۰
چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۰۴

وقتی شعار «مرگ بر کیمیایی» دادند!

مسعود کیمیایی در نشست نقد فیلم «خط قرمز» گفت: ۴۰ سال پیش که این فیلم را در جریان نخستین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر به نمایش گذاشتند کسانی که ادعای سینمای تازه‌ای داشتند، در همان سینما آن را «هو» کردند و شعار «مرگ بر کیمیایی» سر دادند؛ و خب البته من هم درنرفتم!
مسعود کیمیایی در نشست نقد فیلم «خط قرمز» گفت: ۴۰ سال پیش که این فیلم را در جریان نخستین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر به نمایش گذاشتند کسانی که ادعای سینمای تازه‌ای داشتند، در همان سینما آن را «هو» کردند و شعار «مرگ بر کیمیایی» سر دادند؛ و خب البته من هم درنرفتم!
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی خانه سینما، در تازه‌ترین برنامه‌ از کانون فیلم خانه سینما که شب گذشته(۱۴ اسفندماه) در سالن سیف‌الله داد خانه‌ی سینما برگزار شد ابتدا فیلم «خط قرمز» (ساخته‌ی مسعود کیمیایی در سال ۶۱) به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور جواد طوسی انجام شد.
در ابتدای این برنامه که از آن استقبال خوبی شد، مسعود کیمیایی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم و مجری جلسه) درباره‌ی احساس خود نسبت به این فیلم گفت: حدود ۴۰ سال پیش این فیلم را ساختم و از آن زمان تاکنون در حال خاک خوردن است. هنوز و پس از این همه سال نمی‌دانم چرا این فیلم نمایش داده نشد. ظاهراً این فیلم و سایر فیلم‌های توقیفی به صورت کامل کنار گذاشته شده‌اند.
او گفت: چیزی که در حال حاضر می‌توانم بگویم این است که بسیار دل‌تنگ بهرام بیضاییِ عزیز هستم و البته پُر از دوری او. امیدوارم روزی دوباره بتوانم او را ببینم. او برای من جایگاه بسیار محترم و بزرگی دارد.
کیمیایی سپس در پاسخ به پرسش دیگری درباره‌ی میزان شباهت «خط قرمز» با فیلم‌نامه‌ی «شب سمور» (نوشته‌ی بهرام بیضایی) توضیح داد: داستان کوتاه و خلاصه طرحی که بهرام بیضایی به من داد فقط دو صفحه‌ بود و گفت هر کاری دلت می‌خواهد بکن. یعنی آزاد بودم تا هر کاری دلم می‌خواهد با آن طرح انجام دهم. به همین جهت می‌توان گفت برخلاف داستان اولیه‌ی فیلم «خاک» گرفتاریِ محمود دولت‌آبادی را نداشتم. چنان که در مورد آن فیلم، هنوز هم بعد از این همه سال گرفتاری دارم.
جواد طوسی از منتقدان سینمایی در ادامه‌ی این مراسم با اشاره به "تکامل تاریخی در جوامع مختلف" گفت: در چنین شرایطی اگر برخی جوامع، از سر استیصال دچار بازگشت شده و به عبارتی دیگر پسرفت تاریخی داشته باشند می‌توان گفت آدم‌های آن‌ جوامع نیز ممکن است به صورت کامل موجودیت فردی خود را از دست بدهند. اما پرسش این‌جاست که در چنین شرایطی تکلیف تکامل تاریخی چه می‌شود؟ آیا می‌توان به گذشته برگشت و مثلاً به جای حرکت رو به جلو، دست به دامن گذشته‌ها شد؟
او گفت: به نظرم مسعود کیمیایی در فیلم «خط قرمز» بدون این که بخواهد نسبت به شرایط جامعه نگاهی انتزاعی داشته باشد، با صراحت به معضلات موجود در شرایط امنیتی اشاره کرده است. به‌هرحال فرزند زمانه‌ی خود بودن می‌تواند یک تعریف درست و قابل باور داشته باشد و این مشابه وضعیت این سینماگر پرسابقه در هنگام کارگردانی چنین فیلمی است.
طوسی همچنین گفت: مسعود کیمیایی که در سال ۵۷ و چند ماه پیش از وقوع انقلاب، نوعی نگاه خوش‌بینانه و آرمانی را در فیلم «سفر سنگ» به نمایش گذاشته بود، به فاصله‌ی چند سال بعد و در «خط قرمز» نگاه هشداردهنده‌ی خود را با مردم به اشتراک گذاشت. نگاهی که به دریافت اقتدار دروغین از دستگاه امنیتی اشاره داشت و متاسفانه در واپسین ماه‌های منتهی به سقوط نظام شاهنشاهی، به برخورد نظامی با مردم منجر شد.
وی افزود: این حرف مهم که مسعود کیمیایی در فیلم «خط قرمز» آن را بیان کرده، از شاخک‌های تیز و حساس او ناشی شده و فراتر از زیبایی‌شناسی‌های مرسوم، تعریف تازه‌ای از سینمای سیاسی و اجتماعی ارائه می‌دهد. سینمایی که برخی فیلم‌های این فیلم‌ساز پرسابقه نظیر «گوزن‌ها»، «سفر سنگ»، «خط قرمز» و «اعتراض» نیز در آن جای می‌گیرند.
طوسی سپس با اشاره به نحوه‌ی پرداخت شخصیت‌ها در فیلم «خط قرمز» گفت: سعید امانی به عنوان مامور امنیتی فیلم، یک بدمن تمام‌عیار نیست و با سایر شخصیت‌ها در کنتراستی قرار می‌گیرد که از ابتدا تا انتها به زبان سینما روایت می‌شود. به عنوان مثال در بخش انتهایی کشتار گوزن‌ها (در همان ابتدای فیلم) این شخصیت دیده می‌شود که سرمستانه و با اقتدار، تفنگ و دست‌های خود را بالا می‌برد. در حالی که این صحنه به نوعی نمایش تسلیم و شکست پیش‌هنگام او نیز هست.
مسعود کیمیایی نیز ضمن تایید این نکته گفت: امانی یکی از ماست و خودش هم در یکی از دیالوگ‌های فیلم می‌گوید باید خیلی قهرمان بود تا تسلیم روزگار نشد. هنوز هم همین است و خیلی طاقت می‌خواهد که تسلیم روزگار خود نشوی.
وی ادامه داد: اگر قرار باشد یک نویسنده، فیلم‌ساز یا یک شخص آگاه از خود تالیفی به جا بگذارد، اگر آن تالیف با صداقت جامعه در تناقض باشد هیچ اتفاقی نمی‌افتد. حالا بخشی از این اتفاق، ماندگاری است و بخش دیگر آن قضاوتی که درست انجام می‌شود.
کیمیایی افزود: ۴۰ سال پیش که این فیلم را در جریان نخستین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر به نمایش گذاشتند کسانی که ادعای سینمای تازه‌ای داشتند، در همان سینما آن را «هو» کردند و شعار «مرگ بر کیمیایی» سر دادند؛ و خب البته من هم درنرفتم! اصلا فکر نکنید که می‌توان ساده فیلم ساخت. البته بعضی‌ها خیلی ساده فیلم می‌سازند و ظاهراً ساده‌ترین کار برای آن‌ها فیلم‌سازی است! اما برای بعضی دیگر فیلم‌سازی کار خیلی سختی است؛ خیلی سخت. خیلی‌ها به داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و من می‌گویند «این‌ها». ما «این‌ها» هستیم و مثلاً می‌گویند پس «این‌ها» چرا فیلم نمی‌سازند!
او افزود: نمی‌دانم ذهن کسانی که این فیلم را در آن سال‌ها دیده‌اند چه‌قدر پیر یا جوان بوده اما هر چه هست «خط قرمز» همین است که دیدید. این فیلم در روزگار خاصی ساخته شد و اگر قرار بود حالا ساخته شود حتماً کم و کسر نداشت؛ و فقط با جدول و بافت امروزی خود ساخته می‌شد.
در ادامه‌ جواد طوسی گفت: «فیلم «خط قرمز» می‌تواند بهانه‌ای برای پرداختن به ویژگی تالیفی مسعود کیمیایی باشد. فیلم‌سازی که وقتی وام‌دارِ ادبیات داستانی و نمایشی می‌شود خود را به صورت دربست در اختیار نسخه‌ی وفادارانه‌ی آن متن قرار نمی‌دهد. نمونه‌هایش هم بسیارند. به عنوان مثال می‌توان به فیلم‌های «داش آکل» و «خاک» اشاره کرد که این دومی به دل‌خوری از سوی نویسنده‌ی آن منجر شد.
وی فیلم «غزل» دیگر ساخته‌ی مسعود کیمیایی را یکی از شاخص‌ترین نمونه‌های اقتباس ادبی در سینمای کیمیایی برشمرد و گفت: این فیلم بر اساس یک داستان کوتاه و دو سه صفحه‌ای از بورخس ساخته شد. فیلمی که می‌تواند ریشه‌های این‌جایی را داشته باشد و از سوی دیگر مثلاً با نشانه‌شناسی‌های نویسنده به کاربرد و نوع استفاده‌ی خاص از چاقو پهلو بزند.
طوسی سپس افزود: کسانی که فیلم‌نامه‌ی اولیه‌ی «خط قرمز» را در سال‌های دور و در مجموعه جُنگ‌های ادبی «چراغ» خوانده باشند می‌دانند که آن فیلم‌نامه به دلیل تعلق خاطر بهرام بیضایی به آثار هیچکاک، از حال و هوایی هیچکاکی برخوردار است. در حقیقت «شب سمور» که «خط قرمز» بر اساس آن ساخته شد یک عاشقانه‌ی پررمز و راز هیچکاکی است که بیضایی آن را با عناصری نظیر سوء‌ظن و پارانویا آمیخته است. این در حالی است که کیمیایی از آن دستمایه و دنیای هیچکاکی فاصله گرفته و به همین دلیل این فیلم (‌خط قرمز) بیش‌تر بهانه‌ای برای پرداختن به یک موضوع اجتماعی معاصر در زمان خودش است.
او سپس نگاه مردم‌شناسانه‌ی «خط قرمز» را یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این فیلم برشمرد و گفت: به عنوان مثال فیلم‌ساز در مورد شخصیت لاله (فریماه فرجامی) و دوست برادرش (با بازی زنده‌یاد خسرو شکیبایی) کُدهایی به کار می‌بَرَد تا ارجاعات خاص نسبت به طبقه‌ی اجتماعی آن‌ها (خرده بورژوازیِ مرفه) را مطرح کند؛ چه از زبان سعید امانی (سعید راد) و چه تک‌گویی‌های خود لاله.
طوسی همچنین اظهار کرد: نکته‌ای که پس از دیدن دوباره‌ی «خط قرمز» به یک علامت سوال تبدیل می‌شود این است که فیلم‌سازی که حضور مردمی و نگرش‌های آرمانی خود را در دوره‌های مختلف و تا این حد سماجت‌آمیز حفظ کرده، چگونه می‌تواند در پایان‌بندیِ واپسین فیلمش (قاتل اهلی) این آرمان‌خواهی را به شکل دگرگون‌شده‌ای به نمایش بگذارد؟ شاید باید پرسید که اصلاً در چنین دورانی این آرمان‌خواهی، محلی از اِعراب دارد یا نه!»
در ادامه‌ی جلسه، مسعود کیمیایی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان درباره‌ی دلیل همدلی‌برانگیز بودن شخصیت مامور امنیتی در فیلم گفت: به‌هرحال او هم یک آدم است. به اعتقاد من وقتی فیلم‌نامه و از زبان شخصیت‌ها دیالوگ می‌نویسی باید تمام هستی خود را روی شخصیت‌ها بگذاری و در حقیقت هر آن‌چه را به عنوان شناخت و بضاعت فرهنگی داری برای آن‌ها خرج کنی. باید وکیل مدافع شخصیت‌ها باشی و از این زاویه بد یا خوب بودن آن‌ها معنی ندارد.
وی افزود: در «خط قرمز» سعید امانی یا مامور امنیتی هم آدمی است که می‌گوید دارد مبارزه می‌کند. همان‌طور که گفتم به‌هرحال او هم یک آدم است و آدمِ ساخته شده از قبل نیست که تماشاگر بگوید او سیاه است، و حالا سیاه به او نگاه کند.
کیمیایی سپس گفت: من در تمام فیلم‌هایم این‌طوری نبوده‌ام و این نکته را حتی در رُمان «جسدهای شیشه‌ای» و سایر کتاب‌هایم نیز رعایت کرده‌ام. در حقیقت هر آن‌چه را دارم می‌گذارم برای آدمی که می‌نویسمش.
او در بخش دیگری از جلسه و در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران حاضر در سالن درباره‌ی نوع نگاه خود به آرمان‌خواهی گفت: آرمان‌خواهی همین چیزی است که در آن زندگی می‌کنید. این یک اتفاق نیست که روی هوا باشد. در واقعیت اتفاق افتاده است. نتیجه‌اش این است که شما این‌جا نشسته‌اید و دارید زندگی می‌کنید از این‌جا به خانه و از آن‌جا به محل کار خود می‌روید. این آرمانی است که تقریباً اجرا شده است؛ حالا نه به طور کامل اما به‌هرحال گوشه‌ها و سایه‌هایی از آن اجرا شده است.
این کارگردان همچنین در پاسخ به پرسش یکی دیگر از تماشاگران درباره‌ی بخش‌های مستندِ فیلم که در آن‌ها تصویرهایی از انقلاب سال ۵۷ به ثبت رسیده گفت: به‌هرجهت انقلاب بود، رفتیم توی خیابان و فیلم گرفتیم. کنار من که در حال فیلم‌برداری آن صحنه‌ها بودم مغز متلاشی شد. به‌هرحال داستان فیلم ایجاب می‌کرد که از آن صحنه‌ها استفاده کنیم و زمانی که در فیلم‌نامه به صحنه‌های انقلاب اشاره کرده بودم دیگر خیالم راحت بود که آن صحنه‌ها وجود دارد و نیازی به بازسازی آن‌ها نیست.
او سپس در پاسخ به پرسش دیگری درباره‌ی تغییر نگاه خود گفت: نگاه من اصلاً عوض نشد و تا به حال هم عوض نشده است. اگر هم شک و شبهه‌ای هست واقعیت است.
در بخش دیگری از این جلسه‌ی نقد فیلم، جواد طوسی گفت: مسعود کیمیایی فیلم‌ساز عدالت‌خواهی است که همواره و در شکلی غیرپوپولیستی، پشت سر مردم سینه زده است. کیمیایی به‌شدت به نگاه عدالت‌خواهانه‌ی خود معتقد است و اشاره‌ی او به سیاهی‌لشکر بودن آدم‌های خاص در «خط قرمز» که از زبان مامور امنیتی بیان می‌شود به همین خاطر است. اشاره‌ای که در سکانس دیدنیِ رویارویی او و برادر لاله با آن چرخش سیصد و شصت درجه‌ای و همچنین ارائه‌ی تصویری هیولاگونه از امانی به نتیجه رسیده است.
طوسی همچنین در بخش پایانی این جلسه‌ی نقد و بررسی گفت: جفایی که در حق فیلم‌سازی به نام مسعود کیمیایی شده نادیده‌گرفتنی نیست، و این نکته‌ای نیست که بر اساس یک شیفتگی کورکورانه بیان شده باشد. اگر «خط قرمز» در دهه‌ی ۱۳۶۰ به نمایش عمومی درمی‌آمد و در زمان خودش موفق می‌شد ارتباط بی‌واسطه و خودجوشی با علاقه‌مندان مسعود کیمیایی برقرار کند شاید اصلاً مسیر بعدی این فیلم‌ساز وضعیت دیگری پیدا می‌کرد.
طوسی با اشاره به موانعی که به گفته‌ی او همچنان و پس از گذشت ۳۶ سال از ساخته شدن «خط قرمز» بر سر راه نمایش این فیلم قرار دارد گفت: مگر حرکت اجتماعی انقلاب که با نگاهی خوش‌بینانه می‌توان گفت بسیاری از مردم در آن حضور داشتند رسیدن به یک نقطه یا امر عدالت‌خواهانه نبود؟ مگر حرف این فیلم در تعارض با چنین مساله‌ای قرار می‌گیرد؟ و مگر نگاه مردم‌شناسانه‌ی فیلم‌ساز، در تمام فیلم و با زبان سینما تعمیم پیدا نکرده است؟ پس چرا «خط قرمز» در طول سال‌ها و دهه‌های گذشته به نمایش درنیامده است؟ متاسفانه این پرسشی است که در طول این سال‌ها هیچ‌کدام از مسئولان هیچ پاسخی برای آن نداشته‌اند.
او سپس با اشاره به "تعلق خاطر مسعود کیمیایی به سینما" و همچنین "نگاه و دغدغه‌مندی او به شرایط جامعه" که به گفته‌ی او ویژگی دوگانه‌ی این فیلم‌ساز پرسابقه را تشکیل می‌دهند گفت: اینک باید پرسید آیا حضور جاری و مداوم او در بطن این جامعه با پاسخ متقابلی از سوی مدیران فرهنگی ما مواجه شده است؟ این در حالی است که فیلم «خط قرمز» در کنار سایر ساخته‌های او در دهه‌های گذشته به خوبی دیده نشد و طبعاً با ناداوری از قضاوت‌ها کنار گذاشته شد. نکته این‌جاست که مسعود کیمیایی با تمام بی‌مهری‌ها در حال تداوم بخشیدن به حضور خود در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هنری است و تلاش او برای ساخت فیلم تازه‌اش که به زودی آغاز خواهد شد نشان می‌دهد در مورد او موانعی نظیر کهولت و پیری نمی‌تواند موضوعیت داشته باشد.
مسعود کیمیایی نیز در بخش پایانی این جلسه‌ی نقد و بررسی خطاب به تماشاگران فیلم خود گفت: این بخش از دو خط حرفم جدی‌ترین است. چیزی که برایم مهم است شما مردم هستید. من هر آن‌چه دارم به خاطر شماست و همواره تلاش کرده‌ام که اگر پایم را از زندگی بیرون بگذارم اثرم «اثر» باشد. به همین خاطر هیچ‌وقت به فکر جایزه و جشنواره نبوده و نیستم. همیشه دلم می‌خواهد فیلمی بسازم که عدالت، حداقل در آن مطرح شود. چنان که عدالت مهم‌ترین جای زندگی یک آدم و سقف و دیوار زندگی اوست.
کد مطلب: 104147
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *