; ?>; ?> اصولگرایان بازنده انتخاب احمدی نژاد - مردم سالاری آنلاين
۰
شنبه ۸ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۳۴

اصولگرایان بازنده انتخاب احمدی نژاد

ابراهیم اصغرزاده معتقد است آسیبی که اصولگرایان از روی کار آمدن احمدی نژاد دیدند بسیار بیشتر از اصلاح طلبان بود.
ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگویی که با ضمیمه روزنامه اعتماد تصریح کرد: اگر همین فردا انتخابات بشود و کسی شبیه احمدی‌نژاد کاندیدا شود، یا از طرف دولت او بیاید بگوید که من یارانه‌ها را دو برابر یا پول بیشتری توزیع می‌کنم، رأی قابل توجه و تأثیرگذاری می‌آورد.
در ادامه گزیده ای از این گفت و گو می آید:
*اوضاع اقتصادی مشکلاتی دارد ولی هنوز تبدیل به قهر توده‌ها نشده است.

* بر این باور نیستم که همه دلایل برآمدن احمدی‌نژاد را بگذاریم روی دوش اصلاح‌‌طلبان. اصلاً اصلاح‌طلبان مگر چه میزان از کلیت قدرت را در اختیار داشتند؟ نظام ایران با ساختاری مواجه است که از خاستگاه تاریخی و اجتماعی خاص خود تغذیه می‌کند. یک قانون اساسی منحصر به‌ فرد داریم که تکلیف خیلی از بخش‌ها را روشن کرده و نهادهایی داریم که قابل تغییر با انتخابات نیستند. اساساً نهادها و واژه‌ها در این ساختار مفاهیم متفاوتی نیستند. اساساً نهادها و واژه‌ها در این ساختار مفاهیم متفاوتی دارند. بنابراین پیروزی اصلاح‌طلب و غیراصلاح‌طلب در هر انتخابات به این مفهوم نیست که واقعاً سهمی متناسب آرای خود به دست آورده باشند؛ تنها می‌تواند در بخش کوچکی از قدرت شریک شوند.

*ما باید در انتخابات ۹۲ شرکت کنیم، البته با حفظ هویت اصلاح‌طلبی و معرفی کاندیدا یا کاندیداهایی که از حداقل استانداردهای اصلاح‌طلبانه برخوردار باشند. برنامه بدهیم. مانیفستی برای بازگشت عقلانیت به حوزه اقتصاد و تنش‌زدایی از سیاست خارجی. برای خارج کردن کشور از معرض فضشارها و تحریم‌ها برنامه‌ای برای مبارزه جدی با فساد ویرانگر، مبارزه با خویشاوند سالاری و تبعیض.

*حقیقت این است که قریب به اتفاق اصلاح‌طلبان شناسنامه‌دار به سبب اعتقادی که به سیاست‌ورزی مسالمت‌آمیز دارند و همچنان بر ان نیز اصرار می‌ورزند، تصور می‌کنند دوگانه «اصلاحات - محافظه‌کاری» ژانر بومی رقابت سیاسی پایدار در عرصه سیاست کشور است. باید واقع بین باشیم، دچار توهم نشویم و بپذیریم که ممکن است آرای ما ریزش داشته باشد، شاید هم نداشته باشد. من حاضرم به اصلاح‌طلبان کمک بکنم، برای اینکه سازمان رأی خود را بسازند. حاضرم درست مثل یک سرباز پیاده‌نظام بایستم و کمک بکنم تا اصلاح‌طلبان دوباره ساختار خودشان را بسازند و براساس این ساختار روابط‌شان را با پایگاه اجتماعی تقویت بکنند و این امکان دارد که همه اینها به این انتخابات نرسد، مهم هم نیست. ما باید دوباره به ساختن جریان اصلاحات کمک کنیم.

*پیش از انتخابات مجلس ملاقات‌هایی داشتم، با اقای خاتمی هم ملاقات کردم. به دوستان معتدل جناح راست و حتی به آقای هاشمی گفتم نباید اصلاح‌طلبان از صحنه سیاسی کشور طرد شوند. مهر و سرکوب اطلاح‌طلبی، با تسلیم بی‌قید و شرط اصلاح‌طلبان و تنها اجازه دادن به آنها از باب ابزار دست حکومت و اینکه حضورشان در انتخابات گرمابخش باشد و خنثی می‌تواند منجر به رادیکالیزه شدن و جدایی بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب از گفتمان مسالمت‌ جو شود.

*شرکت در انتخابات با کاندیداهایی در طراز اصلاح‌طلبی با حفظ هویت اصلاح‌طلبانه و معرفی یک یا چند کاندیدای دارای مواضع شفاف و صریح‌ اطلاح‌طلبانه، عملاً تنها گزینه ممکن و البته تحت شرایطی مفید است، کسی یا کسانی که از خواسته‌های اساسی اصلاح‌لبان دفاع کنند و بر تلاش برای تحقق آن و آزادی فعالان سیاسی در بند در صورت انتخاب شدن تأکید ورزند و تنها سلامت انتخابات را شرط حضور خود در رقابت انتخاباتی بدانند و دیگر شروط و شروطی تعیین نکنند.

*خط قرمز ما تا آنجایی است که هویت اصلاح‌طلبانه مخدوش نشود. خرد نشود، یعنی مردم نگویند اینها آمده‌اند و دستان‌شان را بالا برده‌اند و تسلیم شده‌اند. گذاشتن خط قرمز انسداد و بن‌بست ایجاد می‌کند. ولی اگر برنامه‌ریزی مبتنی بر بازسازی داخلی برای انجام کنش مؤثر سیاسی باشد و نه انتخابات، آنگاه دست بازتر و نتایج درخشان‌تر خواهد بود. به ‌نظر من باید از انتخابات به عنوان بستر و فرصتی مناسب برای بازسازی خودمان استفاده کنیم. خط قرمز و مرزبندی‌ها در این بازسازی به صورت طبیعی باز تولید می شود.

*به‌نظرم دولت سازندگی آقای هاشمی که شخصی‌تر اداره می‌شد از دیدگاه اقتصادی شفاف‌تری نسبت به دولت اصلاحات برخوردار بود. دولت هاشمی بالاخره با یک دیدگاه شبه‌لیبرالیستی در پی سرعت بخشیدن به اقتصاد بازار و خصوصی‌سازی گسترده بود اما جریان چپ سنتی که بعد موتور محرکه رویدادهای سیاسی - اجتماعی بعد از ۷۶ شد و در ترکیب دولت خاتمی قرار گرفت، دیدگاه اقتصادی متناقض و مغشوشی داشت. حتی نمی‌شد تشخیص داد که بالاخره جهت‌گیری دولت خاتمی سوسیالیستی است، لیبرالیستی است، سوسیال دموکرات است یا اتحادیه‌گرا؟

*دولت هاشمی به دلیل اختلاف سازی که میان برنامه اقتصادی برگزیده شده و ساختار طبقاتی و اجتماعی پیش آمده بود همه‌چیز متزلزل شد. بحث ما با آقای هاشمی در تأخیری بود که در شروع همزمان گشایش و توسعه سیاسی می‌شد اما هاشمی می‌گفت که راه پیشرفت و توسعه از تغییرات و اصلاحات اقتصادی می‌گذرد یعنی سیاست فعلاً تعطیل است.

*شوربختانه گروه‌های رادیکال و ستیزه‌طلب راست همیشه تلاش کرده‌اند عموم اصلاح‌طلبان را به براندازی نرم و خاموش متهم کنند. آنها از زمان فروپاشی شوروی نگران توطئه آمریکا در یافتن گورباچفی ایرانی هستند. از این جهت آنها نقش خاتمی و اصلاح‌گری او را نقش گورباچف و معماری فروپاشی نظام اسلامی می‌بینند. این تصویرسازی ریشه بسیاری از خشونت‌ها و مانع‌تراشی‌ها در مسیر تحقق اصلاحات در ایران دهه اخیر بوده و هست. اما آیا به واقع اصلاحات خاتمیستی واجد چنین معنای بود؟ به‌نظرم من در یک کلام توجه آگاهانه و هوشمندانه نیروهای چپ خط امامی به آزادی‌ها، حقوق مدنی و شهروندی یا دموکراسی با رویکرد به قانون اساسی بیشتر به منظور نجات نظام و واکسینه کردن آن و کشف ساحت‌ها و ظرفیت‌های جدیدی از درون خود نظام بود.

*خاتمی خودش و تیم مشاورین اقتصادی‌اش‌، بیشتر نهادگرا بودند. ولی آنها ارثیه سیاست اقتصادی هاشمی رفسنجانی را به دوش می‌کشیدند. می‌کوشیدند برنامه‌های پنج‌ساله را اجرا کنند و به‌نظر می‌رسید که دولت آقای خاتمی روی یک اقتصاد با ثبات‌تر، مولدتر و کم تنش در تفاهم با اقتصاد بین‌المللی کار می‌کند.

*می‌رفت که توده‌های مردم با ولعی شگفت‌آور در انتظار منتجی سیاسی دیگری باشند که از راه برسد و پول نفت را میان‌شان تقسیم کند. منتظر این باشند که رابین‌هودی از راه برسد و پول ثروتمندان و آقازاده‌ها را بگیرد و میان آنها توزیع بکند. چرا چنین ولعی در جامعه ایجاد شد که احمدی‌نژاد یا تفکر احمدی‌نژادیسم به قدرت رسید؟! این نشان می‌داد که ما نتوانسته بودیم عدالت توزیعی منصفانه‌تر از گذشته را در جامعه ایجاد کنیم و مردم همان احساس اقتصاددان‌ها و روشنفکران را داشته باشند که وقتی نرخ رشد اقتصادی افزایش پیدا می‌کند یا وقتی انضباط مالی در دولت ایجاد می‌شود الزاماً به رونق کسب و کار عموم مردم منجر می‌شود. نتوانستیم به مردم بقبولانیم که دولت نباید آمار دروغی بدهد. نتوانستیم ثابت کنیم که اگر دولت کوچک شود و نظارت‌پذیر باشد و سرمایه‌گذاری در کشور رونق یابد به شکل طبیعی فرصت‌های جدید برای مردم فراهم خواهد شد و قدرت طبیعی فرصت‌های جدید برای مردم فراهم خواهد شد و قدرت خریدشان با همان درآمد کم افزایش پیدا خواهد کرد، کارخانه راه می‌افتد بچه‌های‌شان به دانشگاه و سپس سرکار خواهند رفت و اشتغال و آبادانی برخواهد گشت.نیمی از حقیقت این است که نتیجه خوب ترجمه نشدن سیاست‌های اقتصادی، شد احمدی‌نژاد.

* دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی سراسر پر از نقص و ایراد بود فقط مشکل بی‌برنامگی، ندانم‌کاری و وادادگی نبود بلکه تزلزل و دودلی پس از تصمیم و اراده برای اجرا بود رفتار آقای خاتمی با وجود اینک اخلاقی و به دور از کینه و نفرت بود اما لرزان‌تر از آن بود که از اختیارات قانونی‌اش به عنوان رئیس‌جمهور در قانون اساسی استفاده کند.

*آقای خاتمی گفت اگر دو لایحه تقدیمی‌اش به مجلس تصویب نشود او هم دیگر رئیس‌جمهور نیست اما لوایح دوقلو را پس گرفت و کماکان رئیس‌جمهور باقی ماند از سوی دیگر استعفای دسته‌جمعی نمایندگان مجلس ششم و واکنش سرد و منفعلانه جامعه به آن و همچنین قبل از آن کم‌توجهی مردم تهران به انتخابات آزاد دومین شورای شهر تهران جناح حاکم و جریان محافظه‌کار را به این نتیجه رساند که با کاهش سرمایه اجتماعی و پایگاه اصلاح‌طلبان می‌تواند فشار خود را دوچندان سازند.

*شکست اصلاح‌طلبان در سال ۸۴ معلول یک کمپلکس از علل است هم ناشی از اشتباهات اساسی جناح راست در کارشکنی و سنگ‌اندازی و هم سرخوردگی‌هایی که از جریان اصلاح‌طلب به وجود آمد به نظر من آسیبی که جناح راست از برآمدن احمدی‌نژاد خورد به مراتب بیشتر از اصلاح‌طلب بود.

* خاتمی از نظر سلامت مالی و رفتاری در زمره پاک‌ترین رجال سیاسی معاصر ایران است اما ما به جهت ارزیابی توان او در رهبری سیاسی جنبش اصلاح‌طلبی و هزینه فایده کردن فعالیت‌های سیاسی محتاج داوری سیاسی پیرامون او هستیم. حرف‌های شیک و عالمانه زدن مهم نیست عمل مدیرانه و قاطع کردن مهم است کما اینکه مردم از فرمایشات و ادبیات ویژه رئیس دولت فعلی به راحتی می‌گذرند ولی تصمیمات و اقدامات او را دائماً تحلیل می‌کنند.

*حوادث ۱۸ تیر کوی دانشگاه و قتل‌های زنجیره‌ای حذف فیزیکی و ارعاب روشنفکران و منتقدان نظام و بستن مطبوعات و زندانی کردن روزنامه‌نگاران و فعلان سیاسی از این حیث به چهره خاتمی آسیب جدی زد چون خاتمی با درک حساسیت موضوع می‌توانست به سرعت مداخله کند اجازه ندهد اوضاع از کنترل خارج شود.ما اسیر تاکتیک‌های بسیار متفاوتی شدیم که بسیاری از آنها دام بود تاکتیک‌های ما بسیار لغزنده،‌ متغیر و متناقض و فاقد یک راهبرد روشن و شفاف بود. خاتمی به خاطر سجایای شخصی و صلاحیت‌های اخلاقی خود یک انسان فوق‌العاده قابل قبل برای ایفای نقش‌های فرهنگی است ولی معلوم نیست در سیاست‌ورزی هم همان شرایط باشد.

*در انتخابات مجلس، فرصت ارزشمندی برای بازیابی نیروها و سازمان دادن به شبکه ملی اصلاحات بدون پرداخت هزینه داشتیم. می‌توانستیم همان شبکه‌های مجلس را در قالب کنفوانسیون‌های منطقه‌ای راه‌اندازی کنیم.

اصغرزاده همچنین طی یادداشتی در هفته نامه آسمان به بررسی انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ پرداخته است که اهم آن در ادامه می آید:
*چندی است عرصه سیاسی عمومی و اجرایی مبتلا به عیاران وطنی یا به قول فرنگی کارها و رابین هودهایی شده است که تناسبی میان ادعاها و ظرفیت هایشان نیست. قلدرانی رومانتیک که برای تغییر وضع ظالمانه جهان و کندن ریشه بی عدالتی و فقر در سرزمین شان وعده داده اند ولی عملا با اقدامات شان تولید و شکوفایی اقتصاد ملی را به ورطه سقوط کشانده اند. طنز تلخ روزکار ما این است که فعلا هر دو جناح شناسنامه دار و با ریشه چپ و راست کشور مشغول رصد این چتربازان سیاسی ناخوانده اند که ناگهان در فضای سیاسی کشور پدیدار شده اند و آنطور که از ظواهر پیداست حالا حالاها هم قصد خانه نشینی ندارند.

*به راستی اگر نهاد انتخابات از ثبات،استقلال و شفافیت لازم برخوردار بود و به واسطه سلیقه ها و برداشت های بعضا تنگ نظرانه دچار قبض و بسط نمی شد و میدان برای نیروهای سیاسی باتجربه آنچنان تنگ و برای نیروهای بی تجریه آنچنان گشاد نمی شد امکان داشت موجب رنجش خاطر و تردید بخشی از همان رای دهندگانی شود که هیچ گزینه ای جز صندوق رای را جهت اصلاح و بهبود امور انتخاب نکرده اند.

*فردای روز انتخابات سال ۹۲ گوینده رادیو احتمالا یکی از نام ها«مشایی، ولایتی،حدادعادل،خاتمی، هاشمی،قالیباف، جهانگیری،زنگنه و...» را به عنوان برگزیده ملت قرائت می کند و فرد برگزیده به همراه چند نفر از اعضای کمپین خود درون ساختار اداری سیاسی موجود جای خواهد گرفت. چه توفیری می کند؟بالاخره یکی رییس جمهور می شود و چرخ مملکت با کم و زیادش می چرخد،مساله آن نیست که چه کسی یا چه جریانی به قدرت می شد بلکه قضیه بنیادی تر آن است که چگونه ممکن است نهاد انتخابات را به نحوی سازمان داد که بتوان جلوی حکمرانان بد یا نالایق راقبل از آنکه بیش از حد آسیب بزند گرفت؟

*لازمه کارایی هر نظام حکومتی توسعه سیاسی است، توسعه سیاسی هم مستلزم آن است که با مخالفین تحمل و با منتقدان مدارا صورت گیرد. پایه دموکراسی و آزادیخواهی بر پذیرش همین پلورالیسم و کثرت است.

*اصلاح طلبان نه شهرآشوبند نه انحلال طلب، و البته تسلیم مطلق و بدون قید و شرط در برابر محرومیت ها و محدودیت ها خود نوعی انحلال طلبی درونی است. حق طبیعی و قانونی ایشان است که از مکانیزم های درون حزبی نظیر تجمعات و امکانات رسانه ای جهت برقراری تماس با هوادارانشان برخوردار باشند و بتوانند سازمان رای خود را در قالب انتخاباتی درون جناحی با شکل دادن به کنوانسیون های محلی بازسازی کنند.
 
کد مطلب: 8712
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *