۱
۰
شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۹
یک‌ نوشتار٬ یک‌ نقد و یک پاسخ

به‌نام مردم عرب٬ به‌کام پان‌عربیسم

نوشتار«حبیب اسود‌ها کم نیستند؛ آنها را دریابید»، که پیش از این در مردم سالاری آنلاین منتشر شده،با واکنشهایی از سوی برخی مواجه شد که به تفکیک اعراب خوزستان در مطلب از پانعربها توجه نکرده بودند.
به‌نام مردم عرب٬ به‌کام پان‌عربیسم
نوشتار«حبیب اسود‌ها کم نیستند؛ آنها را دریابید»، که پیش از این در مردم سالاری آنلاین منتشر شده،با واکنشهایی از سوی برخی مواجه شد که به تفکیک اعراب خوزستان در مطلب، از پانعربها توجه نکرده بودند. این نوشتار رویکرد نوین پان‌عربیسم را در خوزستان بر پایه گفتار مجتبی ‌ذوالنوری رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس یازدهم و همایون یوسفی نماینده پیشین مجلس واکاوی کرده بود و در جای٬جای این یادداشت با واژه‌هایی چون: «گروهی اندک٬ برخی٬ بعضی٬ شهروندان عرب و....... » آرمان٬ انگیزه و نگرش پانعرب‌ها را از اعراب خوزستان جدا کرده و حتی در فراز پایانی این نوشتار آمده است:« البته نگرش هم‌میهنان خوب عرب خوزستانی با رفتار و گفتار پانعرب‌ها یکسره جداست. آنان پایبندی خود را به این سرزمین بارها نشان داده٬ نه تنها دشمنی با دیگر گروه‌های قومی این استان ندارند که در پیروزی‌ها و ناکامی‌ها در کنار یکدیگر بوده‌اند. بی‌گمان اگر خوزستان از گزند دشمنان سیه‌دل در پناه مانده است ریشه در همدلی همه‌ٔ مردم خوزستان و ملت بودن ایرانیان دارد که در این راه شهروندان عرب٬ خود تاوان بسیاری از تبهکاری‌های پان‌عربیسم را داده‌اند».
یادداشت «حبیب اسیود‌ها را دریابید» به هیچ‌روی حقوق شهروندی هم‌میهنان عرب و گرفتاریهایی که آنان و دیگر مردمان خوزستان را آزار می‌هد٬ نادیده نگرفته و٬ تنها روش پان‌عربیسم را که می‌کوشد کاستی‌ها را قومی کنند٬ نکوهش کرده است. آیا به راستی ریزگردها تنها به دهان یک قوم می‌روند؟ آیا فقط اعراب خوزستان با گرانی و بیکاری دست و‌ پنجه‌نرم می‌کنند؟ آیا بارندگی‌های چند روز گذشته اهواز فقط زمینه آبگرفتگی یک کوی در این شهر شده یا آن‌که همه‌جای آن را در نوردیده است؟
آیا شهرهایی مانند بندرامام٬ ماهشهر٬ آبادان و ....که فاضلاب‌شان به خیابان‌ها راه پیدا کرد٬ تک‌قومیتی هستند؟ آیا شهر شوش با پیشینه‌ٔ درخشان تاریخی که ۲ یادمان جهانی را در خود جای داده٬ اما تنها یک بیمارستان داشته و هیچ پزشک متخصصی در آن نیست تک‌قومیتی است؟  
اگر غیزانیه و بعضی از روستاهای جنوب خوزستان از کم‌ آبی رنج می‌برند٬ این کاستی در روستاهای دهدز در شمال خوزستان نیز دیده می‌شود. شهر‌ مسجد‌سلیمان که خود میان دو سد جا گرفته٬ با کمبود آب روبروست تا جایی‌که در هفته چندین بار آب در آن جیره‌بندی می‌شود.
 اگر روزگاری سد کرخه٬ کشاورزان عرب خوزستان و زندگی آنان را سخت گردانید٬ سد گتوند نیز با روستاهایی بختیاری‌نشینی مانند تلخاب‌تاج‌الدین و پرنوشته در پیرامون مسجد‌سلیمان چنین کرده است.
 مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری در سال ۹۶ پژوهشی را انجام داده که نشان می‌دهد٬ بیشتر پالایشگاه‌های نفت٬ پتروشیمی٬ شبکه‌های ریلی٬ بنادر٬ کشتیرانی٬ اسکله ها، مناطق آزاد تجاری، صنایع فولاد٬ لوله‌سازی و.....در جنوب خوزستان انباشته شده و تنگدستی٬ بیکاری٬ سختی زندگی و.....  در شمال خوزستان بیشتر است.
هم‌چنین بر پایه نامه ۲۳۴۵۳۹/۱۰۱  ۸۱/۱۲/۱۴ سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به هیات دولت و در اجرای ماده۸ آیین نامه ی اجرایی ماده"۶۰" اصلاحی قانون برنامه ی توسعه‌ٔ سوم اقتصادی٬ اجتماعی و فرهنگی٬ شهرستان‌های ایذه٬ باغملک٬ مسجدسلیمان٬ هفتکل٬ لالی و اندیکا که همکی در شمال خوزستان هستند به همراه ۶ منطقه دیگر٬ کم‌برخوردارترین مناطق کشور شناسایی شده‌اند که شناسه‌های توسعه این شهرها٬ زیر نمودار میانگین کشوری است. شوربختانه دو شهر از این سیاهه با ۴۴ درصد نرخ بیکاری جایگاه نخست بیکاری را از یک‌سو و نمودار خودکشی و مهاجرفرستی را در ایران دارا هستند.
 
ازاین‌رو همان‌گونه که در نوشتار «حبیب‌ اسیود» یادآوری شد در خوزستان هیچ‌گونه ستم و نابرابری آگاه‌مند قومی نبوده٬ ریشه‌ٔ کمبود‌ها را باید در ناتوانی مدیران و نمایندگان این استان از گذشته تا کنون جستجو کرد که پان‌عربیسم شوربختانه از این کم‌کاری و کوتاهی در راه اندیشه‌های خود سود‌ برده است .  چنان‌که حجت‌الاسلام درویشیان رئیس سازمان بازرسی کشور پس از دیدار ۴ روزه‌ٔ خویش از خوزستان پیرامون  گرفتاری‌های استان گفته است:
«به نظرم رسید که بخش قابل توجهی از حل این مشکلات به دست خود مسوولین استان است و با ظرفیت‌های موجود انجام می‌شود».
«یک آسیبی که در استان خوزستان وجود دارد این است که صدای واحدی از نمایندگان و افراد دغدغه‌مند به گوش نمی‌رسد.اگر چند نماینده یکصدا پرداخت حق آلایندگی یا حل مشکلات مربوط به حوزه اشتغال، آب و فاضلاب را خواستار شوند، بسیاری از مشکلات حل می‌شود».
یکی از شگرد‌های پان‌عربیشم که نگارنده به آن پرداخته٬ پیشینه‌سازی و هویت‌تراشی است. حال آن‌که اعراب خوزستان خود فرهنگ بومی پرباری دارند.
آیا کسی که در کتاب خویش تندیس زن ایلامی را که اینک در موزه لوور پاریس است٬ مرد عرب معرفی میکند یا آن دیگری که زن نان‌پز کارتاژی در تونس را٬ بانوی عرب خوزستانی جا می‌زند٬ باید پاسداران فرهنگ اعراب خوزستان نامید؟ آیا کسی که در پایگاه خبری خود همشهریان مسیحی در اهواز را تلاشگران تبشیری و تبذیری می‌خواند٬ هوادار همبستگی مردم خوزستان است؟  در حالیکه اقلیت‌های دینی دهه‌ها و حتی سده‌هاست در مرکز شهر اهواز مانند کوی‌ باغ‌معین٬ باغ‌شیخ٬ چهارراه زند و....... در کنار دیگر اقوام  هم‌زیستی بسیار دیرینه‌ای داشته و دارند.  اکنون باید پرسید اگر کسی این گفتار‌ها و کردارهای ناراست را هشدار دهد٬ اختلاف‌افکن و عرب‌ستیز است؟
حجت‌السلام موسوی‌فرد پنج‌ سال پیش که امام جمعه خرمشهر بود در یک سخنرانی درباره نام محمره چنین گفت:
«آقا نام قدیم خرمشهر چه بوده عزیزان؟ محمره/چه ابایی داره بگیم محمره/ آقا اهل کجا هستی؟ محمره/ اگر بگیم محمره ضد انقلاب هستیم/ مردم در زبان محلی میگن محمره/ زمان رضا شاه این نام جابجا شده٬ شد محمره/ البته معناش این نیست که وقتی میگم محمره٬ دست از سر خرمشهر برداریم و بذاریم محمره/».
اگر‌چه نگرش نظام جمهوری اسلامی ایران را باید در سخنان امام‌خمینی(ره) جستجو کرد که گفتند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. اما آن‌چه روشن است حجت‌السلام موسوی‌فرد٬نه تنها از بازگشت نام محمره پشتبیانی نکرده که در پایان سخنرانی خود ماندگاری نام خرمشهر را نیز یادآوری نموده٬ تنها گفتار شهروندان عرب خرمشهری را دراین‌باره گوشزد کرده است که پربیراه نیست. زیرا عرب‌های این شهر در گفت‌وگوهای روزانه‌ خود نام «محمره» را بر زبان رانده اما در سخن گفتن با دیگر همشهریانشان «خرمشهر» را به کار می‌برند. این سخن نشان می‌دهد آنان هر دو نام را پذیرفته‌ و خواهان بازگرداندن نام محمره نیستند.  زیرا آنان در هیچ گردهمایی خواستار چنین جابجایی نشده‌اند.  کدام یک از نمایندگان آنان درهمه‌ٔ سال‌های گذشته خواهان چنین کاری بوده‌اند؟ آیاشهیدان این شهر مانند جهان‌آرا، بهنام محمدی، عبدالرضا موسوی، محمد ملحاوی، رضا جمیل‌پور، قاسم داخل زاده، علامرضا‌ آب‌کار، سیف‌ا... ‌پازند عبدالمهدی‌ آهکی، اسماعیل خسروی٬ شهناز محمدی٬ شهناز حاجی شاه نخستین زن شهید خوزستان در جنگ تحمیلی به دنبال نام محمره بودند؟
اکنون باید پرسید وقتی اعراب خرمشهر با این دو نام‌ کنار آمده‌اند، چرا برخی در اهواز یا شوش آواز دهل از دور می‌نوازند؟
به گواه تاریخ خرمشهر پیش از اسلام نام‌های بی‌شماری مانند «ناژیتوی ایلامی»‌٬«اگنیس هخامنشی»، «آنتیوش سلوکی»٬ «بارما٬ استرآباداردشیر و پیان ساسانی» داشته است.
 به گفته‌ ابوزید بلخی پس از آمدن اعراب مسلمان به خوزستان، خلیفه دوم فرمان داد این شهر را «بیان» بخوانند، به گفته‌ وی شاید این نام عربی شده‌»پیان» باشد که در زبان خوزی به معنای مردان است. در سده سوم هجری قمری اعراب این شهر را «محرزه» و سپس در سده سیزدهم یعنی نزدیک به ۲۰۰ سال پیش در سال ۱۲۴۲ غبث بن‌آل‌کعب آن را «محمره» نامید.
بنابر آن‌چه گفته شد محمره نخستین و یگانه نام این شهر نبوده٬ اگر نگاه به گذشته باشد، همه‌ نام‌های این شهر جایگاهی برابر داشته و هیچ‌کدام را بر دیگری برتری نیست.
برپایه اصل پانزدهم قانون اساسی
«زبان وخط رسمی ومشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی وکتب درسی باید با این زبان وخط باشد ولی استفاده از زبان‌های محلی وقومی در مطبوعات ورسانه های گروهی وتدریس ادبیات آن‌ها در مدارس در کنار زبان فارسی ازاد است».
در پارهٔ نخست این اصل٬ قانون‌گذار تنها فارسی را دارای ویژگی‌های زبانی دانسته که *باید* آموزش در آموزشگاه‌ها با این خط و زبان باشد و آن‌چه میان تیره‌ها و اقوام ایرانی گفتگو می شود «گویش و لهجه » به شمار می آید.
در پاره‌ٔ دوم تنها از آموزش ادبیات زبان‌های قومی و محلی (نه زبان مادری) در کنار زبان فارسی یاد شده است. این در حالیست که پانعربیسم با دروغ‌پردازی و فریب اعراب خوزستان برپایه‌ٔ این اصل خواهان تدریس زبان مادری است.
فراموش نکنیم که برپایه اصل شانزدهم «تدریس زبان عربی چون زبان قران ومعارف اسلامی است از دوره ابتدایی تا متوسطه باید تدریس شود» که این جستار خود هماهنگ با اصل پانزدهم است.
از سوی دیگر اصل نهم و بیستم قانون اساسی مردم ایران را یک ملت دانسته است. از آن‌جا که برجسته‌ترین شناسه یک ملت زبان یکپارچه ویگانه است٬ آیا می توان در یک کشور چند ملت و چند زبان داشت؟
شهروندان عرب خوزستان بارها نشان داده‌اند که راهشان از پان‌عربیسم یکسره جداست و آرمان‌ها٬ آرزو‌ها٬ دردها٬ خوشی‌ها و خواسته‌هایشان با مردمان دیگر خوزی مانند بختیاری٬ شوشتری٬ دزفولی٬ بهبهانی٬ قشقایی٬ کردها٬ لرها٬ مندایی‌ها٬ زرتشتیان٬ ارامنه٬ کلدانی‌ها٬ آسوری‌ها و.....یکی بوده٬ همواره در ساختاری به نام ایران نمایان شده است.
از‌این‌رو نوشتار «حبیب اسیود کم نیستد» عرب‌ستیزانه نیست اما چون بی‌پرده کژ‌راهه‌ها و بیراهه‌های پانعربیسم  را آشکار ساخته٬ بر گروهی اندک گران آمده است. واکنش خوب مردم به این نوشتار نشان داد آنان نیز دریافته‌اند حبیب اسیودها کم نیستند و باید برای آنان چاره‌ای اندیشید.
اشکان زارعی
 
کد مطلب: 141317
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


احمد کرمانشاهی
Iran, Islamic Republic of
دستمریزاد به جناب اشکان زارعی باید گفت و هشدار به همه قومگراها و کسانی بدنبال نفاق هستند