۱
جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۵۲
«مردم‌سالاری آنلاین» بررسی می‌کند

تبدیل رودخانه‌های شمال به شیرابه‌های فاضلاب

مشکل بی‌جایی برای گردآوری پسماندها از یکسو و تبدیل رودخانه‌ها به شیرابه‌های فاضلاب ازسویی دیگر، استانهای شمالی کشور را به زباله‌دانی‌ای بزرگ تبدیل و زیست‌بوم و رودخانه‌های آنجا را با بحرانی بی‌سابقه روبه‌رو کرده است.
رودخانه‌های شمال به شیرابه‌های فاضلاب تبدیل شده‌اند.
رودخانه‌های شمال به شیرابه‌های فاضلاب تبدیل شده‌اند.
مشکل بی‌جایی برای گردآوری پسماندها از یکسو و تبدیل رودخانه‌ها به شیرابه‌های فاضلاب ازسویی دیگر، استانهای شمالی کشور را به زباله‌دانی‌ای بزرگ تبدیل و زیست‌بوم و رودخانه‌های آنجا را با بحرانی بی‌سابقه روبه‌رو کرده است. برای نمونه، رودخانه زرجوب در استان گیلان به دلیل تخلیه زباله به عنوان یکی از آلوده‌ترین رودخانه‌های جهان شناخته شده است. اینها موضوعی است که معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست، مسعود تجریشی، نیز بدانها اذعان دارد: «متاسفانه در شمال کشور نه تنها با مشکل شناسایی مکان برای جمع‌آوری پسماند مواجه هستیم، بلکه بلااستثنا می‌توانیم در تمام رودخانه‌ها شیرابه‌های فاضلاب را ببینیم، و اگر یک باران ببارد رودخانه‌ها به شیرابه‌ی پسماند تبدیل می‌شوند» و آن‌گونه که تجریشی می‌گوید سازمان حفاظت محیط زیست بارها به وزارت کشور و فرمانداریها به علت دفع نامناسب پسماندها و گردآوری نکردنِ استاندارد وغیربهداشتی آنها اخطار داده است.
به گزارش «مردم‌سالاری آنلاین»، بزرگترین مشکل در مدیریت پسماندهای شمال کشور این است که جایی چندان برای دفع آنها وجود ندارد. برای نمونه، مهرماه سال گذشته، کوهی
استانهای گیلان، مازندران و گلستان چند سالی است که با بحران انباشت پسماند دست‌وپنجه نرم می‌کنند، در حالی که راه حلی پایدار نیز برای مواجه با این بحران نیافته‌اند. برپایه‌ی آمارهای سال ۱۳۹۵، روزانه نزدیک به هفت هزار تن زباله در جنگلهای این سه استان زیر خاک می‌شود که بهره‌اش تولید ۷۵۳ هزار تن شیرابه‌ی آسیب‌زا برای درختان شمال است
از پسماندها در سراوان رشت به بلندایی نزدیک به ۱۰۰ متر رسید. این کوه زباله در پی بارندگی، ۵۰۰ متر رانش کرد و پسماندها را تا پای درختان برد و شیرابه‌های آن نیز یکسره وارد رودخانه‌های پیرامونی شدند، با همه‌ی این، دفع زباله در این مرکز ادامه یافت تا آنجا که شهروندان دربرابرِ کامیونهای دفع زباله زنجیره‌ای انسانی تشکیل دادند.
پس چنین، چون جایی برای دفع پسماندها وجود ندارد، این پسماندها سوزانده و به برق تبدیل می‌شوند، ولی چون برق تولیدشده از سوختِ پسماند صرفه‌ی اقتصادی ندارد و بسیار گران‌تر از برق توزیعی وزارت نیرو است، این وزارتخانه بر این باور است که خریدِ برق تولیدشده‌ از زباله‌سوزها برای آنان توجیه اقتصادی ندارد، و این موضوع چالشی بزرگ بر سر راه زباله‌سوزها در شمال، میان وزارت کشور و وزارت نیرو، رقم زده است. معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست، راه حل این مشکل را حذف ارتباط قیمت فروش برق و زباله‌سوزها دانسته و تاکید کرده است: «تلاش داریم آیین‌نامه‌هایی را برای سازمان برنامه و بودجه تعیین کنیم که ارتباط بین قیمت فروش برق و زباله‌سوز در آن حذف شود و اگر بتوانیم این مورد را به طور قانونی حذف کنیم نمایندگان مجلس می‌توانند
به علت عدم اراده جدی در ادوار مختلف، سوءمدیریت، بخشی‌نگری، نبود اعتبارات و عدم سرمایه‌گذاری دولت وضع به این مرحله رسیده‌ است
از صندوق توسعه وام بگیرند؛ مانند همان وامی که نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جنوب کشور برای ریزگردها گرفتند.» بنابراین باید توجیه‌پذیری اقتصادیِ تولیدِ برق از پسماندسوزیها را کنار گذاشت تا دولت از محل صندوق ذخیره‌ی ارزی، با پروانه‌ی مجلس، دست کم ۵ تا ۶ کارخانه‌ی بالای ۱۰۰ تا ۲۰۰ تن در شمال کشور ایجاد کند.
به گزارش «مردم‌سالاری آنلاین»، خردادماه، دبیر ستاد توسعه‌ی انرژی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، سیروس وطنخواه، نیز وضعیت میزان زباله و پسماند در دو استان گیلان و مازندران را فوق بحرانی توصیف کرد و گفت که به علت عدم اراده جدی در ادوار مختلف، سوءمدیریت، بخشی‌نگری، نبود اعتبارات و عدم سرمایه‌گذاری دولت وضع به این مرحله رسیده‌ است.
استانهای گیلان، مازندران و گلستان چند سالی است که با بحران انباشت پسماند دست‌وپنجه نرم می‌کنند، در حالی که راه حلی پایدار نیز برای مواجه با این بحران نیافته‌اند. برپایه‌ی آمارهای سال ۱۳۹۵، روزانه نزدیک به هفت هزار تن زباله در جنگلهای این سه استان زیر خاک می‌شود که بهره‌اش تولید ۷۵۳ هزار تن شیرابه‌ی آسیب‌زا برای درختان شمال است. ۳۵۱۸ هکتار جنگل نیز به واسطه‌ی فعالیتهای معدنی
این شیرابه‌ها و معدنکاریها و چرای دامها، در کنارِ جنگل‌خواری و ریشه‌کنی بی‌رویه‌ی جنگلها برای ساخت خانه و کارخانه و زمینهای کشاورزی آنهم زیرِ گوش دولتیها، کاهش بارندگی، دگرگونی زیست‌بوم، راهسازیهای گسترده و بی‌برنامه از میانِ جنگلها، فعالیت قاچاق‌کنندگان چوب، سدسازیهای دور از آینده‌نگری و غیره و غیره کمر جنگلهای کهنسال شمال را شکسته است
در آستانه‌ی نابودی کامل است. جدای این، چرای بی‌رویه‌ی دامها ۱۹ میلیون نهال از ۲۶ میلیون و ۵۰۰ هزار نهال برداشت‌پذیر در سال را از میان برده‌اند.
این شیرابه‌ها و معدنکاریها و چرای دامها، در کنارِ جنگل‌خواری و ریشه‌کنی بی‌رویه‌ی جنگلها برای ساخت خانه و کارخانه و زمینهای کشاورزی آنهم زیرِ گوش دولتیها، کاهش بارندگی، دگرگونی زیست‌بوم، راهسازیهای گسترده و بی‌برنامه از میانِ جنگلها، فعالیت قاچاق‌کنندگان چوب، سدسازیهای دور از آینده‌نگری و غیره و غیره کمر جنگلهای کهنسال شمال را شکسته است.
ایرانیان امروز چنان به جان این جنگلها افتاده‌اند که گویی واپسین نسلی‌اند که باید از این موهبت برخوردار باشند و انگار که نه انگار این جنگلهای باستانی نسل اندر نسل از پدران و مادرانمان به امانت به نسل ما رسیده تا ما نیز این امانتی را، چنان‌که درخور است، به فرزندانمان بسپاریم.
باید تا دیر نشده است بیدار شد و هر شهروند، به حکم مسئولیت شهروندی‌اش، در کاهش پدیده‌ی جنگل‌زدایی نقش ایفا کند و هر دولتمرد نیز با وضع قانون و نظارتهای سختگیرانه جلوی این رویه‌ی پرشتاب را، تا کارد بیش از این به استخوان نرسیده است، بگیرد.
 
کد مطلب: 92381
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *