۰
شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۷:۰۰

به اندازه یک شمع

نازی عابدی
به اندازه یک شمع

دوستی می‌گفت: «چند شب پیش، از پارکینگ منزلمان چند وسیله گرانقیمت را دزدیده‌اند. بعد شروع کرد به درد دل که اوضاع خیلی خراب شده، مردم گرسنه‌اند و رو به دزدی آورده‌اند. دلار ان‌تومان شده و...»
گفتم: «همه این‌ها درست، اما طی پنج‌ـ‌شش سال گذشته بارها از پارکینگ‌ها و انباری‌های منازل شهرک ما و از جمله پارکینگ و انباری‌های ساختمان خود ما دزدی شده است. آن موقع که دلار این قدر گران نشده بود. تمام این سال‌ها در این شهرک و جاهای دیگر سرقت وجود داشته و چیز جدیدی نیست. شاید فقط تعداد آن بیش‌تر شده باشد. نکته دیگر این که، انسان سالم از فقر هم بمیرد دزدی نمی‌کند، یا به‌ندرت چنین اتفاقی می‌افتد، معمولاً کسی دزد می‌شود که جَنَم کار ندارد یا مبتلا به طمع و زیاده‌خواهی و راحت‌طلبی یا وضعیتی بیمارگونه است.»
بعد پرسیدم: «به پلیس اطلاع داده‌اید؟» گفت: «ای بابا شما هم دلت خوش است. یک کفش آهنی باید پوشید و کلی دونده‌گری کرد و آخرش هم هیچ، دستمان به جایی بند نیست.»
□□□
امنیت باید باشد، درست. وظیفه پلیس و دولت است که امنیت را فراهم کنند، درست؛ این حق طبیعی و مسلم مردم است (که در جای خود موضوع مهمی برای نقد و بررسی است)، اما نکته دیگر این است که آیا ما به عنوان مالک یا شهروند دقت و احتیاط لازم را به خرج می‌دهیم؟ یا اصولاً آگاهی کافی از انواع خطرات ممکن داریم؟
قفل‌کردن درهای ورودی به‌ویژه هنگام شب، کشیدن نرده روی دیوارهای حیاط و نصب دزدگیر در ساختمان مهم‌ترین و ساده‌ترین کارهایی است که می‌توان انجام داد. قطعاً زمان و هزینه لازم برای این گونه اقدام‌ها بسیار کم‌تر از صرف وقت و هزینه‌ای است که در پی سرقت به ما تحمیل می‌شود. ضمن این که آسودگی خاطرمان را هم تا حدود زیادی فراهم می‌کند.
بله، دوره بدی شده، نمی‌شود به هر کسی اطمینان کرد. دزدان در هیئت‌های گوناگون از جمله فروشندگان دوره‌گرد یا لحاف‌دوز و پنبه‌زن و کارگر و خدمتکار یا حتی افراد متشخص از قبیل دکتر و مهندس و نماینده شرکت‌ها و سازمان‌ها به حریم خانه‌‌ها راه پیدا کرده و راه‌ و چاه را شناسایی می‌کنند. اما راه چاره چیست؟ وحشت کنیم و به هیچ کس اطمینان نکنیم، یا هوشیار و محتاط و دقیق باشیم؟ قطعاً راه دوم صحیح‌تر است. نمی‌شود به این بهانه که امنیت نیست به همه چیز و همه کس بی‌اطمینان شویم؛ یا کوتاهی کنیم و با بی‌اعتنایی و انفعال بگذاریم هر که هر چه می‌خواهد بکند.
وظیفه مهم دیگر ما بعد از رخ‌دادن سرقت است؛ سرقت کوچک باشد یا بزرگ فرقی نمی‌کند، وظیفه داریم با دقت و هوشیاری لازم به پلیس اطلاع داده و با صبوری و آرامش مراحل پیگیری را به پایان برسانیم؛ هر چند نیاز به کفش آهنین و اعصاب پولادین باشد.
برخی می‌گویند آن زمانی را که می‌خواهیم صرف پیگیری قضایی کنیم صرف پول درآوردن و دوباره خریدن می‌کنیم؛ اما با این طرز تفکر، تکلیف فرهنگسازی چه می‌شود؟ آیا نباید در جلوگیری از بدآموزی و شیوع هرچه بیش‌تر دزدی و دیگر انواع بِزِه سهمی داشته باشیم؟ آیا در این شرایط دزدها نمی‌گویند حالا که دزدی به این آسانی است چرا ادامه ندهیم؟ یا دیگر افراد زمینه‌دار هم تشویق به این کار نمی‌شوند؟ قطعاً اگر بزهکاران بدانند که واردشدن به خانه‌ها یا هر ملک و مغازه‌ای آسان نیست و تازه با همه دشواری‌ها، اگر موفق به سرقت شوند مردم مصرانه پیگیرند و احتمال این که دستگیر شوند زیاد است، تا حد زیادی از سرقت‌ها کاسته می‌شود. پلیس هم وقتی ببیند مردم همه پیگیرند و حقوق خود را می‌شناسند قطعاً جدی‌تر عمل می‌کند. متأسفانه بعضاً دیده یا شنیده‌ایم که پلیس یا دیگر مسئولان ذی‌ربط مثلاً می‌گویند چیز مهمی نیست، خدا را شکر کنید بقیه وسایلتان را نبرده‌اند. آیا رفتار جدی و پیگیرانه ما این نوع برخورد را هم به‌مرور اصلاح نخواهد کرد؟
□□□
دو سال پیش وقتی گوشی همراهم را از روی میز کار به سرقت بردند، بسیار ناراحت و مضطرب بودم. یکی از همکاران گفت: «می‌توانی با ارائه دادخواست به دادسرا پیگیری کنی. البته به احتمال زیاد نتیجه نمی‌گیری، این بلا سر من هم آمده و نتیجه‌ای نگرفتم.» فوراً مراحل مربوط را طی کردم. در این وضعیت شماره‌سریال دستگاه مفقودشده (از روی جعبه خرید آن) به همراه سایر مدارک، ضمیمه دادخواست می‌شود. بعد با استعلام از شرکت‌های خطوط همراه (ایرانسل، همراه اول، تالیا و...)، شماره سریال دستگاه طی زمانی مشخص (که قابل تمدید است) ردیابی می‌شود. به این صورت که در این مدت، هر سیم‌کارتی داخل دستگاه گذاشته شود مشخصات مالک سیم‌کارت شناسایی و به دادسرا اعلام می‌شود. بعد برای این مالک احضاریه می‌فرستند و بقیه مراحل به شکل قانونی ادامه می‌یابد.
وقتگیر بود، اما من همه مراحل را طی کردم. سرانجام گوشی همراهم را نه، اما توانستم مبلغی را که برای خرید آن پرداخته بودم از متهم دریافت کنم. اگر کمی هوشیارتر بودم قطعاً می‌توانستم خسارت هم بگیرم و به‌آسانی رضایت ندهم. این تجربه به من آموخت که میز کار جای امنی برای تلفن همراه، کیف یا هر وسیله شخصی دیگر نیست و کلاً باید همواره و همه جا مراقب وسایلمان باشیم. دیگر این که سرقت هم شباهتی به مرگ دارد، یعنی تا سرمان نیاید فکر می‌کنیم برای شخص ما اتفاق نمی‌افتد و پدیده‌ای است صرفاً برای دیگران. نکته مهم‌تر اما همان فرهنگسازی است که پیش از این اشاره شد و خوب است آن را همواره مد نظر داشته باشیم.
از سال گذشته، وقتی هنگام پارک اتومبیل، یکباره در عقب ماشین باز شد و کسی سرش را آورد تو و کاپشنم را برداشت و ترک موتورسیکلت سوار شد و رفت، فهمیدم که صندلی ماشین هم اصلاً جای امنی نیست و خدا را شکر کردم کیفم آن جا نبود. مهم‌تر این که دریافتم در همان زمان کوتاهِ پس از خاموش‌کردن ماشین، در مواردی که درهای اتومبیل خود‌به‌خود از حالت قفل خارج می‌شود، سارق یا سارقین می‌توانند از فرصت استفاده کرده، در چشم‌برهم‌زدنی وسایل داخل ماشین را بربایند، یا هر خطری برای سرنشین یا سرنشینان به وجود آورند.
در پی این حادثه و نیز با توجه به تجربه‌های دیگران دریافته‌ام که خوب است همواره از قفل‌بودن درهای اتومبیل مطمئن باشیم؛ در حال حرکت، توقف و نیز در ترافیک، و حتی در فاصلة کوتاهِ بازکردن کمربند ایمنی، بستن قفل فرمان و آماده‌شدن برای خروج از اتومبیل؛ ضمن توجه به این که همزمان پنجره‌ها بسته باشد (یا حداقل امکان تعرض سودجویان به داخل اتومبیل وجود نداشته باشد). همچنین در پارکینگ منزل از قفل‌کردن اتومبیل کوتاهی نکنیم و نیز هر جای دیگری که امکان سرقت وجود داشته باشد.
نکته دیگری که لازم است رانندگان به آن توجه داشته باشند این است که اتومبیل را در حالت روشن و به طور کلی با سوئیچ روی فرمان ترک نکنند، حتی اگر سرنشین داشته باشد، به‌ویژه زن و فرزند. چه، هر لحظه امکان دارد فردی بزهکار بپرد پشت فرمان و خداحافظ...
□□□
فراموش نکنیم مراقبت و توجه ما بایستی همیشگی باشد. حادثه یکباره و درست زمانی ممکن است اتفاق بیفتد که پس از مدتی احتیاط، سهل‌انگاری کنیم. برای مثال داخل ساختمان دزدگیر نصب می‌کنیم اما، بعد از مدتی یا گهگاه، از فشاردادن دگمه آن هم کوتاهی می‌کنیم و در نتیجه، آن چه نباید روی می‌دهد.
در فاصله‌ای یکی‌دوهفته‌ای، بار دیگر و البته این بار از انباری‌های ساختمان همان دوست، سرقت صورت گرفت. در همین فاصله نصب دزدگیر و حداقل قفل‌کردن ورودی ساختمان می‌توانست از خسارت دوم جلوگیری کند. بدانیم که پس از هر سرقت، امکان سرقت دوباره وجود دارد.
به هر حال، اگر هر یک از ما به سهم خود نکات گفته‌شده و دیگر موارد مشابه را جدی بگیرد بدون شک در فرهنگ جامعه تغییر مهمی رخ می‌دهد؛ هر چند این تغییر زمانبر است و نیازمند صبوری و مداومت. بدانیم که در هر شرایطی هر کدام از ما می‌تواند در بهبود امنیت و فرهنگ جامعه مؤثر باشد؛ حتی به اندازه یک گام.
«اگر هر کس به اندازه یک شمع اطراف خود را روشن کند، جهان از خورشید بی‌نیاز می‌شود.»

کد مطلب: 18696
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *