۰
يکشنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۴۱

آموزش و پرورش و توسعه‌ شادی در حیات اجتماعی کودکان

سیده‌زهرا حسینی
آموزش و پرورش و توسعه‌ شادی در حیات اجتماعی کودکان
آموزش و پرورش در معنای مدرن آن نهادی است برای تحقق مفاهیمی چون توسعه، رشد اجتماعی، برابری، همزیستی و دموکراسی. گیدنز معتقد است: گسترش آموزش و پرورش همواره با آرمان‌های دموکراسی همگانی پیوند نزدیک داشته است. چنین دورنمایی از آن حیث بود که اصلاح‌گران و منتقدین اجتماعی تحقق فرصت‌های برابرِ آموختن را تنها در این نهاد یافته بودند و به همین دلیل آن را وسیله‌ای برای برابری‌سازی در نظر می‌گرفتند که پیشتر در تاریخ در این سطح وسیع هیچگاه سابقه نداشته است. به همین دلیل بحث از توسعه آرامش و شادی در فضای مدارس و ایجاد فضای محبت، رشد و بالندگیِ روح‌افزا و لذت‌بخش از جمله مسائلی است که از طرف دست‌اندرکاران آموزش مورد بررسی و مداقی قرار ‌گرفته است. چنین نگاهی در سه سطح رویکرد فضایی/ساختمانی مدارس، برنامه‌ریزی آموزشی و تربیت نیروی انسانی برای دولت‌های مدرن یک دغدغه اصلی و بنیادین در امر آموزش بوده است. بطوری که سرمایه‌گذاری به منظور تربیت و تأمین این رکن مهم، بهترین و سودمندترین نوع سرمایه‌گذاری است.
امروزه به دلیل گسترش علوم و تجارب بشری و توسعه فن‌آوری و پیشرفت‌های صنعتی، گرایش به سازمان‌دهی و ترویج آموزش عمومی امری فراگیر و جهانی شده است. به حدی که یکی از شاخص‌های مهم رشد هر جامعه را وسعت دامنه وظایفی می‌دانند که آموزش و پرورش آن را به عهده گرفته است.
چنین رویکردی موجب شد تا دولت‌های مدرن در سطح وسیعی در این سه حوزه مذکور، اقداماتی در جهت توسعه مکان‌ها و فضاهای آموزشی، تقویت برنامه‌های درسی در جهت منافع سیاسی و اقتصادی حاکم و تربیت و گزینش معلمان کارآمد و توانمند در ارائه برنامه‌های درسی انجام دهند که بخش زیادی از توان مالی و اداری دستگاه‌های حکومتی را به خود اختصاص داده است. چنین تلاش‌های از سوی منتقدین به مثابه بخشی از سیاست‌های اقتصادی/سیاسی نظام‌های مدرن به حساب می‌آید.
چرخش‌های نظری که در این زمینه از ده‌های 50 میلادی شروع شد به این مهم اشاره می‌کند که نظام‌های آموزشی نه تنها در جهت توسعه ارزش‌های دموکراتیک در جامعه نیستند، بلکه بیشتر به بیان و تأکید مجدد نابرابری‌های موجود گرایش دارند تا تغییر آنها. چنین نگرشی بیش از آنکه رسالت آموزش و پرورش را به مثابه یک الگوی آموزشی دموکراتیک در نظر بگیرد، آن را همچون بازتولیدکننده ارزش‌های گفتمان حاکم و به عنوان پاسخی به نیازهای نظام‌های اقتصادی/سیاسی مدرن به حساب می‌آورد. بر این اساس بررسی رویکردهای حاکم بر مدیریت مدارس، برنامه‌های مندرج در کتب درسی، روش‌های تأدیبی و نظارتی در مدارس و... به ویژه از سوی منتقدین بیش از کارکرد آموزشی این نهاد مورد توجه قرار گرفته است.
همانطور که می‌دانیم انسان‌ها از گذشته تا به حال همیشه در جستجوی شادی و شادمانی خود و عزیزانشان می‌باشند حال شادی را به معنای تجربه درونی مثبت ذهنی یا ترکیبی از عاطفه مثبت و فقدان عاطفه منفی و یا قضاوت افراد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت کل زندگی در نظر بگیریم و یا اصولاً به این معنا باشد که فرد چقدر زندگی خود را دوست دارد؛ هر کدام از این تعاریف در شکل‌گیری شخصیت آدمی و مهمترین نیاز روانی وی نقش پررنگی ایفا می‌کنند. می‌توان گفت در صورت تحقق آن در محیط آموزش و پرورش، نقش تسهیل کننده برای سایر اهداف آموزشی نظام تعلیم و تربیت به ویژه در مدارس ابتدایی خواهد داشت. کارشناسان اثرات مثبت شادی را دراین مقولات جای می‌دهند: روابط اجتماعی موثرتر، استفاده کارآمدتر از استعدادهای شخصی، مثبت‌اندیشی، سلامتی جسمی بیشتر و خلاقیت بالاتر. جامعه‌شناسى هم، شادى را علاوه بر حالتى درونى به مثابه پدیدهاى اجتماعى درنظر می‌گیرد. انسان چون موجودى اجتماعى است شادى و غم او تا حد زیادى تحت تاثیر روابطش با دیگران و تأمین نیازها و انتظاراتش از محیط اجتماعى قرار دارد. با وجودی که جامعه‌شناسی غالبا بر آسیب‌های اجتماعی تمرکز دارد اما به تازگی به مطالعه نقش عوامل مثبتی مانند شادی در جامعه نیز روی آورده است. پژوهش‌های بسیاری در ایران پیرامون شادی در مدارس به‌ویژه مدارس ابتدایی انجام گرفته و نشان داده است که مدرسه چندان محیط شادی نیست و این عدم شادی متوجه نظام آموزشی، برنامه درسی، محتوای آموزشی، روش تدریس معلمان، فضای فیزیکی مدرسه و امکانات آموزشی-تفریحی موجود در آن است. این تحقیقات نشان می-دهد که محیط آموزش و پرورش به تبعیت از محیط اجتماعی از ضرورت پرداختن به شادی کودکان غافل می‌باشد و برای رسیدن به جایگاه مطلوب در این زمینه مستلزم فهم وضع موجود و ارائه راهکارهایی برای برون رفت از آن در اولویت سیاستگذاری آموزشی قرار گیرد. ضرورت بررسی این مسائل می‌تواند نشان دهد که چگونه متصدیان و متولیان آموزش، در تلاش‌اند تا به تناظر کتب درسی و امور جاری در مدارس ارزش‌های از پیش تعیین شده را بازتولید و یا محدود کنند. چنین رویکردی می‌تواند از این نظر که آموزش و پرورش به دستگاهی برای تعیین مرزبندی‌ها و تهدیدها علیه دیگری مبدل شده است یا اینکه عاملی است برای همزیستی با وی، نکات برجسته و قابل تأملی را ارائه دهد. به همین دلیل برای تعیین چنین تصویری از نظام‌های آموزش‌وپرورش و اینکه چنین نظامی چگونه مفاهیمی چون شرایط اجتماعی، سیاست‌های حاکم، رهیافت‌های نظارتی، تعاملات انسانی، دیگری و... را بازتعریف می‌کند، می‌بایست به ذات برنامه‌ها غور کرد.
دانش‌آموخته دکتری مدیریت آموزشی
کد مطلب: 174259
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *