۱
سه شنبه ۲ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۵۲
گفت و گو با کاپیتان تیم ملی والیبال بانوان:

ستاره ها را می شمردم و آینده ام را تصویرسازی می کردم

هنوز تمرین شروع نشده بود و مربی سوتِ به خط شدن بازیکنان را نزده بود که با آن تکنیک خاصش توپ را برمی داشت و بعد از دریبل کردن چند بازیکن، بسیار زیبا و تکنیکی توپ را وارد دروازه می کرد، همان نوجوانِ باانگیزه که انگار کل ذهنش را ورزش احاطه کرده بود، وقتی برای تمرین سرویس و اسپک هم به خط می شد، با همه فرق داشت. اسپک های زیبا و مهارناپذیر، با سرویس های پرشی و بسیار کوبنده و قدرتی، همان آبشارهایی که امسال به چشم رسانه های خارجی و داخلی هم آمد و نام زینب گیوه، کاپیتان تیم ملی والیبال زنان ایران را این بار در 33 سالگی سر زبان ها انداخت.
ستاره ها را می شمردم و آینده ام را تصویرسازی می کردم
هنوز تمرین شروع نشده بود و مربی سوتِ به خط شدن بازیکنان را نزده بود که با آن تکنیک خاصش توپ را برمی داشت و بعد از دریبل کردن چند بازیکن، بسیار زیبا و تکنیکی توپ را وارد دروازه می کرد، همان نوجوانِ باانگیزه که انگار کل ذهنش را ورزش احاطه کرده بود، وقتی برای تمرین سرویس و اسپک هم به خط می شد، با همه فرق داشت. اسپک های زیبا و مهارناپذیر، با سرویس های پرشی و بسیار کوبنده و قدرتی، همان آبشارهایی که امسال به چشم رسانه های خارجی و داخلی هم آمد و نام زینب گیوه، کاپیتان تیم ملی والیبال زنان ایران را این بار در 33 سالگی سر زبان ها انداخت.
او عاشق فوتبال بود اما مجبور شد والیبال را انتخاب کند، انتخابی که برای او روزهای خوب و بزرگی را به همراه داشت.
گیوه سال هاست که در تیم ملی والیبال بانوان ایران عضویت دارد و موفقیت های زیادی هم به دست آورده و حتی تجربه لژیونر شدن را دارد، او حالا یکی از باتجربه ترین اعضای تیم است که حالا حالاها هم می خواهد کارش را ادامه دهد.
گفت وگوی مردم سالاری با زینب گیوه، کاپیتان تیم ملی والیبال بانوان ایران را در زیر می خوانید:
** شما در یک خانواده ورزشی بزرگ شدید. این موضوع چقدر در گرایش تان به ورزش قهرمانی تاثیرگذار بود؟
همانطور که گفتید من در یک خانواده ورزشی به دنیا آمدم. پدرم فوتبالیست ملی بود که در تیم های بزرگ حضور داشته و کار مربیگری هم می کرد. فکر کنید زمانی که من کار ورزشی را آغاز کردم کاملا داخل این جو بودم.

** از چند سالگی؟
همان چهار – پنج سالگی، منتها من عاشق فوتبال بودم و همیشه هم فوتبال بازی می کردم.

** پس چرا این رشته را به صورت حرفه ای دنبال نکردید؟
خب آن زمان هنوز فوتبال بانوان راه نیفتاده بود و به آن صورت تیمی وجود نداشت و متاسفانه مجبور شدم که والیبال را انتخاب کنم.

** واقعا متاسفانه؟!
من عاشق فوتبال بودم و خیلی دوست داشتم که این رشته را دنبال کنم. آرزویم این بود که در تیم های مطرح دنیا بازی کنم اما تیمی وجود نداشت؛ از این جهت می گویم متاسفانه، مجبور شدم والیبال را انتخاب کنم و امروز هم از انتخابم خوشحالم و اصلا ناراحت نیستم که نشد فوتبال را ادامه دهم، ولی مطمئن هستم اگر فوتبال را انتخاب کرده بودم شرایط خوبی برایم رقم می خورد. مطمئن هستم که می توانستم در لیگ های معتبر جهانی بازی کنم.

** در زندگی خیلی ها حسرت هایی وجود دارد، پس فوتبال هم برای شما تبدیل به یک حسرت شد.
راستش از این جهت که خیلی دوست داشتم که لژیونر بشوم، بله. شرایط فوتبال با والیبال خیلی فرق می کرد و فیزیک من خیلی متناسب تر با این رشته بود. در والیبال فیزیک حرف اول و آخر را می زند، هر چقدر که قدت بلندتر باشد شرایط بازی کردن در لیگ های معتبرتر را پیدا می کنی. قاعدتا چون من قدم نسبت به این رشته کوتاه است خب خیلی نتوانستم به آن چیزی که می خواستم برسم، هرچند که من پرش خیلی خوبی دارم و این تا حدودی موضوع قدم را پوشش می داد. من کلا دوست داشتم که در لیگ های بزرگ دنیا بازی کنم اما خب فاکتور قد که در والیبال مهم ترین فاکتور است، مانعی برای من بود، که این موضوع در فوتبال برایم صادق نبود و فیزیکم کاملا مناسب برای این رشته بود. حالا نمی گویم حسرت، واقعا حسرت نیست، اما دوست داشتم که فوتبالیست شوم.

** هنوز هم فوتبال بازی می کنید؟
گهگداری کارهایی انجام می دهم، اما عطشش خوابیده و دیگر مثل قبل نیست. در فوتبال برخورد زیاد است و برایم خطرناک است که بخواهم فوتبال بازی کنم و یک وقت پایم آسیب ببیند چون قرارداد و کار حرفه ای این چیزها را نمی پذیرد. فوتبال برایم یک عشق هست اما دیگر از ما گذشت.

** با ملی پوشان فوتبال در ارتباط هستید؟
کم و بیش. بچه های فوتسال دانشگاه آزاد را می شناسم و یک وقت هایی تمرین شان را نگاه می کنم.


** البته در والیبال هم ستاره شدید.
والیبال ما امروز جوری شده که خیلی بهتر از سال های گذشته هست و به این رشته بیشتر بها می دهند. امیدوارم که والیبال زنان ایران بتواند جایگاه خود در آسیا و جهان را بهبود بخشد.

** نظر خانواده تان این بود که والیبال را دنبال کنید؟
پدرم در کل دوست داشتند که من ورزش را ادامه دهم. خب فوتبال هم در خانه ما همیشه بود، ولی کلا نظرشان این بود که ورزش می تواند ما را از آسیب های اجتماعی و خیلی از مسائل دیگر دور کند و برای شان خیلی اهمیت داشت که من ورزش را به صورت حرفه ای دنبال کنم.

** در سال هایی که شما ورزش را شروع کردید، شرایط جامعه مثل امروز نبود و موانع خیلی زیادی برای خانم هایی که می خواستند در سطح قهرمانی و حرفه ای ورزش را دنبال کنند وجود داشت، که فکر می کنم برای شما حداقل در خانواده چنین چیزی موضوعیت نداشت و راه تان انگار از پیش تعیین شده بود.
بله، این خیلی در پیشرفت من موثر بود و یک گام از خیلی ها جلوتر بودم چون حمایت خانواده ام که در شروع کار مهم ترین موضوع است را داشتم. من همیشه از سوی خانواده ام برای ورزش و طی این مسیر حمایت می شدم. من از این نظر با هیچ محدودیتی مواجه نبودم و مسیرم هموارتر از خیلی ها بود. همیشه برایم شرایطی را فراهم می کردند که راحت تر تمرین کنم. آن زمان پدرم مسئول یک استادیوم ورزشی بودند که سالن چند منظوره فوتسال، والیبال و بسکتبال داشت، پدرم گاهی مرا با خودش به آنجا می برد و شرایط را طوری فراهم می کرد که حتی بتوانم به صورت خصوصی تمرین کنم که این هم خیلی روی پیشرفتم تاثیر داشت.

** چه زمانی دیگر کاملا نسبت به دنبال کردن فوتبال به صورت حرفه ای ناامید شدید؟
زمانی که دوره دبستانم تمام شد و وارد مقطع راهنمایی شدم دیگر کاملا توجیه شدم که تیمی برای فوتبال بانوان در ایران وجود ندارد و من نمی توانم این رشته را به صورت حرفه ای دنبال کنم.

** البته فوتسال زودتر از فوتبال راه اندازی شد، چرا سمت فوتسال بانوان نرفتید؟
اتفاقا یک سال در تیم فوتسال دانشگاه آزاد بودم. همان سال اولی که این تیم تشکیل شد و همچنین تیم استقلال. اینها تیم سوپر لیگی بودند، اما متاسفانه نمی شد که در دو رشته گروهی فعالیت داشته باشم و مجبور شدم از بین والیبال و فوتسال یکی را انتخاب کنم.

** چرا در همان مقطع فوتسال را انتخاب نکردید، چون خیلی از خانم هایی که همان زمان عاشق فوتبال بودند، در فوتسال مشغول شدند و بعدا که فوتبال بانوان راه اندازی شد، به این رشته پیوستند.
من آن زمان دیگر در والیبال پیشرفت کرده بودم و به راحتی نمی توانستم این تصمیم را بگیرم. به همین دلیل فوتسال را کنار گذاشتم و دیگر والیبال را دنبال کردم. الان هم خوشحالم که این راه را ادامه دادم.

** اولین قرارداد رسمی تان با کجا بود؟
در 16 سالگی عضو تیم عمران کیش شدم. تیم سوپرلیگی بود که خانم شیوا آزادفدا مربی اش بود. البته سال های قبلش والیبال را در مسابقات آموزشگاهی دنبال می کردم، اما اولین قرارداد حرفه ای که بستم با همین تیم عمران کیش بود که فکر کنم 300 یا 400 هزار تومان هم مبلغ قراردادم بود.

** بعد از تیم عمران کیش، با چه تیم هایی قرارداد بستید؟
چند سالی دانشگاه آزاد بودم با مربیگری خانم آزادفدا. بعد تیمم را عوض کردم و دو سال پرسپولیس بودم، دو سال گیتی پسند. خیلی یادم نیست چه مقام هایی در دانشگاه آزاد کسب کردیم، اما با پرسپولیس یک سال قهرمان شدیم و یک سال هم نایب قهرمان. هر دو سال با گیتی پسند هم اول شدیم. راحله آرا مربی مان بود. بعد دوباره به تیم دانشگاه آزاد برگشتم. سال اول سوم شدیم، سال دوم قهرمان و پارسال هم نایب قهرمان.

** آرزوی لژیونر شدن در فوتبال البته در والیبال هم محقق شد. شما اولین خانمی در والیبال بودید که لژیونر شدید؟
دقیقا نمی دانم، اما فکر کنم اولین نفر بودم. به تیم الوصل امارات رفتم، به من پیشنهاد دادند که در لیگ شان حضور داشته باشم که پذیرفتم.

** بازی شما را کجا دیده بودند؟
خودشان بازی من را ندیده بودند، یکی من را به الوصلی ها معرفی کرده بود و آنها از من دعوت کردند که به امارات بروم و بازی ام را ببینند که رفتم و از کارم خوش شان آمد و انتخابم کردند. مسابقات آنها به صورت متمرکز و دو هفته ای برگزار می شد و شرایط به گونه ای بود که می توانستم هم در لیگ خودمان بازی کنم و هم در مسابقات آنها.

** حتما هم تجربه خوب و جدیدی بود؟
بله، خیلی تجربه خوبی بود. در لیگ امارات، باشگاه ها از بازیکنان بسیار خوبی استفاده می کردند. بیشتر بازیکنان شان خارجی بودند، اروپایی، برزیلی و آفریقایی و این موضوع دروالیبال من صددرصد تاثیرگذار بود و روبروی خیلی از بازیکنان خوب دنیا بازی کردم.

** درست است که مانعی به عنوان خانواده نداشتید و همیشه حمایت تان می کردند اما به هر حال در ورزش بانوان ایران محدودیت هایی وجود داشته و دارد که حتما همه کسانی که در مسیر قهرمانی گام برداشته اند خواه ناخواه با آنها و بی مهری هایی مواجه شده اند.
درست می گویید همیشه محدودیت هایی بوده، اما ما که این مسیر را طی کرده ایم آنقدر عاشق ورزش بودیم که واقعا این سختی ها و بی مهری ها را نمی دیدیم. البته همه شرایط من را نداشتند، من واقعا یک پله از بقیه جلوتر بودم که خانواده ام کاملا ورزشی بودند و این محدودیت ها برایم کمرنگ تر از بقیه بود، اما اینکه من با این موضوع زیاد درگیر نبودم، دلیل نمی شود بگویم سختی ها و موانعی وجود ندارد. البته امروز فضای جامعه برای ورزش کردن خانم ها خیلی بازتر از گذشته شده و دلیل اینکه در این سال ها هم پیشرفت هایی داشته ایم همین موضوع است. شاید واقعا اگر این موانعی که در گذشته بود، وجود نداشت امروز می توانستیم در بهترین تیم های اروپایی بازی کنیم و در سطح ملی هم وضعیت بهتر بود. البته باز خدا را شکر می کنم که راه برای من هموارتر بود، اما خیلی از استعدادها بودند که در این مسیر از بین رفتند. خیلی خوشحالم که در سال های اخیر شرایط بسیار بهتری برای ورزش بانوان مهیا شده و حالا بیشتر از قبل به این بخش اهمیت می دهند و هزینه می کنند. البته هر چقدر هم هزینه کنند و بها دهند، باز هم کم است، به همان اندازه ای که در ورزش مردان استعداد هست، در ورزش زنان هم هست، کافی است که به آنها راه داد و حمایت شان کرد.

** چهره شدن در رشته های انفرادی شاید کمی راحت تر از رشته های گروهی باشد. این را قبول دارید؟
اتفاقا من هم مدتی دوومیدانی کار کردم زیر نظر پدیده بلوری زاده. شرایط خوبی هم داشتم و می توانستم خیلی بیشتر پیشرفت کنم، ولی باز هم برگشتم به همان والیبال، چوان به این رشته علاقه پیدا کرده بودم و دیگر نمی توانستم رشته دیگری را به صورت حرفه ای دنبال کنم. شرایط رشته های انفرادی و تیمی خیلی با هم فرق می کند، تفاوت شان زمین تا آسمان است. من فکر می کنم اینکه بتوانی در یک ورزش گروهی خودت را ثابت کنی و جزو بهترین ها باشی، خیلی کار سختی است چون عوامل زیادی در عملکرد یک بازیکن تاثیرگذار هستند و خیلی چیزها باید در کنار هم قرار بگیرند که تو بتوانی بدرخشی. یک تیم در درخشش تو موثر هستند. باید روحیه و شخصیتی خیلی قوی داشته باشی که بتوانی بر کار مسلط شوی. البته اینکه باید همیشه حواست به عوامل دیگر هم باشد، کار را سخت تر می کند.

** البته ورزش های انفرادی هم سختی های خودش را دارد، مثل اینکه شکست را باید به تنهایی به گردن بگیری اما بار سنگین ناکامی در رشته های تیمی بین همه تقسیم می شود.
بله دقیقا، کلا هر رشته ای سختی های خودش را دارد. روحیه آدمها با هم فرق می کند و روحیه ورزشکاران رشته های گروهی و انفرادی هم.

** به نوعی به خاطر همین روحیه هم بوده که ورزش ما در رشته های گروهی کمتر در سطح دنیا مطرح شده، تا قبل از والیبال مردان مان که با این رنسانس مواجه شود، تنها فوتسال بود که در سطح دنیا موفق ظاهر شده بود.
بله، کشور ما در این زمینه با کمبودهایی مواجه بوده، ما جوری بار آمده ایم که خب خیلی سخت به همکاری گروهی تن می دهیم، بازخوردش را هم در همین ورزش دیده ایم که کمتر در رشته های گروهی موفق عمل کرده ایم. البته خوشبختانه امروز وضعیت خیلی بهتر از قبل است. همه اینها بازمی گردد به آموزشی که از پایه روی بچه ها صورت می گیرد. من در بخش ورزش می گویم، اگر از همان بدو امر، به بچه ها روحیه تیمی و همکاری را آموزش دهند وضعیت در آینده خیلی خوب می شود و این موضوع در آنها نهادینه شده و به صورت یک اصل درمی آید که در بزرگسالی و ورزش حرفه ای شان نمود پیدا می کند. مثلا همین تیم والیبال زنان ژاپن، وقتی تیم شان را می بینی واقعا از این همکاری و روحیه تیمی که بین شان وجود دارد لذت می بری. واقعا وجود اینقدر هماهنگی تصورش هم بین ما سخت است. آنها تیم منسجمی دارند، هرچند که میانگین قدی شان هم نسبت به تیم های بزرگ دنیا بالا نیست، اما آنقدر با هم هماهنگ هستند که این موضوع را کاملا پوشش می دهند. این بحث آموزش از پایه خیلی موثر است. بازیکنان باید اینطور بار بیایند که در کار تیمی شرکت کنند و در اختیار تیم باشند.

** همانطور که گفتید ماحصل توجه به ورزش بانوان در یک دهه اخیر، به کسب اولین مدال المپیک از سوی کیمیا علیزاده منجر شد.
او واقعا مایه افتخار همه بانوان ایران است. مدال او همه را خوشحال کرد. او حتما پشتکار بسیار زیادی داشته و سختی های زیادی کشیده که درنهایت به مدال برنز المپیک رسیده است. در ورزش های انفرادی خودت باید یک تنه کار کنی و شاید هم در این مسیر با سختی های زیادی مواجه شوی که باید آنقدر قوی باشی که خودت به تنهایی آنها را پشت سر بگذاری.

** روزهای سخت زینب گیوه که شاید خیلی ها از آن چیزی ندانند؟
زمانی که آسیب دیده بودم، طوری شده بودم که حتی یک پنجه ساده هم نمی توانستم بزنم.

** چطور این اتفاق افتاد؟
در تیم دانشگاه آزاد بودم، اینطور نبود که مثلا در یک بازی آسیب ببینم و نتوانم بازی کنم. مصدومیتی از قبل داشتم که کهنه شده بود و کم کم مرا از شرایط آرمانی دور کرده بود. دو سه سال از بهترین سال های ورزشی من با این آسیب دیدگی گذشت، شرایط خیلی بدی بود. همه فکر می کردند که دیگر تمام شده ام و دیگر نمی توانم به زمین برگردم.

** چرا اجازه دادید یک آسیب دیدگی ساده کار را به اینجا بکشاند؟
آن زمان خیلی بدنسازی در ورزش بانوان جایگاه نداشت، این هم جزو محدودیت هایی بود که ما با آن مواجه بودیم و خیلی هم به ما آسیب می رساند. مربیان و بازیکنان خیلی به علم بدنسازی آگاهی نداشتند و نمی دانستند باید برای جلوگیری از آسیب های معمول ورزشی، بدنسازی را دنبال کنند. علم و آگاهی آن زمان خیلی کمتر بود. در اثر اینکه ما تمرین بدنسازی کافی نداشتیم بدن مان ضعیف تر می شد و مفاصل زود آسیب می دیدند. من کتفم آسیب دیده بود.

** چه محرکی شما را دوباره به میدان بازگرداند؟
شاید بقیه فکر می کردند من تمام شده ام اما خودم اصلا اینطور فکر نمی کردم و می دانستم دوباره برمی گردم. با فیزیوتراپی و بدنسازی خوب، دوباره شرایط خوبی پیدا کردم. راستش خودم خیلی پیگیر کارم بودم و به همین راحتی نمی خواستم والیبال را کنار بگذارم. فکر کنم 23 یا 24 سالم بود. این آسیب دیدگی از نظر روحی خیلی به من فشار آورد و برایم سنگین بود، طوری که امروز تا یک جای بدنم درد می گیرد سریع استرس می گیرم و یاد آن روزها می افتم.

** حس فراموش شدن و دلگیری هم بود؟
نه، اینطوری فکر نمی کردم چون می دانستم که حتما برمی گردم، خصوصا اینکه همان زمان هم در لیگ حضور داشتم اما از کیفیت کارم کاسته شده بود. این را در توان خودم می دیدم که دوباره خوب شوم، اما از اینکه در آن مقطع نمی توانستم خودم باشم و خوب بازی کنم خیلی ناراحت بودم. اینکه مجبور بودم خیلی اوقات ذخیره بنشینم درحالیکه می دانستم سطح من کجاست، این عذابم می داد. درد جوری بود که خیلی اوقات اجازه بازی کردن به من نمی داد.

** بیشتر از همه چه کسی در آن مقطع به شما کمک کرد؟
بیشتر از همه خودم به خودم کمک کردم چون می خواستم که به شرایط قبلی برگردم و حتی بهتر از گذشته هم شوم. خانم بلوری زاده هم خیلی کمکم کرد. با او بدنسازی کار کردم و رفته رفته شرایطم از قبل هم بهتر شد. حالا یک وقت هایی بین بچه ها حرف می شود به آنها می گویم در اوج جوانی که خب همه بهترین عملکردشان را آن زمان دارند، من این اسپک ها را نمی زدم. انگار هر چه می گذرد بهتر هم می شوم. امروز مقوله بدنسازی برایم از هر چیزی واجب تر است و فکر می کنم تمام بازیکنان حرفه ای باید به این موضوع توجه داشته باشند که تنها چیزی که عمر ورزشی آنها را بیشتر می کند بدنسازی درست و اصولی است.

** درواقع اگر چند سال دیرتر متولد شده بودید، امروز وضعیت به گونه دیگری بود.
نه اینطور فکر نمی کنم، اگر خدا هم بخواهد حالا حالاها می خواهم در سطح قهرمانی باشم و خوب کار کنم. وضعیت جسمانی ام آنقدر خوب است که فعلا اصلا به کنار گذاشتن ورزش قهرمانی فکر نمی کنم و می خواهم بهترین باشم.

** حتما روزهایی هم بوده که مورد بی مهری واقع شده باشید و یا معتقد باشی به ناحق کنار مانده اید؟
بله بوده، اما من همیشه خودم به خودم کمک می کردم که این موانع را پشت سر بگذارم. البته حضور پدرم و تجربه ای که او در اختیارم قرار می داد همیشه خیلی به من کمک می کرد. او نکاتی را به من می گفت که درواقع با علم به تمام روزهای سخت، ورزش قهرمانی را طی می کردم. از قبل می دانستم که مسیر حرفه ای ورزش، پستی بلندی های زیادی دارد و بارها از پدرم شنیده بودم که همه این راه، خوشی و موفقیت نیست. می دانستم من هم از این قاعده مستثنی نیستم. به همین دلیل هر اتفاقی که می افتاد برای من انگیزه ای می شد برای بهتر شد و اینکه تلاش مضاعفی داشته باشم که به هدفم برسم. آن روزهایی که خیلی برایم عذاب آور بود، بیشتر تمرین کردم، بیشتر تلاش کردم تا خودم را دوباره اثبات کنم و بگویم که حق من چه بوده و باید در چه جایگاهی باشم.

** این روزهای زینب گیوه همان چیزی هست که از قبل آرزویش را داشت؟
جدا از تمریناتی که در سالن ها انجام می دادم، منزل مان حیاط بزرگی داشت، همسایه ها از دست من شاکی بودند بس که به در و دیوار حیاط اسپک می زدم، انفرادی می دویدم، برای خودم بدنسازی می کردم. یک وقت هایی فرش کوچکی در حیاط می انداختم و دراز نشست می رفتم، ستاره ها را می دیدم و همان زمان بود که آینده را برای خودم تصویرسازی می کردم. من خیلی آینده را روشن و خوب می دیدم اگر بگویم جایگاهی که امروز در آن هستم واقعا خیلی کمتر از آن چیزی است که تصویرسازی کرده بودم، دروغ نگفته ام. چون والیبال بانوان ما متاسفانه در مقایسه با تیم های خوب دنیا خیلی عقب است. امیدوارم که نسل های بعدی این فاصله را کاملا پر کنند و از شرایط لذت ببرند.

** البته رفته رفته فاصله ها در حال کم شدن است.
از دو سال پیش اتفاقات خوبی در والیبال بانوان ایران رخ داده، از زمانی که عباس برقی به تیم ما اضافه شد. کیفیت بازی مان روز به روز بهتر شد و مقابل تیم های خوب آسیا بهتر از قبل کار کردیم و نتیجه گرفتیم. اگر فقط کمیت را در نظر نگیرند و به کیفیت بازی ما توجه کنند متوجه می شوند که والیبال زنان ما در مسیر پیشرفت قرار گرفته و درجا نمی زند. به هر شکل ما سال های سال از والیبال روز دنیا عقب هستیم و نیاز به برنامه ریزی بلندمدت هست که این فاصله پر شود. مقایسه تعداد بازی های تدارکاتی حریفان با ما کاملا این فاصله را نشان می دهد. البته از آقای داورزنی تشکر می کنم که حامی ما هستند و هر کاری از دست شان بربیاید برای این تیم انجام می دهند، ثمره اعزام تیم به جام باشگاه های آسیا و کسب عنوان پنجمی این رقابت ها را در مسابقات ای وی سی کاپ دیدیم. آوردن مایدا چیچیچ هم اتفاق خیلی خوبی بود. او خیلی زود با بچه ها ارتباط برقرار کرد.

** در همین دو تورنمنتی که گفتید آبشارهای زیبا و قدرتی شما امتیازات بسیار خوبی برای تیم ملی به همراه داشت و در رسانه های خارجی هم بازتاب خوبی پیدا کرد.
به هر حال در رشته های گروهی، یک تیم که خوب کار کند، تلاش بازیکن به چشم می آید. وقتی همه کنار هم باشیم می توانیم خوب نتیجه بگیریم. من هم کار خاصی انجام ندادم، همه بازیکنان از جان مایه گذاشتند و من هم به وظیفه ام عمل کردم.

** این مسابقات و عملکرد تیم ملی والیبال بانوان نگاه ها را نسبت به تیم تان خیلی تغییر داد.
البته همه ما دوست داریم بیش از آنکه روی نتیجه مانور بدهند، از بازی زیبا بگویند. تیم ما چند سال است که خوب بازی می کند و فاصله مان با حریفان آسیایی خیلی کم شده و این برای ما پیشرفت است، اما خب بازی های ما را داخل ایران پخش نمی کنند و به همین دلیل خیلی ها فقط نتیجه را می بینند.

** قصد دارید در پایان دوره قهرمانی، مربیگری کنید؟
الان خیلی به مربیگری والیبال علاقه ندارم ولی در بحث بدنسازی دوست دارم کار کنم، ما در این زمینه خیلی عقبیم و آگاهی ها خیلی کم است.

** کاری هم در این زمینه انجام داده اید؟
بله در دوره ای که در کمیته ملی المپیک بود شرکت کردم و درجه عالی گرفتم. به خاطر مشغله هایی که داشتیم هنوز شرایطی مهیا نشده که دوره های خارجی را پشت سر بگذارم. به هر حال بحث تیم ملی، کار باشگاهی و سوپر لیگ وقت زیادی از من می گیرد.

** با این شرایط چطور درستان را تا مقطع فوق لیسانس دنبال کردید؟
خودم با اینهمه مشغله واقعا باورم نمی شود چطور توانستم رشته فیزیولوژی را دنبال کنم. فقط با کمک خدا بود که توانستم در درس و ورزش موفق عمل کنم.

** اگر پدرتان ورزشی نبود زینب گیوه چه مسیری را طی می کرد؟
بدون شک حضور پدرم خیلی در انتخاب مسیر زندگی ام موثر بود. اگر او ورزشی نبود شاید هنرمند می شدم، قبلا خیلی کارهای هنری را دوست داشتم و در دبیرستان هم جزو دغدغه هایم بود اما حالا تک بعدی شده ام. امروز والیبال و بدنسازی برایم جذابیت دارد.

** چه چیزی در والیبال شما را به سمت خودش جذب کرد؟
این روحیه همکاری و تعاملی که در این رشته وجود دارد. والیبال همین روحیه را به من اضافه کرد. شاید قبلا روحیه ام فرق می کرد و به کارهای انفرادی علاقه داشتم اما هر چه گذشت در والیبال یاد گرفتم برای موفقیت باید روحیه جمعی داشت، باید تعامل کرد. این بهترین چیزی بود که از والیبال گرفتم.

** سخت ترین بازی ملی تان؟
همین بازی های امسال، مسابقه ای که با کره شمالی داشتیم و اگر برد و باخت مان خیلی در جایگاه تیمی موثر بود و برای اولین بار هم توانستیم آنها را شکست دهیم.

** اینکه کاپیتان و باتجربه تیم هستید حتما مسئولیت تان را سخت تر هم می کند؟
به هر حال باید جوری عمل کنم که بقیه تیم بتوانند به من تکیه کنند و اعتماد داشته باشند. باید اعتماد به نفس را به آنها منتقل کنم.
گفت و گو : مرضیه دارابی/مردم سالاری
کد مطلب: 63654
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *