۰
يکشنبه ۷ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۲۴

عیار دو مرد در کوران وقایع افغانستان

عرصه ی سیاست و خدمت، میدانی است که افراد با گرایش ها و ظرفیت های شخصی متفاوت را به خود جلب و جذب می کند. جادوی قدرت یا میل به خدمت و جاودانگی در خاطر یک ملت می توانند از انگیزه‌های افراد برای ورود به این عرصه باشند اما رویکردها و عملکردها در برهه‌ها و شرایط حساس و پیچیده است که عیار و واقعیت یک سیاست پیشه را عیان می کند و به اصطلاح فارسی می نمایند که شخص "چند مرده حلاج است".
عیار دو مرد در کوران وقایع افغانستان
 
عرصه ی سیاست و خدمت، میدانی است که افراد با گرایش ها و ظرفیت های شخصی متفاوت را به خود جلب و جذب می کند. جادوی قدرت یا میل به خدمت و جاودانگی در خاطر یک ملت می توانند از انگیزه‌های افراد برای ورود به این عرصه باشند اما رویکردها و عملکردها در برهه‌ها و شرایط حساس و پیچیده است که عیار و واقعیت یک سیاست پیشه را عیان می کند و به اصطلاح فارسی می نمایند که شخص "چند مرده حلاج است".
به گزارش ایسنا، امیراقبال اسعدی، روزنامه نگار در یادداشتی با این مقدمه می‌نویسد: آن چه در چند وقت اخیر در افغانستان در جریان است می‌تواند آیینه‌ای تمام‌نما برای مقایسه میان دایه‌های مدعی و دلسوزتر از مادر و نیز کسانی باشد که مام وطن را به معنای حقیقی به جان دوست دارند و برای آن حاضرند از هر مصلحت و منفعت شخصی عدول و عبور کنند. این نوشتار نگاهی کوتاه دارد به غنی و مسعود.
-با اشغال خاک افغانستان توسط ایالات متحده رشته دولت هایی در این سرزمین شکل گرفتند که مدعاهای گوناگونی را مطرح کردند. سیر و سرعت حوادث اخیر نشان داد که مگر با کمک عایدات ارزی دولت‌های خارجی و نیز حضور سربازان بیگانه کمترین پایگاه، جایگاه و همدلی را در جامعه‌ی افغانستان ندارد و مشابه کفی بر آب به آسانی و به طرز غیرقابل باوری فرو پاشید. آقای اشرف غنی احمدزی متاخرترین رئیس جمهور همان دولت بود. غنی در دو انتخابات مورد تردید که دومی با مشارکتی بسیار پایین و به شکل حداقلی برگزار شد ادعاهای مطرح می نمود و به اصطلاح "هل من مبارز می طلبید" اما در روز واقعه و نیاز شد همان که سعدی فرمود "امیدوار بود آدمی به خیر کسان مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان".
اشرف غنی با قبضه ی قدرت عملا بقیه‌ی گروه‌ها و دسته‌های افغانستانی را از ساختار قدرت خارج کرد و ارگ را به دست تیمی سپرد که به همراه خود او از خارج از کشور بازگشته بودند و کمترین آشنایی را با حقیقت و خلقیات مردم افغانستان داشتند. در تعامل با همسایگان نه از دریچه‌ی منافع مردم افغانستان؛ بلکه با تمرکز بر خواست قدرت‌های فرامنطقه ای اقدام به ترسیم سیاست خارجی و تقابل و تهاجم می‌نمود. اما مورد مشخص‌تری که کیفیت و شخصیت سیاسی ایشان را آشکار کرد نوع مواجهه‌اش با پیشروی طالبان و ایستادن در کنار مردمش بود. آقای غنی با بیان پرحرارات و طمطراق، مدام وعده‌ی مقاومت به مردمش می‌داد اما پیش چشم حیرت زده‌ی ناظران، همه شهرها با کمترین مقاومت یک به یک بر روی طالبان گشوده می‌شد. غنی از پس تمام آن پرگویی و درشت‌گویی‌ها و  وعده‌های توخالی، براحتی با نزدیکانش کشور را ترک کرد و به روایتی مقادیر زیادی از سرمایه های ملت افغانستان هم توسط او و همراهانش از کشور خارج شد. چندی بعد از امارات متحده‌ی عربی بر صفحه‌ی تلویزیون ظاهر شد و گفت تنها برای حفظ جانش فرار کرده است و اگر می‌ماند خونریزی می‌شد! دقت کنید که طالبان تمام افغانستان را تسخیر کرده و در دروازه‌های کابل است و خود آقای غنی بهتر می‌داند که در کابل هم کمترین مقاومتی صورت نخواهد گرفت ولی مدعی می‌شود اگر می‌ماند خونریزی می‌شد! کسی که چنین حادثه‌ی احتمالی برای خودش (چه کسی انگیزه ای برای آسیب‌زدن به ایشان با این کیفیت حکمرانی داشت!!؟ تنها خود ایشان می‌تواند به این پرسش پاسخ دهد) را به معنای خونریزی می‌داند و جان و آتیه‌ی خود و نزدیکانش را بر تمام مردم افغانستان ترجیح می‌دهد چه نام و جایگاهی از خود در تاریخ برجای خواهد گذاشت؟ رفتار آقای غنی و نزدیکانش یادآور کردار مارکوس و همسرش ماتیلدا دیکتاتورهای وقت فیلیپین است که بوقت فرار از کشور تنها به حمل یک کامیون کفش خود فکر می‌کردند و مردم برایشان کم اهمیت‌ترین بودند!
-در نقطه‌ی مقابل مورد آقای غنی، احمد مسعود فرمانده‌ی جریان مستقر در جبهه‌ی پنجشیر است. مسعود جوان تحصیلات کافی دارد و از نسب و نام پدر و خاندان نیز برخوردار است. مسعود می‌توانست و می‌تواند با انتساب به نام و سبقه‌ی پدر و خاندانش مدعاهای بسیاری برای کسب قدرت در افغانستان داشته باشد و لاقل این پیشینه برای این ادعا مناسب‌تر از کسانی بود که به تازگی از آمریکا و اروپا به کشور بازگشته بودند و زبان فارسی را نیز به درستی نمی‌توانستند صحبت کنند (به سبب ناتوانی در سخن گفتن به فارسی، پرچم مخالفت با این زبان را به دست گرفته بودند)! اما احمد مسعود مشابه پدرش تنها سلاح را برای صلاح مردمش و خیر عموم می خواهد. احمد شاه مسعود که سال‌ها در راه مبارزه با  اشغال بیگانه جهاد کرد و پس از آن مقاومت در برابر طالبان را برگزید نهایت با تروریسم منتسب به پیوند طالبان و القاعده به شهادت رسید و نام قهرمان ملت افغانستان برای او پابرجا ماند. احمد مسعود نیز علیرغم تمام جفاها و خطاهای اهالی سیاست در افغانستان، امروز بر موضع دفاع از حقانیت و مظلومیت پدرش ایستاده است. اول این که در کارزار فرارو خروج از کشور و تنها گذاشتن مردم در این شرایط خطیر در کشور و در کنار مردمش ماند، همان گونه که پدر شهیدش چنین کرده بود. دوم این که همان ابتدا اعلام کردم که به دنبال خونخواهی و انتقام خون پدرش نیست و چیزی را می خواهد که خواست تمام مردم افغانستان باشد و امروز سلاح و صدایی که از پنجشیر و به فرماندهی او بلند است برای صیانت از حقوق تمام مردم افغانستان و دفع خطر احتمالیست که به قاعده ی شریعت هم واجب است و نه برای جنگ و سهم خواهی. این کردار سیاسی نشان دهنده ی اصالت و ثبات ایستادگی در سلسله و سلاله ی این تبار است و نشان می‌دهد میان افراد در خدمت و خیانت یا تردید فاصله هاست و تاریخ همیشه دیر یا زود و کم یا بیش قضاوت بی رودربایستی خود را خواهد نمود و تفاوت اصل و نسخه ی متقلبانه عیان خواهد شد.
انتهای پیام
کد مطلب: 155272
برچسب ها: افغانستان
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *