۰
سه شنبه ۹ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۳۵

جنبش های اخیر جامعه ایران و دولت سیزدهم

عبدالرحمن حسنی‌فر*
دولت جدید (دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران) در وضعیتی، قدرت را بدست گرفته که بخش عمده‌ای از جامعه ایرانی به شدت دچار سرخوردگی، ناامیدی و استیصال است. اقتصاد، متزلزل؛ مدیریت، ناکارآمد و بحران‌ها روزافزون است؛ فرهنگ سیاسی مشارکتی، کمرنگ شده و حوزه و امر سیاسی، دست گروه‌های قدرت افتاده است؛ گروه‌هایی که همراستا با نگاه و خواسته اکثریت جامعه نیستند.
جنبش های اخیر جامعه ایران و دولت سیزدهم
 
دولت جدید (دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران) در وضعیتی، قدرت را بدست گرفته که بخش عمده‌ای از جامعه ایرانی به شدت دچار سرخوردگی، ناامیدی و استیصال است. اقتصاد، متزلزل؛ مدیریت، ناکارآمد و بحران‌ها روزافزون است؛ فرهنگ سیاسی مشارکتی، کمرنگ شده و حوزه و امر سیاسی، دست گروه‌های قدرت افتاده است؛ گروه‌هایی که همراستا با نگاه و خواسته اکثریت جامعه نیستند.
جامعه گرفتار حرکت‌ها و تلاطم ‌هایی عجیب است. این وضعیت، بغرنج است و قاعدتاً باید حل و رفع شود. شناخت موقف خود نسبت به پدیده لازم است صورت گیرد و این یادداشت در این راستا است.
جنبش‌های اجتماعی، در سنوات اخیر از دست طبقه متوسط خارج شده ‌و به دست طبقه فقیر و پایین دست افتاده است. اتفاقات سال‌های ۹۶، و ۹۸ و ۱۴۰۰ از این سنخ هستند‌.
هر چند لازم است گفته شود که تقاضاها و مطالبات طبقه متوسط هنوز سر جای خود باقی مانده است و حل نشده‌اند: جنبش‌های زنان،حقوق بشری، جوانان و اقوام که در طبقه متوسط به صورت عمده متبلور بوده و در بخشی از آنها، طبقات پایین دست را به خدمت می‌گرفتند اما سردستگی و پیشبرد آن در دست طبقه متوسط بود. در سنوات اخیر، گسترش فقر و تورم، گرانی گسترده و ناکارآمدی مدیریتی، عنان را از دست طبقه متوسط خارج کرده است. در این وضعیت، سیاسیون هم به نحوی از بخش عمده جامعه جدا شده‌اند و به این دلیل باید گفت که سیاسیون و طبقه متوسط در تأثیرگذاری عمومی، منفعل و به نوعی بی‌خاصیت شده‌اند: اصولگرا و اصلاح طلب، گروهای سیاسی که در عرصه قدرت سیاسی ایران فعال بودند بخاطر وضعیتی که بیشتر شبیه یک کلاف سردرگم است، گیر افتاده‌اند و جامعه نیز در مسیر تلاطماتی افتاده است که به نظر لازم است هر چه زودتر طبقه متوسط در آن بازسازی شود. 
در حال حاضر بخشی از طبقه متوسط، فقیر شده و بخش باقی مانده نیز در یک سردرگمی و حتی بلاتکلیفی قرار دارد.هم میخواهد مشارکت سیاسی داشته باشد هم تاثیر مشارکت خود را به وضوح نمی‌بیند. اپوزیسیون جمهوری اسلامی، طبقه متوسط جامعه ایرانی را به سمت «سیاست قهر» هدایت کرده و می‌کند اما این طبقه، مایل به مشارکت بهتر و تاثیرگذاری بیشتر است. از آنجا که تاثیر مشارکت خود را در عرصه انتخابات در هشت سال اخیر ندیده، بخش عمده‌ای از آن در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری مشارکت نکردند.
جنبش‌ها در ایران در سال‌های ۹۶ و ۹۸ و به نوعی در سال ۱۴۰۰ بدست طبقات فقیر و پایین دست افتاده است.افرادی که درد و رنج فراوان دارند و با تحرکات خود به تن جامعه و حکومت زخم میزنند.این وضعیت، نشانه پویا بودن جامعه نیست بلکه نشانه‌ی دست و پاها زدنی برای بقا است.
به نظر می آید از آنجا که کار از سطح «مشکل» به سطح «معضل و بحران» تبدیل شده، دولت جدید فرصت دارد کار را از وضعیت معضل و بحرانی بودنش خارج کند و چاره‌ای بیاندیشد.هر چند در نظر داشتن نگاه درست فراتر از سطح دولت(قوه مجریه) است و یک بحث حاکمیتی است امید می‌رود با تقریبا یکدست شدن قدرت، گام‌هایی در راستای حل مسائل مهم و اساسی جامعه برداشته شود.
سیستم حل المسائلی موجود در این جامعه باید مورد بررسی و آسیب‌شناسی قرار گیرد. دولت مستقر در وضعیتی خاص و سرنوشت‌ساز قرار دارد و از شانس نجات جامعه از بحران‌های بدتر برخوردار است. این میدان را فرصتی برای ترمیم شمارد.
*عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
کد مطلب: 155343
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *