۰
شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۳۷

یادداشت سالار عقیلی برای فریدون حافظی

هنوز دو هفته از انجام جراحی نگذشته بود که به من زنگ زد و گفت آهنگی برایم ساخته است. همین، نشان می‌دهد چقدر پیگیر بود. حتی در آن شرایط و حال‌وهوا همچنان پیگیر کارهایش بود.
سالار عقیلی در شرق نوشت:
درگذشت «فریدون حافظی» را به تمام هنرمندان ایرانی و جامعه هنری تسلیت می‌گویم. باعث تاسف است که بار دیگر شاهد ازدست‌دادن یکی از موسیقیدان‌ها و گنجینه‌های هنری کشورمان هستیم. من با استاد حافظی از نزدیک، مراوده و رفت‌وآمد خانوادگی داشتم. اولین دیدار ما در شیراز صورت گرفت. چند سال قبل که برای برگزاری بزرگداشت شیراز به این شهر دعوت شده بودم، او هم در این مراسم حضور داشت. سن من در آن زمان خیلی کم بود و هنرمندان بزرگی مثل فریدون حافظی، محمدعلی کشاورز و... نیز در این بزرگداشت حضور داشتند. من در این برنامه برای اولین‌بار با او آشنا شدم و پیشنهاد کردم قطعه‌ای با هم در حافظیه اجرا کنیم. بنابراین اولین سازوآواز ما در آرامگاه حافظ آغاز شد و دوستی محکمی میان ما شکل گرفت. همواره کارکردن با او برایم مایه افتخار بود و او هم خیلی به من لطف داشت و می‌گفت: «دوست دارم کاری را که می‌سازم، سالار عقیلی بخواند.» من شش اثر از کارهای او را خوانده‌ام که «گیسو» و «همدم آه» مهم‌ترینشان بود. آقای حافظی هم خیلی این آهنگ‌ها را دوست داشت. هروقت به او زنگ می‌زدم، می‌گفت در حال گوش‌دادن این آثار است. به مرور که نزدیک‌تر شدیم، رفت‌وآمد خانوادگی‌مان هم بیشتر شد؛ تا آنجا که در تمامی عیدهای نوروز همدیگر را می‌دیدیم. روز سیزدهم‌فروردین دوسال قبل، به همراه فریدون حافظی در خانه یکی از دوستان مشترکمان در شمال کشور بودیم و آنجا صحبت‌هایی در مورد موسیقی شد. وقتی به تهران برگشتیم، هنوز دو هفته نگذشته بود که خبردار شدم لگن پایش شکسته و باید جراحی کند. هنوز دو هفته از انجام جراحی نگذشته بود که به من زنگ زد و گفت آهنگی برایم ساخته است. همین، نشان می‌دهد چقدر پیگیر بود. حتی در آن شرایط و حال‌وهوا همچنان پیگیر کارهایش بود. روز سیزده‌بدر سال قبل نیز نزد آقای حافظی بودم. او در منزلش زمین خورد. دستش از سه نقطه طوری شکست که پزشکان گفتند به احتمال زیاد دیگر نمی‌تواند ساز بزند اما سال گذشته در مراسم تولدم ‌سازی زد که همه را متعجب کرد و پس از آن آهنگی را با او ضبط کردم. بعد از آن به استاد گفتم حتی کارهایش بهتر شده است. دو ماه قبل هم که دوباره زمین خورد و دچار شکستگی شد، با من تماس گرفت و گفت که بار دیگر آهنگی را با یکدیگر ضبط کنیم. او تا آخرین لحظه زندگی‌اش دست از تلاش برنداشت و همین پیگیری، می‌تواند برای ما و کسانی که خیلی زود از شرایط خسته می‌شوند، سرمشق و الگو باشد. در این سال‌ها که با او رابطه داشتم، متوجه شدم او هم ویژگی دیگر بزرگان هنری را دارد. اصولا کارهای قدما در مقایسه با آثاری که جوان‌ها انجام می‌دهند، فضای خاصی دارد. اگر به آثار استادان قدیمی دقت کنید، متوجه آرامش خاص و دوری از دغدغه‌های امروزی موسیقی می‌شوید. این یکرنگی، حس و حال و آرامش را در کارهای پرویز یاحقی، مرتضی‌خان محجوبی، فریدون حافظی، جلال ذوالفنون، همایون خرم و استادان دیگر می‌بینید. فریدون حافظی هم از این خصلت دور نبود. حتی هفته گذشته که به عیادتش رفته بودم، همچنان این آرامش را داشت.
کد مطلب: 32790
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *