دوشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴

تنهایی ترکیه در رویای نوعثمانی

محمدعلی دستمالی
غلطیدن از یک نمایش اتحاد و ائتلاف بزرگ به سمت انزوا، از سناریوهای پیشبینی شده ترکیه نبود و می‌توان درس‌های بسیاری از این واقعیت عینی گرفت. کشورها، مانند عرفا و شعرا نیستند که در خلوت تنهایی خود، به الهام و شهود دست یابند و وسعت روحی و فکری آنها، بیشتر و بیشتر شود! تنها صوفی مسلک قدرتمند ترکیه که جرات کرد عبارت «تنهایی» را به عنوان یک هدیه و موهبت ارزشمند برای کشورش قلمداد کند؛ پروفسور ملاصدراشناس، ابراهیم کالن بود. او حالا رئیس سرویس اطلاعاتی میت است و به جای تنهایی، در سوریه و لیبی و جاهای دیگر؛ به دنبال دوستی می‌دود! ولی زمانی که به عنوان مشاور ارشد در نهاد نخست وزیری حضور داشت، پس از شکست آمال و نقشه‌های اردوغان برای سرنگون کردن رژیم بشار اسد و درست در زمانی که آمریکا و اروپا، ترکیه را تنها گذاشته بودند و حاضر نبودند به ساز آنکارا برقصند؛ از این عبارت استفاده کرد: «تنهاییِ ارزشمند» (değerli yalnızlık).کالن آشکارا اذعان کرد که دولت اردوغان، در مسیری که سقوط دولت اسد را دنبال می‌کرد، به نتیجه نرسیده و «تنها» مانده اما این تنهایی و انزوا را ارزشمند و شایان احترام می‌دانند. حالا و پس از این همه سال، یک بار دیگر شاهد تنهایی ترکیه هستیم. تنهایی شگرفی که در نشست سمرقند و در دیدار خانم فوندرلاین با رهبران سه کشور ترک زبان، مقامات دولت ترکیه را متعجب و خشمگین کرد. بسیاری از تحلیلگران پرسیدند: آیا اردوغان هنوز هم می‌تواند بر روی کشورهای ترک زبان، حساب باز کند و آنان را یاور و برادر بنامد؟ به راستی، چه اتفاقی روی داد که سه کشور مهم ترک زبان یعنی قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان، به راحتی به ترکیه و اردوغان پشت کردند و ساز خود را بر اساسِ نت‌های اتحادیه اروپا کوک کردند؟ مگر قرار نبود این کشورها در زیر مجموعه «سازمان دولت‌های ترک» (Organization of Turkic States)، به قول اردوغان به عنوان بخشی از «جهانِ ترک»، رفته رفته حتی به فکر تاسیس مشترک ارتش ترکی باشند؟ پس چرا آنان به یک باره، بر کابل‌های حساس‌ترین نقطه دستگاه عصبی دولت ترکیه یعنی «قبرسِ ترک» پا گذاشتند؟
سه کشور مزبور در نشست سمرقند و با حضور رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، آشکارا سیاست استقلال طلبی آنکارا برای ترک‌های قبرس را زیر سوال بردند و حاضر شدند روابط رسمی و دیپلماتیک خود با جمهوری قبرس را استارت بزنند. این سه کشور، نه تنها به درخواست ترکیه، حاضر نشدند دولتی به نام «جمهوری ترک قبرس شمالی» را به رسمیت بشناسند، بلکه آشکارا اعلام کردند که از سیاست سازمان ملل و اروپا در شرق مدیترانه حمایت کرده و معتقدند که جزیره، فقط یک کشور است و باید یک دولت داشته باشد. این واقعا نشان داد که عضویت قبرس ترک به عنوان عضو ناظر در سازمان کشورهای ترک نیز، امری بوده که از سوی ترکیه تحمیل شده و دیگر اعضا، به اکراه آن را پذیرفته‌اند. نکته جالب اینجاست که نزدیکترین دوست ترکیه یعنی جمهوری آذربایجان؛ برخلاف سه کشور مزبور عمل کرد و در کنار ترکیه ایستاد. ولی حتی همین دوست نزدیک، به خاطر منافعی که در شراکت با اروپایی‌ها دارد، حاضر نشده استقلال ترک‌های قبرس را به رسمیت بشناسد و دیگر دوستان نزدیک ترکیه یعنی قطر، پاکستان و بنگلادش نیز زیر بار پذیرفتن چنین پیشنهادی نرفته‌ و ندا دادند: حساب حساب، کاکا برادر!
تنهایی در درون و برون
آیا ترکیه فقط در بیرون تنها شد؟ خیر. دلیل اصلی تنهایی را باید در درون بجوییم. برای درک پس زمینه و ابعاد سیاسی، اقتصادی و گفتمانی این رویداد مهم، لازم است در آغاز نقبی بزنیم به تاریخچه حزب عدالت و توسعه ترکیه و ببینیم که این کشور، تحت زعامت اردوغان از کجا بدینجا رسید. باید ببینیم؛ چه شد که اردوغان تا دیروز؛ از سفرها و سخنرانی‌های مکرر مرحوم رئوف دنکتاش رهبر سابق ترک‌های قبرس به آنکارا و استانبول ناراحت بود و در برابر او، اخمو و بی‌اعتنا بود اما امروزه به ارسین تاتار وعده ساخت کاخ ریاست جمهوری می‌دهد و برای زهر چشم گرفتن از غرب، به داماد خود یعنی سلجوق بیرقدارِ پهپادساز، سفارش می‌کند که بزرگترین نمایشگاه روباز صنایع هوانوردی کشور را به جای ترکیه، در جزیره قبرس برگزار کند.
یک اردوغانِ متفاوت در دو نیمه بازی
نسبت دقیقی هست بین روند تحولات داخلی ترکیه و چرخش‌های سیاست خارجی این کشور در نیمه دوم زمامداری حزب عدالت و توسعه یا آکپارتی. اگر سیر تحولات این مقطع را با ده سالِ نخست آکپارتی مقایسه کنیم، به وضوح می‌توانیم ببینیم که تک روی و تمامیت خواهی داخلی، چه بر سر سیاست خارجی ترکیه آورد و چرا دولت اردوغان ناچار شده تا بر روی ابزاری به نام قدرت سخت، بیش از پیش حساب باز کند. حزب عدالت و توسعه که در سال 2002 میلادی، به عنوان یک جناح تجددخواه از حزب فضیلت و شاگردان محافظه کار اربکان جدا شده بود، در فضای اقتصادی اجتماعی پسابحران، توانست خیلی زود قدم در مسیر توسعه بگذارد. بحران اقتصادی دوران بولنت اجویت، با تدابیری همچون اعزام کمال درویش از آمریکا به ترکیه به عنوان سکاندار و وزیر اقتصاد، از میان برداشته شد و عبدالله گل، رجب طیب اردوغان و دیگر رفقای آنها، کشوری را تحویل گرفتند که بخش قابل توجهی از تورم و بحران اقتصادی بزرگ را پشت سر گذاشته و مهیای آن بود که علاوه بر توسعه اقتصادی، در مسیر توسعه سیاسی نیز گام‌های بلندی بردارد.
این همان مقطعی است که بروکرات‌های دانشگاهی و غرب شناسی همچون، علی باباجان، عبدالله گل، کمال اون آکتان و دیگران، به دنبال آن بودند که به سرعت، ترکیه را به عنوان یک کشورِ «در حال توسعه» به دنیای غرب نزدیک کنند، سیاستِ خارجی را به «بازارِ آزاد» پیوند دهند، ورژن جدیدی از اسلام سیاسی ارائه دهند و «غرب ستیزی» را به عنوان یک زائده دردسرساز از گفتمان اربکانی – اخوانی خود بزدایند و کاری کنند که ترکیه حتما عضو اتحادیه اروپا شود. آنان در داخل نیز، شعارهای جذاب و موثری همچون «فسادستیزی»، «مبارزه با فقر»، «شایسته سالاری» و ضرورت به کارگیری جوانان توانمند و پاکدست در حوزه‌های مدیریتی را مطرح کرده بودند. از منظر تحولات سیاسی – اجتماعی نیز، بر مفاهیمی مانند «برادری ترک و کُرد»، تقابل با «ملی گرایی»، تقابل با «میلیتاریسم» و توجه به «حاکمیت قانون» پافشاری می‌کردند و در مجوع، تیم اردوغان با این جعبه ابزارِ پر از مفاهیم جذاب و در عین حال، با به کارگیری مجموعه گسترده از مدیران و تکنوکرات‌های توانمند و پویا، توانست یک شبه ره صدساله برود و توجه تمام محافل سیاسی – اقتصادی غرب را به سوی ترکیه جذب کند.
همه این تلاش‌های گفتمانی و عملیاتی، تومنی هفت صنار با تفکرات نجم الدین اربکان تفاوت داشت. چرا که اربکان، همواره از ضرورت مبارزه با صهیونیسم، رصد اهداف و اقدامات موذیانه ناتو، تلاش برای همراهی با ایران و پاکستان و جذب همکاری اندونزی و مالزی در گروه «D8»، هراس از اهداف آمریکا در جهانِ اسلام و مبارزه برای از میان برداشتن بهره بانکی حرف می‌زد و ساختمان نخست وزیری را به محل اجتماع مرشدان و پیران طریقت‌های عرفانی و دراویش آنها تبدیل کرده بود. اما اردوغان، پس از آن که حزب او قدرت را در دست گرفت، در انتقاد از تفکرات استاد و مرشدش اربکان گفت: «آن پیراهن تنگ را از تنمان درآوردیم». اردوغان در این مسیر چنان پیش رفت که پس از حمله آمریکا و همپیمانان به عراق، ایده تاسیس «خاورمیانه بزرگ» را یک برنامه دقیق دانست و نه تنها از آن دفاع کرد؛ بلکه در سخنرانی خود، به شکل آشکارا اعلام کرد که خود را مسئول اصلی همکاری با غرب برای اجرای این طرح در خاورمیانه می‌داند. چنین شد که ترکیه به عنوان نامزد عضویت در اتحادیه اروپا، قدم در مسیر توسعه گذاشت و وزارتخانه‌ای به منظور پیگیری مذاکرات عضویت در اتحادیه تاسیس شد که وظیفه اصلی آن، پیگیری مهمترین انتقادات و گلایه‌های اروپایی‌ها از ترکیه و تطبیق دادن وضعیت سیاسی، اقتصادی، حقوقی و اجتماعی ترکیه با معیارهای اروپایی بود. لازم به ذکر است در کل این روند، اردوغان ردای رهبری بر دوش نداشت و اگر چه بخش اعظم نور صحنه قدرت و سیاست بر روی چهره و قامت او بود، اما در هر حال، مکانیسم دموکراسی حزبی مستولی بود و هر جا که اردوغان هوس تخته گاز می‌کرد، رفقای قدرتمند حزب به او تذکر داده و تنظیم باد و تنظیم گاز انجام می‌شد.
ضمن این که از لحاظ اقتصادی نیز، دولت با تمام توان در حال فعالیت بود، ساده زیستی و پرهیز از ثروت‌اندوزی و مبارزه با رانت جویی و رانت پروری، یک رفتار واقعی بود و حزب حاکم؛ در تلاش بود تا به شکلی زیرکانه، خود را از چنگ و نیش ژنرال‌ها و قضات لائیک قوه قضائیه در امان نگه دارد.
ادامه در صفحه 3