۱
دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۵۶
وقتی آمریکا، «عربستان سعودی جدید» شد!

به عصر جنگ‌ها و ناآرامی‌های بی‌پایان خوش آمدید

اکنون مشخص شده بی‌آن‌که عده زیادی بدانند، سال‌ها است که وارد عصر جنگ‌ها و ناآرامی‌های بی‌پایان شده‌ایم: جنگ افغانستان وارد نوزدهمین سال خود شده و این طولانی‌ترین جنگی است که آمریکا در تاریخ خود، وارد آن شده است. جنگ سوریه وارد نهمین سال خود شده است؛ از آغاز جنگ یمن پنج سال است که می‌گذرد؛ ۹ سال است که دولت معمر قذافی در لیبی سقوط کرده و خود وی کشته شده است، اما جنگ داخلی در این کشور همچنان ادامه دارد و ترکیه اخیراً تصمیم گرفته که مستقیماً درگیر نبردهای نظامی در این کشور شود. هیچ نشانه‌ای مبنی بر خاتمه یافتن ناآرامی‌ها در عراق و لبنان دیده نمی‌شود. مختصات عصر جدید جنگ‌ها و ناآرامی‌ها چیست؟ چرا در خاورمیانه و شمال آفریقا، هیچ چشم‌اندازی برای پایان یافتن جنگ‌ها و ناآرامی‌ها وجود ندارد؟
به‌طور خزنده وارد یک عصر جدید شده‌ایم؛ بی‌آن‌که عده زیادی بدانند. این عصر، عصر جنگ‌ها و ناآرامی‌های بی‌پایان در خاورمیانه و شمال آفریقا است.
به‌طور خزنده وارد یک عصر جدید شده‌ایم؛ بی‌آن‌که عده زیادی بدانند. این عصر، عصر جنگ‌ها و ناآرامی‌های بی‌پایان در خاورمیانه و شمال آفریقا است.
اکنون مشخص شده بی‌آن‌که عده زیادی بدانند، سال‌ها است که وارد عصر جنگ‌ها و ناآرامی‌های بی‌پایان شده‌ایم: جنگ افغانستان وارد نوزدهمین سال خود شده و این طولانی‌ترین جنگی است که آمریکا در تاریخ خود، وارد آن شده است. جنگ سوریه وارد نهمین سال خود شده است؛ از آغاز جنگ یمن پنج سال است که می‌گذرد؛ ۹ سال است که دولت معمر قذافی در لیبی سقوط کرده و خود وی کشته شده است، اما جنگ داخلی در این کشور همچنان ادامه دارد و ترکیه اخیراً تصمیم گرفته که مستقیماً درگیر نبردهای نظامی در این کشور شود. هیچ نشانه‌ای مبنی بر خاتمه یافتن ناآرامی‌ها در عراق و لبنان دیده نمی‌شود. مختصات عصر جدید جنگ‌ها و ناآرامی‌ها چیست؟ چرا در خاورمیانه و شمال آفریقا، هیچ چشم‌اندازی برای پایان یافتن جنگ‌ها و ناآرامی‌ها وجود ندارد؟
به گزارش مردم سالاری آنلاین، عصر جدید جنگ‌ها و ناآرامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، خیلی خزنده و نامحسوس شکل گرفت. وقتی دولت عراق در دهه میلادی مورد تحریم‌های شدید آمریکا قرار گرفت، هیچ‌کس گمان نمی‌کند جنگ‌ها و ناآرامی‌هایی در این کشور شکل بگیرد که دهه‌ها ادامه داشته باشد.
با آغاز قرن بیست و یکم میلادی، چهره خاورمیانه به کلی عوض شد. دولت جورج بوش در سال ۲۰۰۱، جنگی را در افغانستان شروع کرد که هنوز تمام نشده؛ این جنگ، طولانی‌تر از جنگ ویتنام بوده و در واقع طولانی‌ترین جنگ تاریخ آمریکا است.
در سال ۲۰۰۳، دولت آمریکا وارد جنگ عراق شد و روی کاغذ، ۸ سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۱ این جنگ خاتمه یافت: با این حال، عراق از آن زمان تاکنون روی آرامش ندیده و طولانی نکشید که داعش بخش بزرگی از خاک این کشور را تصرف کرد. حالا داعش در عراق ظاهراً از بین رفته اما ناآرامی‌ها در این کشور همچنان ادامه دارد و عراق با یک بحران سیاسی تمام‌عیار دست‌وپنجه نرم می‌کند.
وضعیت سوریه از عراق هم بدتر است: جنگ داخلی در این کشور از سال ۲۰۱۱ تاکنون ادامه دارد و بخشی از خاک سوریه را نیروهای نزدیک به آمریکا و ترکیه به تصرف خود درآورده‌اند و این دو کشور در سوریه پایگاه نظامی نیز برای خود ایجاد کرده‌اند. ترکیه در عراق نیز پایگاه نظامی دارد.
یمن و لیبی نیز به صحنه جنگ بی‌پایان تبدیل شده‌اند؛ جنگ و دخالت‌های نظامی در این دو کشور، تمامی ندارد و به معنای واقعی کلمه این دو کشور، به مناطقی ویران تبدیل شده‌اند. ترکیه بخشی از جنگجویان متحد خود در سوریه را به لیبی فرستاده و فرآیند انتقال مستقیمِ نیرو و تجیهزات نظامی به لیبی را هم آغاز کرده است.
در کشوری مثل لبنان نیز دولت از هر زمان دیگری ضعیف‌تر و ناآرامی‌های سیاسی از هر زمان دیگری خطرناک‌تر است. چرا و چگونه به عصر جدید جنگ‌ها و ناآرامی‌ها وارد شدیم؟
 
مختصات عصر جدید در خاورمیانه و شمال آفریقا
دولت آمریکا از زمان جورج بوش تاکنون، با تفاوت‌های اندکی، دکترین ایجاد قدرت برای خود از طریق ناآمن‌سازی کشورهای مخالف واشنگتن را در دستور کار قرار داده است. آمریکا تا پیش از فروپاشی جهان دوقطبی در اوایل دهه ۹۰ میلادی، این‌چنین بی‌محابا وارد جنگ‌ها نمی‌شد. چند سال پس از فروپاشی بلوک شرق، سیاست خارجی آمریکا شکل تهاجمی‌تری به خود گرفت و این کشور در ابعاد وسیع‌تری به استفاده از نظامی‌گری (یا میلیتاریسم) روی آورد.
آمریکا با اهداف راهبردی به سراغ این میلیتاریسمِ جدید رفت: هدف واشنگتن این بود که نظم تک‌قطبی را بر دنیا حاکم و سیطره خود بر جهان را تثبیت کند. در قالب این راهبرد بود که فشار شدید و حتی جنگ با کشورهای مخالف آمریکا به برنامه روز در سیاست خارجی واشنگتن تبدیل شد.
این رویکرد راهبردی حتی در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما هم تا حد زیادی ادامه یافت و او، آمریکا وارد دو جنگ سوریه و لیبی کرد.
در سال‌های اخیر، آمریکا به اهرمی اقتصادی دست یافت که با این اهرم بیشتر به دولت‌های مخالف خود فشار وارد کرد: این اهرم، افزایش شدید تولید نفت آمریکا یا به زبان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور این کشور، «خودکفایی آمریکا در حوزه انرژی» است.
در سال ۲۰۱۹، تولید نفت خام آمریکا به‌طور متوسط ۱۲.۲ میلیون بشکه در روز بوده است و در همین سال، تولید نفت آمریکا نسبت به سال ۲۰۱۸، ۱.۳ میلیون بشکه در روز افزایش یافت. اداره اطلاعات انرژی آمریکا، پیش‌بینی کرده است که تولید نفت خام این کشور در سال ۲۰۲۰ به ۱۳.۳ میلیون بشکه در روز و در سال ۲۰۲۱ به ۱۳.۷ میلیون بشکه در روز برسد. برای مقایسه کافی است بدانید که تولید نفت آمریکا در سال ۲۰۰۸، ۵ میلیون بشکه در روز بوده است.
آمریکا همین الان هم، بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت خام در دنیا است. علاوه بر این، تولید گاز طبیعی در آمریکا نیز در یک دهه گذشته بیش از دو برابر شده است و این کشور به زودی به یکی از بزرگ‌ترین صادرکنندگان ال‌ان‌جی در دنیا تبدیل می‌شود. به قول برخی از کارشناسان، آمریکا در حال تبدیل شدن به «یک عربستان سعودی جدید» در حوزه انرژی است.
کاهش نیاز آمریکا به نفت خاورمیانه، اهرمی اقتصادی در دست این کشور بوده تا به دولت‌های مخالف خود فشار بیشتری وارد کند و راحت‌تر به سراغ گزینه‌هایی نظیر تحریم یا ایجاد ناآمنی در دیگر کشورها برود. آمریکا همزمان دو کشور بزرگ‌نفت‌خیز، یعنی ایران و ونزوئلا را تحریم کرده است و به اعمال تحریم علیه عراق نیز تهدید می‌کند.
آمریکا، چین را رقیب راهبردی خود می‌داند و هر کشوری را واشنگتن به این نتیجه برسد که در خاورمیانه و شمال آفریقا می‌تواند متحد راهبردی چین باشد، شدیداً تحت فشار قرار می‌دهد. در واقع، آمریکا با ورود به تحریم‌ها و جنگ‌های جدید، دیگر به دنبال نفت خاورمیانه یا شمال آفریقا نیست، بلکه بیشتر به دنبال این است که دایره متحدان چین را تنگ‌ و تنگ‌تر کند و همزمان کشورهای مخالف آمریکا را ناآمن کرده و عقب‌مانده نگه دارد تا سیطره خود بر جهان موجود را تقویت کند. دلیل اصلی ورود به عصر جنگ‌ها و ناآرامی‌های بی‌پایان در خاورمیانه و شمال آفریقا، این است.  
کد مطلب: 122355
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *