۱
سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۵۱
گفت و گو با جمشید خیرآبادی سرمربی تیم کشتی فرنگی آذربایجان در ریو:

هیچ وقت کشتی آذربایجان را فراموش نمی کنم

آرزویم سرمربیگری تیم ملی ایران است
هیچ وقت کشتی آذربایجان را فراموش نمی کنم
سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی آذربایجان در المپیک 2016 ریو، جمشید خیرآبادی بود، دستیار و مربی ارشد تیم ملی ایران در المپیک 2012 لندن که در آن دوره کشتی فرنگی ایران با کسب سه مدال طلا، نتیجه ای باورنکردنی و تاریخی را رقم زد.
خیرآبادی چهار سال در کشتی آذربایجان ماند و نتایج بسیار خوبی را رقم زد و با وجود اینکه کشتی فرنگی این کشور بسیاری از موفقیت ها را برای اولین بار بود که در حضور او تجربه می کرد اما امروز حتی یک عکس هم پیدا نمی شود که خیرآبادی با پرچم آذربایجان انداخته باشد، چون به گفته خودش دوست نداشته مردم شهر و کشورش را آزرده خاطر کند.
ماموریت این مربی سنندجی در کشتی آذربایجان به پایان رسیده و حالا به ایران برگشته است، او فکر می کرد با توجه به رفتن محمد بنا، سرمربیگری تیم ملی ایران به او پیشنهاد داده شود اما این اتفاق نیفتاد و او حالا در حال بررسی پیشنهادات جدیدش است.
ناگفته های جمشید خیرآبادی در مورد کشتی آذربایجان و ورزشکاران ایرانی که در سال های اخیر به این کشور رفتند را در گفت وگوی "مردم سالاری" می خوانید:
** بعد از المپیک لندن و آن نتایج فوق العاده بود که شما با نارضایتی تیم ملی ایران را ترک کردید و سرمربی تیم ملی آذربایجان شدید. از همان روزها برای مان می گویید که چه پروسه ای طی شد که به آذربایجان رسیدید؟
وقتی با آن نتیجه استثنایی از لندن برگشتیم، توقع خاصی نداشتم چون کشتی به من خیلی چیزها داده بود، شهرت، احترام و در کنارش هم درآمد. همیشه از بچگی آرزویم بود که مورد احترام و محبت همشهریانم باشم که با کشتی به این شرایط رسیده بودم، اما واقعیت امر این بود که در آن مقطع مسئولان وقت برخورد بسیار بدی با ما داشتند و در مراسم تقدیر هم آن آنطور با ما برخورد کردند، اصلا بحث پاداش نبود، من، رسول جزینی، ایرج قلاوند و دکتر امیرساسان همه ما در هم در قهرمانی کشتی فرنگی ایران در المپیک نقش داشتیم اما با ما به نوعی رفتار شد که انگار مربی یک تیم بدون عنوان هستیم و این قهرمانی اصلا ارزشی نداشته، نوع پرداخت جوایز هم یکی دیگر از بی احترامی ها بود. البته من نیاز مالی نداشتم اما به هر شکل ارزش کار ما به نوعی با جوایز سنجیده می شد. همه اینها دست به دست هم داد که با استاد خودم محمد بنا صحبت کنم و بگویم حالا که کار ما اینجا دیگر ارزشی ندارد خوب است که در اوج مربیگری تیم ملی را کنار بگذارم. دلائلم را هم به او گفتم و اینکه بهتر است تیم را تحویل گروه دیگری بدهیم چون ما دیگر نمی توانیم بالاتر از مقام قهرمانی المپیک را کسب کنیم و دیگر چیزی برای اضافه کردن به این تیم نداریم. بعد از المپیک بنا قبول نکرد که تیم را ترک کند اما من از تیم ملی ایران جدا شدم.

** همان زمان پیشنهاد آذربایجان مطرح شد؟
سال 2010 از این کشور پیشنهاد داشتم که با بنا درمیان گذاشتم. سال 2011 هم در استانبول با شدت بیشتری پیشنهادشان را مطرح کردند که به بنا گفتم به آنها چه جوابی بدهم که گفت باید تا المپیک بمانیم و اصلا معلوم نیست در لندن چه می کنیم. آنها ما را برای المپیک می خواستند که خودمان قرارداد داشتیم. بعد که آن نتایج درخشان را گرفتیم و آن مسائل حاشیه ای پیش آمد، به آذربایجان رفتم و تیم را تحویل گرفتم.

** سامان طهماسبی که پیش از شما رفته بود، اما صباح شریعتی بعد از سرمربیگری تان به تیم آذربایجان پیوست؟
بله، قبل از من مسعود هاشم زاده و سامان طهماسبی به آذربایجان رفتند. مسعود که نتوانست سهمیه المپیک بگیرد و به ایران بازگشت و بعد هم کشتی را کلا کنار گذاشت اما سامان ماند چون هنوز جوان بود و جا داشت که مدال بگیرد. اتفاقا یکی از اصلی ترین دلائلم برای پیوستن به تیم ملی آذربایجان، سامان بود چون من مربی سازنده اش بودم و دوست داشتم باز هم مدال بگیرد. اگر او در این کشور نبود پیشنهاد آذربایجانی ها را قبول نمی کردم. اما صباح شریعتی را خودم به آذربایجان بردم که دلیل هم داشتم. صباح از بچگی پیش خودم تمرین کرده بود، با او زمانی تماس گرفتم که چهار سال بود اصلا به سالن کشتی هم نرفته بود و هیچ فعالیتی نداشت. او بعد از اینکه در رده سنی جوانان به حقش نرسید و برخورد بدی هم با او شد، دنبال زندگی اش رفت. شریعتی برای درس خواندن به گلستان رفته بود و آنجا لیسانس تربیت بدنی گرفته و همانجا مشغول کار شده بود. به او گفتم اگر می توانی بیا و اینجا تمرین کن، ببینیم در چه وضعیتی هستی که آمد و در المپیک هم به مدال برنز رسید.

** سامان هم گرچه پیش از شما رفته بود اما هیچ توفیقی کسب نکرد تا اینکه شما هم به تیم آذربایجان پیوستید.
بله، او حتی برنز مسابقات اروپایی را هم نداشت، اما من توانایی های او را می دانستم اینکه چقدر پتانسیل دارد. دوست داشتم بروم که حقانیت سامان هم معلوم شود و ثابت کنیم که او تمام شده نیست. دلیل اینکه در 6 سالی که از من دور شده بود مدال نگرفته بود تمرین نکردن نبود، بلکه درست تمرین نکرده بود، توانایی هایش درست درک نشده بود. خدا را شکر که بعد از اینکه به آذربایجان رفتم او سه مدال باارزش جهانی گرفت. سال 2013 در مجارستان نایب قهرمان شد، سال 2014 این مدال را در ازبکستان تکرار کرد و سال 2015 هم در جهانی لاس وگاس با کسب مدال برنز، سهمیه المپیک را هم گرفت.

** چرا در المپیک نتوانست روی سکو برود؟
داستان سامان در المپیک خیلی سخت شده بود. 71 روز مانده به المپیک، اردوی مشترکی با تیم کوبا داشتیم که متاسفانه در تمرین سنگین، همسترینگش پارگی از نوع دوم پیدا کرد که یک هفته حتی کارهای شخصی اش را هم نمی توانست خودش انجام دهد. 28 روز با عصا راه می رفت و بعد از آن توانست تمرینات سبکش را آغاز کند و درواقع از شرایط آرمانی به دور بود و در حین کشتی هم دائم می ترسید که مصدومیتش تشدید شود. به نظر من او با آمادگی 20 درصدی در المپیک شرکت کرد. او کشتی اش با قهرمان المپیک که روس بود در لاس وگاس در یک دقیقه و 45 ثانیه با ضربه فنی تمام شد اما به همان حریف در ریو سه بر صفر باخت.

** همان زمان که سامان به آذربایجان رفت و اتفاقا این خبر خیلی هم سروصدا به پا کرد، درست مثل شما که با ناراحتی از تیم ملی جدا شدید، او هم خواسته هایی داشت که به آن جامه عمل پوشانده نشد.
واقعیت این بود که سامان از خیلی ها که به وطن پرستی تظاهر می کنند بیشتر کشورش را دوست دارد. من مربی اش هستم و می دانم که وقتی قرعه اش با کشتی گیران ایرانی می افتد هیچ موقع مقابل آنها با تمام وجود کشتی نمی گیرد. او عِرق و تعصب زیادی به کشورش دارد، اما آن زمان در شرایط مالی بسیار بدی بود.

** خاطرم هست که هر بار با او تماس می گرفتیم می گفت که فقط یک شغل می خواهد که بتواند هزینه های رفت و آمدش به اردوها را تامین کند.
او هیچ موقع زیاده خواهی نکرد. نگفت که چون اولین فرنگی کار در تاریخ است که مدال میان وزن گرفته به او رسیدگی کنند، فقط می خواست بعد از کسب دو مدال برنز، یک شغل خیلی معمولی داشته باشد که از پس هزینه های خودش بربیاید. اتفاقا همان زمان هم حسن رنگرز را جلو انداختیم که با وزیر و استاندار وقت دیدار کنیم که مشکل حل شود اما هیچوقت این خواسته برآورده نشد تا اینکه سامان به ناچار به آذربایجان رفت. آنهایی که می گویند کاش او نمی رفت، خوب است بپرسند چرا رفت؟ سامان که برای اولین بار در تاریخ کشتی فرنگی در میان وزن مدال جهانی گرفته بود، حتی یک شغل مثل یک آدم معمولی هم نداشت.

** البته همان زمان هم اعلام شد که تیم ایران اصلا به سامان احتیاج نداشته و کشتی گیران دیگری همان زمان در میان وزن در تیم ملی مطرح شده بودند.
سامان طهماسبی بعد از المپیک پکن به خاطر محمد بنا و من با یزدانی خرم درگیر شده بود، او گفته بود که اگر همه ما در پکن ناکام بودیم به این خاطر بود که فدراسیون مربیان مان را کنار گذاشته بود. همان زمان حمید سوریان و قاسم رضایی هم این صحبت ها را مطرح کرده بودند اما بیشتر از همه سامان مورد حمله قرار گرفت. زورشان به سوریان و رضایی نرسید اما چون در این میان یک سری آدم تنگ نظر هم بودند که در آن زمان مسئولیت داشتند و با رئیس فدراسیون در ارتباط بودند زیر پای او را خالی کردند، درنهایت شرایط به گونه ای شد که چاره ای جز مهاجرت برای سامان طهماسبی نماند.

** البته او تغییر تابعیت نداد، دو ملیته شد.
بگذارید در این مورد توضیح دهم که بحث من، سامان طهماسبی، صباح شریعتی، رضا مهماندوست و میلاد بیگی در تیم های ملی آذربایجان، تغییر تابعیت نبود، فقط برای ما گذرنامه این کشور صادر شده بود که بتوانیم به این شکل راحت تر به کشورهایی که با آذربایجان در مراودات ورزشی هستند، رفت و آمد داشته باشیم. اتفاقا اکنون که دیگر با تیم ملی این کشور همکاری نمی کنم گذرنامه ام باطل شده و اقامتم نیز تمام شده است. ما هیچگونه تغییر تابعیت نداشته ایم. اینکه با تیم ملی این کشور همکاری کردیم صرفا به خاطر شرکت در مسابقات کشتی بود و همه ما شهروند ایران هستیم و به ملیت خود افتخار می کنیم. زندگی ام همیشه ایران بوده و عاشق شهرم بوده ام چون می دانم مردم شهرم مرا دوست دارند و نمی خواهم هیچ وقت آنها را ناراحت کنم.

** در کشتی برخورد بدی با این کار شما در المپیک نشد اما واکنش رئیس فدراسیون تکواندو نسبت به مهماندوست و میلاد بیگی جالب نبود.
مهماندوست یک چهره حرفه ای و فوق العاده خوب است. او تاکنون کوچک ترین مشکلی هم از نظر اخلاقی نداشته و خیلی باشخصیت است، من برای پولادگر متاسفم که آن صحبت را مطرح کرد. بیان آن حرف بعد از المپیک به خاطر این بود که کم کاری خودش و فدراسیونش را به میلاد بیگی و مهماندوست ربط بدهد. خوب است این جور مواقع به دنبال رفع اشتباهات و مشکلات خود باشند.

** چهار سال حضورتان در کشتی آذربایجان را چطور ارزیابی می کنید؟
ما نتایجی را کسب کردیم که تاریخی بود و در کشتی فرنگی آنها نظیر نداشت. به نظرم می آید که این افتخارات هم هیچ وقت تکرار نمی شود. من تیمی را تحویل گرفتم که واقعا خراب بود و بعد از المپیک هم وضع واقعا بدتر شده بود و آنها فکرش را نمی کردند که به این زودی ها بتوانند تیم را جمع کنند. از دو مهره شاخص آنها در المپیک، یکی شدیدا آسیب دیده بود و یکی هم وزنش کلا تغییر کرده بود، 55 کیلو شده بود، 59 کیلو، دست شان حسابی خالی شده بود و نفر نداشتند، اما ما تیم را جمع کردیم و از مهم ترین اتفاقاتی که افتاد یکی این بود که در المپیک اروپایی سال 2015، 6 مدال گرفتیم، دو طلا، دو نقره و دو برنز که بهترین رشته ورزشی آذربایجان در این رقابت ها بودیم و این اتفاق برای اولین بار بود که رخ می داد. آنها تاکنون در اوزان 85 و 98 کیلو مدال نگرفته بودند که این اتفاق افتاد. تیم شان تاکنون قهرمان جام جهانی نشده بود، سال 2013 در جایگاه نهمی قرار گرفتیم، سال 2014 برای اولین بار در تاریخ شان سوم شدیم . سال 2015 هم در تهران قهرمان جام جهانی کشتی فرنگی شدیم که هواپیمای اختصاصی برای ما به تهران فرستادند. در نیمه نهایی تیم ایران را 6 بر دو با اقتدار شکست دادیم و در فینال هم روسیه را بردیم. ما را با هواپیمای اختصاصی به آذربایجان برگرداندند و جایزه معروف 100 هزار دلاری را از رئیس جمهور آذربایجان دریافت کردم. به تیم هم 150 هزار دلار پاداش دادند. در جهانی 2015 لاس وگاس هم با سه امتیاز اختلاف نسبت به روسیه، نایب قهرمان جهان شدیم. همانجا هم چهار سهمیه المپیک را گرفتیم که این اتفاق هم برای اولین بار بود که رخ می داد. ما با تیم سوم مان در مسابقات اروپایی شرکت کردیم چون المپیک ریو را در پیش داشتیم و با همین تیم هم در لیتوانی، سوم اروپا شدیم.

** با این همه افتخار، چه شد که تصمیم گرفتید با آذربایجانی ها قطع همکاری کنید؟
بحث برگشتن مطرح نبود، قرارداد من با آنها به اتمام رسید که نخواستم که آن را تمدید کنم. ابتدا ما با هم قرارداد دو ساله بستیم و قرار شد اگر از این همکاری و عملکرد هم راضی بودیم قرارداد برای دو سال دیگر یعنی تا المپیک تمدید شود که این اتفاق افتاد. من تا پایان المپیک با آذربایجان قرارداد داشتم و وقتی مسابقات تمام شد، یا باید تمدید می کردم یا به ایران بازمی گشتم که درواقع دیگر انگیزه ای برای کار کردن در این کشور نداشتم چون به هر چیزی که می شد در کشتی آذربایجان به آن رسید، رسیده بودم. ما در المپیک از نظر امتیازی مقام سوم را کسب کردیم، هرچند که حق مان بیشتر از این هم بود.

** آنها پیشنهاد همکاری مجدد را مطرح کردند؟
بله، چندین بار. هنوز هم جانشین من را در تیم ملی انتخاب نکرده اند و همچنان تماس می گیرند. ما حتی هنوز با هم تسویه حساب نکرده ایم.

** البته از سوی فدراسیون کشتی ایران هم پیشنهادی دریافت نکردید.
واقعیت این است که پنج پیشنهاد از کشورهای دیگر دریافت کرده ام، حالا که تجربه ام بیشتر شده باید بهتر تصمیم بگیرم. سه جا را هم رفتم و دیدم. این کشورها در المپیک ریو با من صحبت کردند، البته من آنجا خیال می کردم که گزینه فدراسیون کشتی ایران هستم چون می دانستم که محمد بنا بعد از المپیک قصد کار کردن ندارد احتمال می دادم که با من در این باره صحبت کنند به همین دلیل با آن کشورها، فقط صحبت های مقدماتی را انجام دادم.

** جذابیت تیمی که در المپیک ریو بدترین نتایج را گرفت و تیم پا به سن گذاشته ای هم محسوب می شود که بیشتر نفراتش باید از دنیای قهرمانی خداحافظی کنند برای شما چیست؟
صادقانه باید بگویم که بزرگترین آرزویم این است که یک روزی بتوانم به مملکتم بیشتر از المپیک لندن و قبل از آن، خدمت کنم و ای کاش که این فرصت فراهم شود که به این آرزویم برسم. حالا که پیشنهادی از فدراسیون دریافت نکردم ناچارا به دنبال پیشنهاداتی که مطرح شده بود رفتم تا ببینم شرایط کار چطور است.

** تا کی تصمیم نهایی را می گیرید؟
تا ژانویه تیم آینده ام را انتخاب می کنم.

** تجربه کار در آذربایجان چطور بود؟
جدا از بحث کشتی، امکاناتی که در اختیارم بود واقعا عالی بود. یک خانه بزرگ، همراه با خودرو، مترجم و هر چیزی که ما آنجا نیاز داشتیم، حتی پرستار بچه. واقعیت را بگویم فکر کنم من اگر خودم رئیس فدراسیون بودم اینقدر امکانات در اختیار مربی قرار نمی دادم (باخنده) قراردادم هم که مکتوب هست، اما ترجیح می دهم در موردش صحبت نکنم. ورزش برای آذربایجانی ها خیلی اهمیت دارد چون فهمیده اند که نماد پیشرفت در ابعاد مختلف کشورشان، ورزش است. به همین دلیل پول زیادی را به ورزش تزریق کرده اند و دلارهای زیادی را خرج می کنند. به همین خاطر است که در مسابقات اروپایی هم کشورهایی مثل انگلیس و آلمان را هم گرفته اند. آنها با جمعیت 8 میلیونی، 18 مدال در المپیک گرفتند. این نشان می دهد که چقدر روی ورزش در سال های اخیر کار کرده اند. تیم فرنگی این کشور هم با کسب دو مدال برنز، بعد از روسیه و کوبا از نظر امتیازی در رده سوم قرار گرفت.

** این در شرایطی بود که تنها 4 سهمیه هم داشتید، اما تیم ما که سهمیه کامل گرفته بود هم تنها به دو مدال برنز در ریو رسید.
ایران هم سهمیه کامل داشت و هم قهرمان المپیک قبلی بود، اما آذربایجان در لندن نهم شده بود، اینها خیلی با هم فرق دارد.

** مهم ترین چیزی که از کشتی آذربایجان به دست آوردید چه بود؟
بار دیگر لطف خدا را در مورد خودم حس کردم که اول و آخر هر کاری دست خودش هست و اوست که همیشه همه چیز را درست می کند. من هر جایی که گیر کردم، خدا کمکم کرده و همیشه او را همه جای زندگی ام حس کرده ام. همچنین تا عمر دارم کشتی آذربایجان را فراموش نمی کنم، آنها برای تیم های دیگرشان هم خیلی تلاش می کنند. من در عین حال که سرمربی تیم بزرگسالان شان بودم، مدیر تیم های ملی در رده های سنی مختلف هم بودم چون آنها در تیم های دیگرشان سرمربی ندارند، بلکه یک مربی ارشد دارند و همه چیز درنهایت زیر نظر سرمربی تیم ملی بزرگسالان هست. آنها برنامه ریزی وسیعی در جهت پشتوانه سازی دارند.
گفت و گو : مرضیه دارابی

کد مطلب: 62812
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *