۱
۰
يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۰۰

راز «سکوت» موسوی خوئینی‌ها چیست؟ سیاستمدارِ خاموش، دلخور از نزدیکی به اصولگرایان اما همچنان نقش آفرین پشت پرده

آیت‌الله موسوی خوئینی‌ها، روحانی سرشناس جریان اصلاحات به دلایل مختلف، مهر سکوت بر لب زده است که حتی کلید روحانی نیز نتوانسته است آن را باز کند.
راز «سکوت» موسوی خوئینی‌ها چیست؟ سیاستمدارِ خاموش، دلخور از نزدیکی به اصولگرایان اما همچنان نقش آفرین پشت پرده
«سکوت» واژه‌ای است که بعد از خرداد ۹۲ تبدیل به غریبه‌ای در فضای سیاسی کشور شد. واژه‌ای که بعد از حوادث سال ۸۸ دم خور بسیاری از چهره‌های سیاسی ایران بود و آنها ترجیح می‌دادند روزه سکوت بگیرند، سخن نگویند و چشم‌های خود را بر روی شرایط کشور ببندند. اما بعد از پیروزی حسن روحانی، روزه سکوت شکست و ساکتین چهارسال گذشته تبدیل به ناطقان پرشور فضای سیاسی کشور شدند.

این شکستن روزه سکوت در میان چپ‌های ایران بیشتر قابل مشاهده بود. آنها که به دلایل گوناگون از فضای سیاسی ایران کنار رفته بودند یا کنار گذاشته شده بودند با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید دچار تحولی بزرگ شدند و گویی دمی مسیحایی، حیاتی دوباره به آنها بخشیده است.

بسیاری از کسانی که مردم چهارسال اظهار نظرهای سیاسی آنها را ندیده و نشنیده بودند، تصمیم گرفتند در قامت دفاع از روحانی وارد کارزار سیاسی شوند تا هم بازگشت به قدرت را جشن بگیرند و هم تمام حرف‌های که طی ۴ سال گذشته در سینه داشتند را بزنند. در این میان اما یک سیاستمدار کهنه کار چپ، همچنان مهر سکوت به لب زده است و تغییر دولت نیز نتوانسته است روزه سکوت او را بشکند.

آیت‌الله موسوی خوئینی‌ها که بسیاری او را مرد پشت پرده و تئورسین جریان اصلاحات می‌دانند این روزها استراتژی تداوم سکوت خود را دنبال می‌کند. روحانی سرشناسی که بسیاری او را به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و رهبری معنوی دانشجویان پیرو خط امام می‌شناسند.

عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز قبل از درگذشت امام خمینی از چهره‌های اصلی نظام بود و در ارکان‌های مختلف حضور داشت. حضور در شورای سرپرستی صداوسیما، مجلس خبرگان قانون اساسی، اولین دوره مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری ، دادستانی کل کشور و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی از جمله مسئولیت‌های این چهره شناخته شده چپ ایران در دهه ۶۰ بود.

رهبر معنوی دانشجویان پیرو خط امام در جریان تسخیر لانه جاسوسی، در دهه ۷۰ و بعد از آن اما دوران متفاواتی را سپری کرد که می‌شود از آن به دوران تحول یاد کرد. او به جز مقطعی کوتاه عضویت در مجمع تشخیص دیگر هیچ مقام رسمی را نپذیرفت و بیشتر به دنبال فعالیت‌های مدنی و یازسازی جریان چپ ایران رفت.

موسوی خوئینی‌ها با حکم هاشمی رفسنجانی به مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری رفت اما بعد از مدتی به دلیل داشتن اختلاف نظرهای اساسی با رییس جمهور وقت، مرکز مطالعات را ترک کرد تا تبدیل به یکی از منتقدان جدی سیاست‌های آیت‌الله هاشمی بشود.

او که مدیرمسئولی روزنامه سلام را به عهده داشت و سلام تبدیل یه تریبون مخالفان دولت سازندگی شده بود. همزمان با انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۷۶، موسوی خوئینی‌ها تلاش‌های فراوانی برای پیروزی خاتمی انجام که سرانجامش پیروزی اصلاح طلبان در دوم خرداد بود. پیروزی که زمینه ساز بازگشت اصلاح طلبان به قدرت بعد از مجلس سوم را فراهم کند.

موسوی خوئینی‌ها در جریان پیروزی خاتمی نیز همچنان به عنوان تئورسین اصلاحات و مرد پشت پرده فعالیت می‌کرد و در دولت اصلاحات هیچ سمتی را قبول نکرد تا مشخص شود او روش سیاسی خود را انتخاب کرده است و دیگر علاقه ندارد در وسط زمین به رقابت با جریان مقابل بپردازد. توقیف روزنامه سلام در سال ۷۸ کمک بیشتری به این حاشیه نشینی آیت‌الله مجمع روحانیون کرد.

موسوی خوئینی‌ها بعد از قهر مهدی کروبی در سال ۸۴ عهده دار دبیرکلی مجمع روحانیون شد و در این سال‌ها تلاش کرد که نامزد مورد نظر این جریان پیروز انتخابات سال ۸۸ شود. میرحسین موسوی به عنوان مجمع و فرد مورد وثوق موسوی خوئینی‌ها وارد کارزار شد و نتوانست پیروز انتخابات باشد و حادثه‌های بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ باعث که نه تنها موسوی خوئینی‌ها بلکه تمام اصلاحات به محاق برود.

خرداد ۹۲ اما اصلاحات را ازسکوت خارج کرد ولی نتوانست کلیدی برای قفل سکوت آیت‌الله موسوی خوئینی‌ها پیدا کند.برای پی بردن به این سکوت شاید باید به قبل از خرداد ۹۲ بازگشت. روزهایی که افراد مطلع از نارضایتی آیت‌لله از دخالت‌های هاشمی رفسنجانی در جریان اصلاحات حکایت می‌کردند. روزهایی که نیروهای جریان چپ معتقد بودند برای جلوگیری از به قدرت رسیدن تندروها باید یه سمت نیروهای معتدل جریان راست مانند ولایتی، قالیباف و شیخ حسن روحانی برویم. نظریه‌ای که آیت‌الله موسوی خوئینی‌ها اعتقادی به آن نداشت.

موسوی خوئینی‌ها بر این باور بود که اختلاف مبنایی که اصلاح طلبان با اصول گرایان دارند نمی‌تواند زمینه ساز پیوند این دو گروه شود. موسوی خوئینی‌ها در جریان جدا شدن بخشی از جامعه روحانیت و تشکیل مجمع روحانیون نیز با به این موضع خود اشاره کرده بود. ناطق نوری در خاطرات خود به این موضوع اشاره می‌کند و می‌نویسد:« یک بار هم مقام معظم رهبری در زمانی که رئیس جمهور بودند به منظور ایجاد وحدت بین جامعه ی روحانیت و مجمع روحانیون، جلسه ای در ریاست جمهوری تشکیل دادند و شورای مر کزی هر دو تشکیلات را دعوت کردند... در این نشست ، مرحوم احمد آقا در مورد تفرقه بین روحانیون صحبت های بسیار ارزشمندی داشتند. ...

سپس آقای هاشمی صحبت کردند و گفتند : « اصلا جدا شدن آقایان کار عاقلانه ای نبود و باید با یک برنامه ای قضیه حل شود. در اینجا آقای موسوی خوئینی ها بحثی کرد که اصلا بساط جلسه را به هم ریخت، تا آنجا که به یاد می آورم ایشان گفتند :آقایان می گویند ما اختلاف مبنایی و ریشه ای نداریم ، این ها حرف های بی خودی است ، اصلا ما اختلافمان با آقایان اختلاف مبنایی است. این صحبت ها همه را کسل کرد....»

به نظر می‌رسد بر همین اساس، رهبر معنوی دانشجویان خط امام، به دلیل کنار گذاشتن عارف از سوی اصلاح طلبان و رفتن به سمت روحانی« عضو جامعه روحانیت مبارز» و نزدیک به هاشمی رفسنجانی از جریان چپ دلخور است و همین دلخوری را با سکوت خود به دوستانش اعلام کرده است.

تمایل نیروهای جریان چپ به راضی کردن ناطق نوری برای ورود به انتخابات مجلس دهم یا حتی قرار گرفتن در راس لیست این جریان، بر آتش این دلخوری دمیده است و موسوی خوئینی‌ها را تبدیل به روحانی معترض جریان چپ کرده است.

موسوی خوئینی‌ها برخلاف سید محمد خاتمی چندان معتقد به فعالیت‌های انتخاباتی و جلب رضایت نظام نیست. او اعتقاد دارد با توجه به اینکه ما از نظام کنار گذاشته شده‌ایم دلیلی ندارد که در انتخابات شرکت کنیم و خود را درون نظام نشان دهیم. موسوی خوئینی‌ها از طرفداران تحریم انتخابات در دوره‌های گذشته به ویژه مجلس نهم بوده است. دلخوری از رفتار اصلاح طلبان در قبال نظام را می‌شود دیگر دلیل سکوت موسوی خوئینی‌ها دانست او اعتقاد دارد در حالی که موسوی و کروبی در حصر قرار دارند دلیل به بازگشت به حاکمیت وجود ندارد.

دلیل دیگری که می‌شود از سکوت آیت‌الله برداشت کرد ادامه روش سیاسی او یعنی استراتژی مرد پشت صحنه است. روحانی علاقه مند به بازی‌های سیاسی ترجیح داده است در پشت پرده بماند و جریان چپ را بدون هیچ جنجالی هدایت کند. او می‌داند جناح مقابل و گروه‌های تندرو حساسیت فراوانی بر روی او و فعالیت‌هایش دارند و به خاطر همین تصمیم گرفته است بازی در وسط میدان را به سید محمد خاتمی بسپارد و خود در پشت پرده به تبیین اندیشه‌های اصلاح طلبی بپرازد.

در نهایت باید دید که « سیاستمدار سکوت» طی روزها و ماه‌ها و حتی سال‌های آینده از علت سکوت خود سخن خواهد گفت یا همچنان رسانه‌ها باید به تحلیل این سکوت بپردازند.
منبع:نامه نیوز
کد مطلب: 42467
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


محمودب
متاسفانه رهبران جریان اصلاحات بشدت با سکوت خود مردم جامعه ما را بی اینده و افسرده کردند حتی حاضر هم نیستند به مردم بگویند علت سکوت انها چیست چرا که به نظر اینجاب اختلافات درونی اصلاحات باعث این شده که یک جبهه واحد از اصلاح طلبان ایجاد نشود. اگر اینطور نیست بگویید واقعا کدام قدرتی در کشور میتواند جبهه بزرگی از اصلاح طلبان که با این افراد تشکیل شده باشد بشکند. به خدا قسم همین پراکندگی شما اصلاحات پدر اصلاحات را دراورده. این گروه فردا اعلام موجودیت کند ببینم کی جرات ایستادگی در برابر آن را دارد ولی مشکل ما امروز اکثریت نادان نیست بلکه اقلیت خائن است که با سکوت خود کشور را به این روز انداخته.