۰
سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۲۳

سرد و گرم انتخابات ریاست جمهوری

سید قائم موسوی
28 خرداد 1400 انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. برخلاف دوره های قبل، فضا مبهم، نیروهای سیاسی سردرگم و جامعه سوت و کور است. شور و شعفی انتخاباتی چندانی وجود ندارد. انتخابات بهار سیاست است. اما چرا بهار سیاست، خزان شده است؟! چه عواملی موجی از رکود، ناامیدی و تکیدگیِ سیاسی را ایجاد کردند؟ عوامل فراوانی را میتوان درباره شرایط کنونی برشمرد.
سرد و گرم انتخابات ریاست جمهوری
28 خرداد 1400 انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. برخلاف دوره های قبل، فضا مبهم، نیروهای سیاسی سردرگم و جامعه سوت و کور است. شور و شعفی انتخاباتی چندانی وجود ندارد. انتخابات بهار سیاست است. اما چرا بهار سیاست، خزان شده است؟! چه عواملی موجی از رکود، ناامیدی و تکیدگیِ سیاسی را ایجاد کردند؟ عوامل فراوانی را میتوان درباره شرایط کنونی برشمرد.
اما این مرقومه بنا دارد تحلیلی مثلثاتی بر هژمونیِ فضای بی رمق انتخاباتی ارائه دهد. مثلث برمودای سیاست، موجی از رخوت و ناامیدی از راهگشا بودن انتخابات را بر اذهان مستولی کرده است. از رهگذر انتخابات قرار است چه مشکلی برطرف شود؟ آیا اساساً انتخابات گره گشا هست؟ حاکمیت، برجام و مردم اضلاع مثلثاتی تحلیل پیش رو را تشکیل می دهند.
حاکمیت:
 بدون تردید بخش اعظمی از ناکارآمدهای کنونی ریشه در تصمیمات داخلی و خارجی نظام دارد. چه از عدم تشخیص درست و به گاهِ سمت و سوی حوادث و رویدادهای منطقه ای و بین المللی؛ چه از منظر در پیش گرفتن رویکردهای بهینه ی داخلی و دستیابی به اجماعی سازنده برای اتخاذ تصمیم های سازنده برای جلب اعتماد عمومی و حفظ سرمایه اجتماعی نظام. مدیریت بحرانها با حداقل پیامدهای منفی نیز از ناکارآمدهای نظام تصمیم گیری بوده است. با این تفاسیر که برخی ها عامدانه و برخی ناخودآگاه میان دولت و حکومت تفاوت قائل می شوند. گروه اول علیرغم  اذعان به کُنه نابسامانی ها بنا به دلایلی تمامی مشکلات را متوجه دولت و نهادهای انتخابی می کنند. تلاش برای ضربه گیر دولت و ساختن پوششی از آن برای در امان ماندن و قداست سایر بخش های نظام تصمیم گیری. همین سوگیری هم بسته به گرایش های این نهادها، متغیر و سیال است. برای نمونه اکثریت طیف اصولگرایی، بانی و باعث وضعیت بغرنج کنونی را دولت معرفی کرده و تلاش می کنند خروجی بحران را متوجه انتخاب مردم بکنند. یعنی اگر انتخاب مردم گزینه دیگری بود؛ شرایط به گونه ای دیگر بود. نوعی فرافکنی برای گریز از قصورات و دخالت های خودشان.
در مقابل کسر دیگری کلیت سیستم را مقصر می دانند. در نگاه این عده، اگر چه قصوری را متوجه دولت می کنند اما در نهایت حداکثر 10 الی 15درصد از بحران را به گردن دولت می اندازند. آنها همین درصد حداقلی را نیز ماحصل دخالت و کارشکنی های مستقیم یا غیرمستقیم نهادهای غیرانتخابی ارزیابی می کنند. در مورد انتخابات نهاد ناظر و صادرکننده ی کارت بازی نقش بارزی در امواج انتخاباتی بازی می کند. تصور کنید که به جای نظام دو حزبی کشورهای توسعه یافته نظام انتخاباتی دو جناحی حاکم است. برخلاف کشورهای توسعه یافته که نُرم و قواعد پیشابازی، بازی و پسابازی شفاف و از کارآمدی لازم برخوردار هستند در ایران و با وجودی که حدود دو ماه تا انتخابات مانده است، هنوز هاله ای از ابهام بر کلیت جناح ها حاکم است. یک جناح نمی داند چه ارنجی بریزد چرا که معلوم نیست برای کدام یک از بازیکنانش کارت بازی صادر می شود. این امر اگر چه تا اندازه ای به نفع جناح رقیب است اما برای آنها نیز مشکلات عدیده ای ایجاد می کند. بالاخره سوایِ چینش مهره مطابق شرایط، بخش اعظمی از استراتژی های یک تیم به بازی و نفرات تیم حریف گره می خورد. تک و پاتک بایستی متناسب با حرکات و تاکتیک های حریف، انتخاب و عملیاتی شوند. هر چند یک جناح شاید با خیال آسوده تری و بدون استرس از گردنه استصوابی مشغول مغازله اندرونی باشد اما همین آسودگی می تواند بنیه ی خمودگی هم داشته باشد. بر همین مبناست که احدی از آنها سرمستانه می گوید که اصلاح طلبان بایستی خوشحال باشند که شورای نگهبان دلایل رد صلاحیت آنها را منتشر نمی کند. اصلاح طلبان بر فرض نگرانی از انتشار دلایل در جواب خواهند گفت، متشکریم از لطف شورای محترم نگهبان! اما این شورا زحمت بکشند و دلایل ایجابی تایید صلاحیت اصولگرایان را منتشر کنند تا با به به و چه چه عمومی مواجه شوند! البته دلایلی که شاکله ی مردمی و منافع ملت در آنها هویدا باشد.
تداخل و غیرمتقارن بودن شعارهای انتخاباتی با حیطه ی عمل ریاست جمهوری(فاصله ی ظرفیت شعارها تا امکان تحقق آنها)، فقدان وقت مقتضی برای تدوین برنامه های دیرپا(20روز تبلیغات کاندیدای ریاست جمهوری در ایران مقایسه شود با زمان تبلیغات ریاست جمهوری در آمریکا)، غیرعادی بودن و نامتعین بودن تصمیم ها و رفتارهای نهاد ناظر، ناهمخوانی سیاست ها و تداخل کارکردی ریاست جمهوری با سایر نهادها و زمانبر بودن امکان مصالحه ی راهبردی و فهم مشترک از منافع عالیه نظام در راس دستگاه تصمیم گیری(برای نمونه سه نفر از کاندیداهای ریاست جمهوری سال 1396 که نظراتشان در نحوه مدیریت کشور در فاصله ی زیادی از همدیگر قرار داشتند و با جدیت برای شکست همدیگر تلاش می کردند در برهه ای بایستی سعی کنند تا تصمیمات راهبردی در مورد مسائلی اتخاذ کنند که فهم متفاوتی از ابعاد آنها و بالطبع بهترین شیوه ی فیصله دادن به آنها داشته اند. خروجی آن بحران آبان 1396 و تبعات خسارت بار آن می شود) از جمله مواردی می شود که از سمت کلیت نظام پالس های سردی به انتخابات پیش رو ارسال می کند. همین امر موجب سردی و گرمی غیرمتعارفی بویژه در برهه های مربوط به تصمیمات راهبردی شده است.
 
برجام :
بسیاری برجام را مطابق نگاه های صفر-صدی و سیاه-سفیدی برآورد کرده اند. عامداً صفر و صد در بخش اول معادله آورده شده است. مجموعه عوامل متعددی باعث مستولی شدن این گرایش بر اذهان ایرانیان شده است. اگر همه ی قراردادهای تاریخی ایران و اجنبی ها را بررسی کنیم، کسر ضعیفی از آنها حداقل دارای فرمولِ برد-برد بودند. همین تحمیلی و تضرر تاریخی، فضای ذهنی ایرانیان را نسبت به هر معاهده، قرارداد، موافقتنامه یا هر چیز دیگری بدبین کرده است. یعنی زمانهایی که حکومت شاید برای فریب دشمن و قدرت مانور هم اقدام به پروپاگاندا پیرامون فلان قرارداد هم می کرد با موج عظیمی از اعتراضات داخلی مواجه شده است. جدیدترین آنها برنامه راهبردی با چین است. اکنون هر چه در مورد برجام گفته شود حتی از سوی حاذق ترین و بی طرف ترین کارشناس، با حب و بغض عده ای روبرو خواهد شد. زمانی منافع و مضار واقعی برجام برملا می شود که آسترِ منافع جناحی کنار زده باشد. زمانی که بدون شک نزدیک نیست.
برجام کنونی، گذشته از پتانسیل تامین منافع ملی ایران به وسیله ای برای پینگ پنگ و الاکلنگِ زیر و بم های سیاست داخلی هم تبدیل شده است. همین امر در گرم و سرد انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار خواهد بود. آنجا که بدون توجه به منافع کلان برجام، با سنجه ی امکان برد و باخت داخلی سنجیده شود. انتشار کاریکاتوری از ظریف و صالحی در حال اخذ آب نباتی از بیگانه نگرانی از تبدیل شدن برجام به برگ برنده ی حریف بوده است. یا ذخیره داشتن دلارها برای تنظیم بازار نیز نشان از برداشت انتخاباتی دارد. صحبت آقای عراقچی نیز مبنی بر دستیابی به توافق قبل از انتخابات، شائبه ی نگاه انتخاباتی به برجام را در پی داشته است. برجام را اما باید با کلیت ایران، منافع ملی و آینده اش گره زد نه منافع کوتاه مدت برآمدن یا برافتادن فلان جناح و گروه! هر گونه نگاه حداقلی به برجام و تقلیل آن به منافع حزبی و جناحی خسران جبران ناپذیری بر کشور تحمیل خواهد کرد. به نظر می رسد غربی ها و بویژه آمریکا عزم و اراده ی جدی تری برای احیاء برجام داشته باشند. آنها برجام را خانه ای از پازلِ کنترل چین ارزیابی می کنند. چین در رهگذر نیل به ابرقدرتی و تثبیت آن نیاز شدیدی به قدرتی منطقه ای مانند ایران دارد. غرب باید از پیشروی ایران در آغوش چین جلوگیری کند. بهترین مکانیزم برای این امر برجام است. ناز ایران و درخواست های حداکثری اش نیز ناشی از تفوق همین نگاه در سطح کلان نظام است. البته این یک احتمال است. چرا که تاریخ نشان داده است که تصمیم گیرندگان ایرانی، غالبا مهارت وصف ناپذیری در از دست دادن زمان دارند. آنها اساساً به اهمیت زمان هنوز که هنوز است پی نبرده اند.
مردم:
مردم یا ملت مصداق همان تمثیل «به نام من به کام دیگران» بوده اند. سنگری شده است که هر کس خودش را پشت آن مخفی می کند. همه بلندگوی مردم شده اند. ملت مقاومت می کنند. ملت صف می بندند. ملت حماسه می آفرینند. ملت صبوری می کنند. هیچ چیزی فریبنده تر از این مفهوم نشده است...اگر مردم این کارها را می کنند؛ شماها چه می کنید؟! چه الزامی هست به نام ملت، مفهومی به شدت انتزاعی شده، سخن بگویید؟! شیوه سیاست ورزی و بهتر گفته شود سیاست بازی، بازی با مفاهیم شده است. چرا نباید اینهایی که جای مردم صحبت می کنند، بگویند ما به عنوان فلان گروه، فلان حزب، یا فلان جناح، فکر می کنیم اینگونه سیاست ها بهتر قادر است منافع ملی کشور را تامین کند؟ برای مدعای خود نیز استدلال اقناعی ارائه دهند و برنامه منتشر کنند. اینگونه ملت و مردم مفهومی اشتراکی شده است که هر کسی به سهم خود از آن برداشت میکند. آنکه مخالف برجام است به نمایندگی از ملت مخالفت می کند، آنکه موافق برجام هست هم به نمایندگی از مردم موافقت می کند. مردم خودشان کجا هستند؟ آنها در جایگاه تماشاگران نشستند! ملت گوشت قربانی و پوششی برای منافع جناحی و کوتاه مدت شده است. مردم بدون تردید در این دوره از انتخابات سهم پررنگی در نمود و کیفیت انتخابات خواهند داشت. البته چشمه ای از آن را در انتخابات مجلس به نمایش گذاشتند. دوستی می گفت انتخابات در زمان قبل از انقلاب فرمایشی بود و حالا مدتی است نمایشی شده است.
عده ای در نظام در دو راهیِ انتخابات مشارکتی-حداکثری یا انتخابات تضمینی مردد هستند هر چند شیرینی انتخابات مجلس را هنوز مزه می کنند. سردرگمی نیروها و جناح های سیاسی و فقدان برنامه جامع و همچنین نیروی مستعد در طراز ریاست جمهوری نوید دهنده ی انتخاباتی سرد خواهند بود. این در حالی است که سردی مذکور با بُریدن مردم از فایدگیِ نفس انتخابات ظرفیت تبدیل شدن به برودت سیاسی خواهد داشت. یخبندانی که هیچ گرمای سیاسی قادر نخواهد بود آن را ترمیم کند. مردم اینقدر در کوران سیاست های نابخردانه ذوب شده اند، که در وادی واکنشی قرار گرفته اند. واکنش هایی از سر بی اعتمادی و سوء ظن! چرا؟ زیرا آنچه گفته اند، عکسش را در عمل دیده اند!
اضلاعِ مثلثِ کلیت رفتار و تصمیم مجموعه حاکمیت، ملی و بلندمدت دیدن برجام یا کوتاه و جناحی تفسیر کردن آن بعلاوه نگاه و نقش مردم عوامل سه گانه ای هستند که درجه ی سرد و گرمی انتخابات پیش رو را تعیین می کنند. هر چه نگاه ها تنگ نظرانه تر، انتخابات بی رمق تر و فاصله ی ملت-حاکمیت بیشتر! معجونی از شرایط داخلی، وضعیت منطقه ای و سیاست های جهانی مجالی برای تمثیل «صلاح مملکت خویش خسروان دانند» نخواهد گذاشت!
 
 
کد مطلب: 147738
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *