۰
يکشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۰۵

قرنطینه و ساختِ دولت در ایران

سید قائم موسوی
کرونا متغیرِ ناخواسته و تحمیلی در ابعاد مختلف زندگی انسان ها شده است. بدون توجه به جوانبِ امور فارغ از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک روند خود را طی می کند و نوعی از یکسان سازی های بدوی ایجاد کرده است.
قرنطینه و ساختِ دولت در ایران
کرونا متغیرِ ناخواسته و تحمیلی در ابعاد مختلف زندگی انسان ها شده است. بدون توجه به جوانبِ امور فارغ از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک روند خود را طی می کند و نوعی از یکسان سازی های بدوی ایجاد کرده است. وسواسی عجیب به جان همه انداخته، از فیزیکال تا ذهنی و روانی!
شاید مهمترین درسی که کرونا به همه آموخته این است که باید «مرا دریابید، آنگونه که هستم»! به من نگاه پدیدارشناسی داشته باشید! مرا ببینید فارغ از رنگ و تعلق سیاسی-ایدئولوژیک! کرونا ثابت کرد که نمی توان با توجیهات سیاسی و انگ های باندی-جناحی پدیده ها را نادیده گرفت. کرونا حاقِ بسیاری از ایده ها و نقش های فانتزی را برملا کرد. به نظر می رسد کرونا محشری به پا کرد قبل از آنکه محشر به پا شود. چیزی در مایه های مُثل افلاطون!
در این بین قریب به اتفاق کشورها و از جمله ایران خودمان مسئله را سبک گرفتند و با نگرش های سطحی کرونایِ مجهول را در چرخه ی فرمول های روتین به بازی گرفتند. از دسیسه ی دشمن برای نشانه رفتن مشارکت مردمی تا مصنوع دیگران مطابق ژنوم ایرانیان. آقای روحانی از شنبه ای خبر می داد که روند زندگی در کشور عادی می شود، هفته ها گذشت و شنبه نیامد! هر چه جلوتر آمدیم، عمق قضیه برای سیستم بیشتر آشکار شد. تمامی مدعیان سعادتمندیِ هر دو دنیا در کسری از زمان غیب شدند و هجمه ی بحران قشر پزشکی کشور را به شدت در محک آزمایشی بزرگ قرار داد. بدون اغراق آنها ایثار کردند و متولی گذار میمونی در کشور شده اند.
استراتژی دولت از انکار و سبک شمردنِ اپیدمی شروع و بعد از گذشت زمانی طولانی به مقررات سختگیرانه منتهی شد. در این بحران و بحرانهای مشابه دستگاه تصمیم سازی از دو مقوله مهم رنج می برد. یکی عدم تناسب سیر روند امور و اتخاذ تصمیمات بایسته! یعنی همیشه مطالعه پیرامون مسئله و رسیدن به جمع بندی در بازه ای فراتر از وقت معمول زمان می برد. تصمیمات، بهینه و به موقع نیستند! دیگری اینکه بواسطه ساخت دولت تصمیات اتخاذی در عمل از قدرت اجرایی لازم برخوردار نیستند. به عبارتی روندِ مدیریت کلان در عرصه تئوریک و پراتیک توامان دارای مشکل است.
یکی از مهمترین علل این امر به خاطر نامشخص بودن ساختِ دولت در جمهوری اسلامی است. دقیقاً مشخص نیست ساخت دولت چیست! دولت کدام است؟ لیبرال، رفاهی، مطلقه، تنظیم گر، سوسیالیستی... همین ابهام و شناور بودن دولت در وادی تئوری های مختلف و متضاد باعث قفل شدن سیستم در گردنه های حساس می شود. بخش رفاهی در تلاش است تا منویات خودش را پیش ببرد، بخش لیبرال در تلاش است تا قواعد بازار آزاد را اعمال کند و امیدوار به دست نامرئی «آدام اسمیت» است، بخشی قائل به قوه ی قهریه و تعیین نرخ های اجباری از بالا است و قس علیهذا... پیشران ها روند امور را به جهت های نامتوازنی سوق میدهند. روندهایی که بعضا متضاد و متداخل هستند و صرفاً انرژی های یکدیگر را هدر می دهند. سیستم به سان مارِ حداقل دو سری شده است که هر یکی به سمتی در حرکت است. بر همین اساس است که دولت روحانی در ابتدا متوسل به اصول اخلاقی می شود. در مورد یارانه همین راه را رفت و به نتیجه ای نرسید. از همه می خواهد در خانه بمانند. ولی برای کسانی که در خانه نمی مانند نسخه ای ندارد. از همه می خواهد در خانه بمانند اما ادارات را تعطیل نمی کند. وقتی مردم ببینند ادارات دایرند، مشتاق به پیگیری امورشان می شوند.
می داند تنها راه خروج از بن بست، قرنطینه عمومی است اما بیهوده مقاومت می کند، وقتی ناچار می شود تقلایی می کند ولی در عمل هم قادر نخواهد بود آنها را اعمال کند. از قواعد قرنطینه و تکالیف آن می هراسد. قرنطینه بار مالی بسیاری دارد. آنچه دولت را در بحران ها در بن بست قرار می دهد، ساخت ضعیف دولت است. دولت زیرساخت های قدرت یا ظرفیت قدرت را ندارد. دولت در پروسه ی تصمیم گیری از ضعف مفرطی در رنج است و در عمل به کوهی از قدرتهای نامرئی می خورد که قادرند تصمیمات آنرا اگر نه مانع شوند، حداقل لوث کنند. دولت در ظاهر دارای اقتدار و متولی آن است ولی در عمل یکی از بازیگران کنشهای عملیاتی است. دولت از دوگانه ی مسئولیتها-اختیارات در عذاب است. تناسبی بین این دو وجود ندارد. مسئولیت ها فراتر از اختیارات است. مادامیکه فکری اساسی برای آن نشود، در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
 
کد مطلب: 126335
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *