۰
يکشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۳۹

قربانیان ثانویه یک جنایت خانوادگی

صبح روز گذشته مردی ۴۵ساله همسر ۴۲ ساله خود را پس از محبوس کردن پسر ۱۲ساله‌اش در اتاق با بند کیف خفه کرد و به قتل رساند، خبری که به سرعت در رسانه‌ها منتشر و فراگیر شد، اما چه دلایلی سبب بروز این جنایت شده و چه کسانی قربانی آن هستند؟ یک روانشناس به تحلیل این پرونده پرداخته است.
صبح روز گذشته مردی ۴۵ساله همسر ۴۲ ساله خود را پس از محبوس کردن پسر ۱۲ساله‌اش در اتاق با بند کیف خفه کرد و به قتل رساند، خبری که به سرعت در رسانه‌ها منتشر و فراگیر شد، اما چه دلایلی سبب بروز این جنایت شده و چه کسانی قربانی آن هستند؟ یک روانشناس به تحلیل این پرونده پرداخته است.
به گزارش ايسنا، سهیل رضایی در تحلیل علل وقوع قتل‌های خانوادگی و قربانیان پنهان آن گفت: وقوع قتل‌های خانوادگی دارای دلایل مختلفی است که ریشه‌یابی دقیق آن نیازمند گفت وگو با متهم و بررسی دقیق پرونده فرد است اما به طور کلی می‌توان آن‌ها را دسته بندی کرد؛ حادثه‌ رخ داده ترکیبی از به هم ریختگی روان و آموزه‌های غلط بود. آموزه های روانی به این موضوع ربط داشت که قاتل در ضمیر پنهانش فکر می کرده مرتکب خطا نشود و پس از آن نیز از جامعه ترسیده بود که در حال انجام یک خطاست، همین ترس منجر شده بود تا به جای یافتن راه درست، مبارزه و اصلاح مسیر، فرزندش را در اتاقی حبس کرده و در اقدامی شتابزده و آنی همسرش را به قتل رساند، قتلی که ناشی از یک ضعف و اختلال روانی و نیز ناتوانی در حل مشکلات از سوی قاتل است.
این روانشناس با بیان اینکه فاصله میان یک زوج به دلیل زندگی در کنار هم همواره کم بوده و همین امر می‌تواند منجر قرارگرفتن هردوی آنان در معرض تنش‌های بسیار شود، گفت: اگر افراد نتوانند تنش‌های خود را رفع کنند، تنش‌ها با گذر زمان افزایش یافته و آنان تنش‌های شدیدتری را تجربه می کنند تا جایی که احساس می‌کنند که این تنش از گفت و گو خارج است و خشم و کینه عمیق منجر به انجام خشونت‌های فیزیکی می‌شود و شاید هم در مرحله آخر یک قتل خانوادگی رخ دهد که در این پرونده شاهدش هستیم.
وی با بیان اینکه طلاق در جامعه همچنان هم با وجود تمام فرهنگ‌سازی ها دارای باری منفی است گفت: برخی از زوج‌ها حل مسئله و گفت‌وگو را یاد نگرفتند و از طرف دیگر نیز قطع مسئله را هم بلد نیستند؛ این موضوع چالش‌های بسیاری برای یک زندگی ایجاد می کند. انتظاراتی که یک زوج امروزی با یک زوج زمان گذشته دارند بسیار متفاوت است و با توجه به پیشرفت جوامع نیز طبیعی است که اینگونه باشد، در واقع انتظارات روانی از رابطه نسبت به گذشته بیشتر شده است. از سوی دیگر جامعه دچار آسیب های معنوی و در پی آن دچار خلا شده است که افراد توقع دارد همه چیز را از رابطه خود به دست آورند که توقعی ناممکن و بی‌جا است که خود رابطه را دچار چالش می‌کند.
رضایی با تاکید بر اینکه جای تعریف واقع بینانه درباره روابط در جامعه ما خالی است گفت: قتل های خانوادگی هیچ نجات یافته‌ای ندارند، طی قتل خانوادگی که روز گذشته اتفاق افتاد سه نفر قربانی شدند و هیچ نجات یافته‌ای وجود نداشت؛ قاتل هیچ گاه برنده نیست، مقتول که جان خود را از دست داده و کودک هم آواره شده است؛ پس ما نمی‌توانیم برای این موضوعات رای گیری کنیم؛ حتی گاهی قاتلان پس از انجام قتل‌های خانوادگی دست به خودکشی می‌زنند بنابراین باید به دنبال ریشه‌یابی این اتفاقات باشیم که متاسفانه گاهی دیر انجام می‌شود.
این روانشناس درباره وظیفه رسانه در برخورد با قتل‌های خانوادگی نیز گفت: در جامعه جا افتاده که تنها زمانی باید به یک موضوع پرداخت که تبدیل به یک بحران می‌شود و تا قبل از آن راهکار اختفا را پیش می‌گیریم؛ صدا و سیما هم باید به این موضوع بپردازد. نباید از پرداختن به چنین موضوعاتی ترسید و با این تصور که پرداختن به یک موضوع موجب ترویج آن می‌شود به سراغش نرفت، تصور من این است که اگر درباره آسیب‌های اجتماعی ریشه‌یابی انجام دهیم ترویج نمی‌شود و در عوض راه‌حلی برای کاهش آن پیدا می‌کنیم. در فیلم‌های تلویزیونی ایرانی هم چالش های یک خانواده به نمایش گذاشته نمی‌شود و در بیشتر مواقع داستانی با خط صاف را دنبال می‌شود.
وی ادامه داد: باید از دوران قبل از ازدواج و حتی قبل از مدرسه آموزش گفت وگو و حل مساله به صورت مسالمت آمیز به افراد ارائه شود، چرا باید فردی به محض بروز یک اختلاف نتواند با گفت وگو مشکلش را حل کند؟. آستانه تحمل افراد باید بالاتر برود و البته لازم است که رسانه ها به خصوص صداوسیما و همچنین افراد دارای تریبون اقدام به ارائه الگوهایی صحیح از شیوه های رفتاری کرده و از ارائه الگوهای غلط و کلیشه‌ای از خشونت پرهیز کند.
کد مطلب: 111545
برچسب ها: جنایت
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *