواهد بود. نکته دیگری که از نتایج این بحث است اینکه برای اثبات حکومت دینی در عصر غیبت نیازی به استنادات کلامی و فقهی نداریم که در نتیجه بگوییم فلان فقیه موافق حکومت اسلامی در عصر غیبت است یا بهمان فقیه مخالف آنست. زیرا براین پایه ریشه آن شرایط خاص مادی و نیازهای دولت مدرن و ناسیونالیسم است که ما را به ضرورت حکومت اسلامی نائل کرده است. زیرا ناسیونالیسم از ضرورت‌های زندگی در این دوره وزمانه است و هیچ جامعه وملتی بدون ناسیونالیسم نمی‌تواند کشور را اداره کرده لذا چون وفق بررسی‌ها به ناسیونالیسم دینی می‌رسیم چه بتوانیم بر پایه فقه وکلام در عصر غیبت حکومت اسلامی را ضروری اثبات کنیم (که ادله آن بسیار است) و چه نتوانیم، در هر حال بر پایه ضرورت‌های ناشی از ناسیونالیسم ودولت مدرن اثبات آن روشن است. بر این پایه هیچ فقیهی نمی‌تواند به استناد اجتهاد خود به مخالفت و مقابله با آن بپردازد. همچنین هیچ جریان مذهبی یا دینی چون اهل تسنن یا زرتشتی یا مسیحی یا یهودی وصابئی نمی‌تواند به علت نوع مذهب یا دین خویش با آن مخالفت کند. یا لیبرال‌ها و مارکسیست‌ها نیز نمی‌توانند با آن مخالفت کرده وخواهان تغییر نظام باشند، چرا که این ناسیونالیسم از ضرورت‌ها ونیازهای جامعه ی ایران نشأت می‌گیرد. از این رو مخالفت با حکومت اسلامی به معنای مخالفت با ایران ومردم ایران ومصالح ومنافع ایرانیان است. روشن است که این شکل از مخالفت به معنای خیانت ودشمنی با ایران وایرانی است و اینکه چه تعداد پیرو این گروه از خائنان باشند مهم نیست. زیرا خیانت به کشور به تعداد پیروان وابسته نیست زیرا خیانت، خیانت است گرچه میلیون‌ها نفر پیرو آن باشند. همچنین این دسته از مخالفت‌ها در قالب جرم سیاسی دسته بندی نمی‌شود بلکه جرمی ضد امنیتی است و باید به عنوان جرم امنیتی تلقی شوند. نکته آخر اینکه گرچه احکام دینی وشرعی نقش بسیار مهمی در اداره کشور دارند اما عمده قوانین، سیاست‌ها ومدیریت‌ها در قالب داخلی وبین المللی باید از ناسیونالیسم دینی و ضرورت‌های آن اتخاذ و تدوین شوند که در اصطلاح به آن «مصلحت نظام» گفته می‌شود و شاخه ای از اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه است. درک این معنا که ناسیونالیسم دینی چه نقشی در اداره کشور به عنوان مصلحت نظام دارد، بسیار مهم واساسی است.
جامعه شناسی عواطف واحساسات
در اینجا برای بررسی ودرک بهتر از زمین سیاسی کشور به بررسی عواطف و احساسات گروهی زیر عنوان جامعه شناسی عواطف و احساسات پرداخته تا بدین وسیله درک درستی از نقش عواطف و احساسات در تحولات سیاسی کشور به ویژه نقش عواطف و احساسات قومیتی در ایران داشته باشیم. درک درست این عواطف واحساسات به ما توانایی شناخت زمین سیاسی کشور و در نتیجه شناخت صحیحی از ساختمان سیاسی متناسب با زمین سیاسی ایران پیدا کرده و آن را بسازیم. به عبارت دیگر با شناخت زمین سیاسی کشور خواهیم دانست که چه نظامی متناسب با ایران است. آیا نظام سلطنتی از نوع باستان گرای آریایی با ناسیونالیسم آریایی، یا نظام جمهوری سکولار (از نوع ملی گرا. یا مارکسیستی . یا فدرال) وبالاخره نظام جمهوری اسلامی با ناسیونالیسم دینی با محوریت عشق به امام حسین(ع) است که متناسب با این زمین سیاسی است.یکی از دیدگاه‌هایی که در جامعه شناسی، نقش احساسات وعواطف را به نیکی تبیین می‌کند « نظریه تضاد» است. در تئوري تضاد، عامل تعيين كننده و موثر بر روي احساس، عضويت در گروه‌ها و طبقات اجتماعي رقيب است. احساس يكي از منابعي است كه مي تواند بسيج شود و در برخوردها و تضادها تخليه شود. يعني وقتي انسانها عضو گروه‌هايي باشند كه با هم در اختلاف و تضاد به سر مي برند، در آن صورت مي توان از طريق برانگيختن و تهييج احساسات اعضاي گروه‌ها، آنها را بر ضد يكديگر شوراند و احساسات آنها را در راستاي پيشبرد اهداف کشمکش به کار بست.معروفترين نظريه پردازان اين نظريه رندال كالينز و لوئيس كوزر هستند. به اعتقاد كوزر، احساس يكي از منابعي است كه مي تواند در راه مبارزه براي كسب قدرت مورد استفاده قرار گيرد. به نظر او، تضاد بين اعضاي داخلي يك گروه با افراد خارج آن موجب تقويت احساس همبستگي و انسجام در داخل گروه مي شود .(ربانی خوراسگانی.علی- کیانپور.مسعود- جامعه شناسی احساسات یا جامعه شناسی عاطفه). جامعه شناسی احساسات وعواطف از علوم جدید است که از سال 1970 میلادی مطرح شده است و آموزه‌ها وپژوهش‌های قابل توجهی دارد که بررسی آن به ویژه در جنبه سیاسی، می‌تواند بسیار راهگشا باشد. بررسی‌هایی در باره احساسات ناسیونالیستی (ملی وقومی) احساسات کارگری، احساسات دانشجویی، احساسات زنان، احساسات در روابط اداری، روابط پارلمانی، جناح‌های سیاسی، احساسات مذهبی و موضوعات دیگر است که می‌تواند موضوعاتی مهم وراهگشا در جهت گیری‌های سیاسی وبرنامه‌ها به شمار آیند. نگارنده در این مقاله به بررسی احساسات وعواطف ناسیونالیستی ملی وقومی و مذهبی پرداخته و در این باره نخست به تعریف ناسیونالیسم می‌پردازد.
تعریف ناسیونالیسم ایرانی
اگر بخواهیم تعریف ساده‌ای از ناسیونالیسم ارائه دهیم می‌توانیم به تعریف دکتر حمید احمدی که در یک مصاحبه ای گفته است، استناد کنیم. وی می‌گوید: اگر بخواهیم یک تعریف از ناسیونالیسم ارائه بدهیم، باید بگوییم ناسیونالیسم احساس علاقه به یک چهارچوب سرزمینی به نام کشور ایران است، به تاریخ و شاخصه‌های آن کشور همانند فرهنگش، مردمش و بخشهای مختلف سرزمین یکپارچه‌اش و منافع کسانی که در درون آن زندگی می‌کنند. این احساس در دوره‌های بحرانی، یعنی هنگامی که کشور و یکپارچگی سرزمینی، منافع ملی و یا مردمانش به خطر می‌افتند به جنبش تبدیل می‌شود. بنابراین ناسیونالیسم ایرانی به عنوان یک احساس وجود دارد ولی لزوما در هر شرایط پویایی و پتانسیل سیاسی اش را نمی‌بینیم. درزمانی که بحران رخ می‌دهد یا شاخصه‌های گوناگون سازنده اش به خطر افتاده یا انکار می‌شود، احساس ناسیونالیستی تبدیل به جنبش می‌شود. ناسیونالیسم ایرانی پدیده ای صرفا تاریخ مند نیست که در مرحله ای بوده اما پس از آن دیگر کارایی ندارد. ناسیونالیسم ایرانی یک حرکت رستاخیزی است که در دوره‌های سقوط و بحران‌های فراروی ایرانشهر برای نجات ایران به شکل جنبش سیاسی بروز می‌کند و ما در تاریخ ایران از این دوره‌های سقوط و رستاخیز زیاد داریم. (ناسیونالیسم ایرانی پدیده فراگیر و سازنده است/گفتگو با حمید احمدی). البته تعربف جناب احمدی را اگر بخواهیم به شکل گسترده تری مطرح کنیم، معنایش این است که مردم باید بدانند که این خطر پیوسته کشور را تهدید می‌کند، لذا پیوسته باید پتانسیل ملی گرایی واضح و آشکار و جدی و فعال باشد. یعنی فقط در حمله مستقیم و نظامی دشمن نیست که کشور به خطر می‌افتد، بلکه در جنگ‌های نرم وادراکی و شناختی، در جنگ‌های اقتصادی وتحریم‌ها، در هجمه‌ها ی فرهنگی و در همه جوانب است که خطر کشور را تهدید می‌کند. بر این منوال نیز باید کوشش کنیم تا از ملیت وسرزمین خویش دفاع کنیم در غیر این صورت این احساسات ملی گرایی تاریخمند خواهند بود. در باره شناخت زمین سیاسی کشور برای ایجاد یک ناسیونالیسم قوی ومنسجم، یکی از نقاط حساسی که ملیت و تمامیت سرزمینی را به خطر می‌اندازد عواطف واحساسات قومیتی است که در یک کشور چند قومیتی می‌تواند بسیار خطر ناک باشد وبرای آن باید چاره جویی کرد.
شاید در حال حاضر با وجود سوابق فعالیت‌های قومیتی آن را نادیده گرفت . زیرا ممکن است در حال حاضر چنین خطری نباشد اما ماهیت قومیت‌ها خصوصا با بررسی جامعه شناسی عواطف واحساسات قومیتی بدون توجه به راهکاری دائمی می‌تواند خطراتی در آینده ایجاد کند. از این رو نباید با وجود واقعییت سترگی مانند احساسات وعواطف قومیتی و توسل به توجیهاتی که واقعییت این احساسات وعواطف را به گونه دیگری تبیین می‌کنند مانند؛ نقش نخبگان، استعمار داخلی، طبقات اجتماعی، نابرابری‌ها و مانند آن به جای هوشیاری مردم آنان را به خواب برد، زیرا احساسات وعواطف قومیتی می‌تواند اسباب بسیار مهم و بسیار خطرناک ومخربی (در صورت عدم کنترل آن) باشند.