۰
شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۱۵

گفتمان‌مان را جهانی کنیم

منصور فرزامی
در بیمارگونگی نقدمان، حرف حق تلخ‌تر می‌نماید و به دشمنی تعبیر می‌کنیم و با تاسف این هنجار از فرهنگ‌مان بیرون می‌آید.
گفتمان‌مان را جهانی کنیم
در بیمارگونگی نقدمان، حرف حق تلخ‌تر می‌نماید و به دشمنی تعبیر می‌کنیم و با تاسف این هنجار از فرهنگ‌مان بیرون می‌آید. به همین علت، انواع نارواگویی‌ها را در حق غیر و به بیانی، غیرخودی‌ها، روا می‌دانیم هرچند اگر دلسوزانه باشد، هرچند اگر خیر ما در آن باشد. حقیقتش را بخواهید در این روزهای مذاکرات هسته‌ای اگر نیک بیندیشیم باید گفت که مشکل ما برجام و نظیر برجام نیست، تازه اگر به‌فرض بعید نتایج این نشست‌ها به تمامی مطابق خواسته‌های ما باشد، در نهایت و در آخرین تحلیل، آن نتایج مطلوب سال ۲۰۱۶ و به صف کشیدن و به نوبت ایستادن شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران خارجی تکرار نمی‌شود هر چند هم اگر برای ارضای احساسات هیجانی‌مان، موشکی هوا نشود؛ می‌دانید چرا؟ برای این‌که گفتمان‌مان جهانی نیست و جهانی همراهی نمی‌کنیم. مشکل ما این است که می‌خواهیم همه‌ی جهان مثل ما باشد بدون آنکه کالای فکری و حقوقی و جهان پسند را عرضه کنیم.
 نباید از یاد ببریم که خروج آمریکای عهدشکن و غیرقابل‌اعتماد به تعبیر خودمان، فقط فشارهای منطقه‌ای و لابی‌هایی درون آمریکا نبود، ما هم در داخل شرایطی پیش آوردیم که آن خروج و آن پیمان‌شکنی، آسان‌تر صورت بگیرد و به آن خیال ویرانگر رسیدیم که تحریم‌ها، کاغذ پاره هایی بیش نیستند و معضل ما مدیریت داخلی است اما امروز روز که همه‌ی امور را یک‌کاسه کردیم و چالش‌ها متراکم‌تر شده و می‌شود باید به این نتیجه برسیم که تفکرمان و گفتمان ما جهانی و حتی منطقه‌ای هم نیست اگرچه به سبب موقع خاص طبیعی و جغرافیای سیاسی یا همان «ژئوپلیتیک، بعضی از منطقه‌ای‌ها با «بر میخ و نعل زدن» چاره‌ای جز رویکرد جدید نداشته باشند.
از یاد نبریم که ما به‌سال ۲۰۲۲ میلادی نزدیک می‌شویم و در این سال، انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا است و احتمال این‌که جمهوری‌خواهان در این انتخابات و انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ کاخ‌سفید را در اختیار بگیرند و ترامپی دیگر از برجام خارج شود، دورازذهن به‌نظر نمی‌رسد و در آن صورت چه تضمینی هست که به وضعی که اکنون در آن هستیم و به‌راستی طاقت مردم صبور و نجیب و باوفای ایران هم طاق شده‌است، نرسیم؟ یک سؤال؟ مگر ما نبودیم که ایتالیا را سر پا تا ظهر نگه می‌داشتیم تا نیم دلار به آن‌ها تخفیف بدهیم، مگر ما نبودیم در صنایع «کروپ» آلمان، سهام خریدیم و سرمایه‌گذاری کردیم و به فرانسه و… وام دادیم؟ و حال چه شد که از آن نمودها، پا پس کشیدیم، آیا قابل‌تأمل نیست؟ البته هر کشوری نیازمند سرمایه‌گذاری خارجی و جذب سرمایه‌های انسانی متخصص و نخبه است و ما هم باید در این‌مورد از جهان عقب نمانیم؛ حتی با آن توان‌مندی‌های بالقوه‌ی خود بازهم می‌توانیم آن روزها را زنده و تکرار بکنیم و همه نوکیسه‌های پیرامونی را پشت سر بگذاریم منوط به آنکه گفتمان‌مان را جهانی کنیم. اما اگر با همین گفتمان کنونی بخواهیم ادامه بدهیم نتیجه آن می‌شود که حتی سرمایه‌های عظیم مادی و نخبگی و علمی و مدیریتی و معنوی ایرانیان پرشمار خارج از کشور را نتوانسته‌ایم جذب کنیم، کمااینکه در آغاز دولت جدید هرچه ندا دادیم، مشت بر سندان بود و هیچ سرمایه‌ای از آنان بازنگشت درحالی‌که مشتاق حضور در وطن خود هستند و علقه دارند و دل بسته‌اند که اگر بیشتر نباشند، کمتر از ما نیستند. آن‌ها خیلی دلشان می‌خواهد که هویت به آن‌ها در وطن برگردد و چراغشان در این خانه روشن باشد به‌شرط آنکه تلقی ما و گفتمان ما و احساس «ملک طلق» ما عوض شود و جهانی بیندیشیم و با جهان همراه شویم و از خود شیفتگی که کیش شخصیت‌مان شده بیرون بیاییم. مگر چین با تفکر و گفتمان جهانی شدن از پس دیوار آهنین فرضی خود بیرون نیامد، مگر ژاپن و کره و مالزی و حتی ویتنام و… به این تفکر و تعقل و گفتمان نپیوستند تا بدین‌جا رسیدند و حتی ژاپن با همه منع داشتن سلاح در معاهدات پس‌از جنگ جهانی دوم اکنون مگر پنجمین ارتش جهان نیست؟ مگر چین با آن جهانی شدن، اقتصاد و فناوری جهان را در قبضه خود نگرفته‌است. آیا این کنش‌ها و روش‌ها نباید ما را به تعقل و تامل وادارد؟ آیا نباید به چالش‌های درونی که آهسته‌آهسته به بحران‌های غیرقابل مهار تبدیل می‌شوند، فکری کرد؟
 و کلام آخر اینکه هیچ نیاز نیست که از دین و مذهب و مشرب و قومیت و ملیت خودمان دست برداریم، از قضا باید محکم‌تر هم باشیم به‌شرط آنکه «تافته‌ی جدابافته» از کاروان جهانی نباشیم و نخواهیم برای دنیا راهکار بنویسیم و مدیریتشان کنیم.
کد مطلب: 158583
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *