۱
يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۰۹
نگاهی به فیلم «علفزار»

شکاف میان فرهنگ رسمی و غیر رسمی

درام خانوادگی- دادگاهی «علفزار» با مرکزیت آسیب‌های اجتماعی شکل می‌گیرد. ضرب و جرح، قتل، بزهکاری، تجاوز، خیانت، روابط نامشروع، مصرف مشروبات الکلی، رانت و سواستفاده از قدرت، فقر، اعتیاد، کودکان محروم از تحصیل، از جمله آسیب‌های انباشته‌ شده‌ای است که در فیلم به گره‌های تنیده شده سرنوشت شخصیت‌ها ساختار دراماتیک می‌دهد.
شکاف میان فرهنگ رسمی و غیر رسمی
درام خانوادگی- دادگاهی «علفزار» با مرکزیت آسیب‌های اجتماعی شکل می‌گیرد. ضرب و جرح، قتل، بزهکاری، تجاوز، خیانت، روابط نامشروع، مصرف مشروبات الکلی، رانت و سواستفاده از قدرت، فقر، اعتیاد، کودکان محروم از تحصیل، از جمله آسیب‌های انباشته‌ شده‌ای است که در فیلم به گره‌های تنیده شده سرنوشت شخصیت‌ها ساختار دراماتیک می‌دهد. درام در دل این آسیب‌ها قرار است لایه‌های کمتر دیده شده و گاه پنهان روابط خانوادگی و اجتماعی را به تصویر بکشد. فارغ از موفقیت یا عدم موفقیت در اجرا، رویکرد و نگاه فیلمساز به این آسیب‌ها با برخی مناسبات سیاسی که میان شخصیت‌ها در جریان است، پیوند می‌خورد. آنها در برخورد با معضلات اجتماعی، با موانعی از ساختار قدرت مواجه هستند. این ساختارها آنها را وارد دایره‌ای از معضلات می‌کند که چهره سیاهی از اجتماع را متبلور می‌سازد. در سکانس نخست فیلم که روایت به قتل رسیدن کودک به اشتباه توسط پلیس است، علیرغم اینکه در داستان و درام اصلی جایی ندارد و در ابتدا بی ربط به نظر می‌رسد، اما رویکرد کلی فیلم را در نمایش برخی اشتباهات جبران ناپذیر این نیروها به سراسر فیلم تسری می‌دهد. در ادامه به یک روز کاری قاضی دادگستری کات می‌خورد و تا پایان مسیر داستان درگیری او با پرونده‌هایی را نشان می‌دهد که به نوعی امکان آزادی کافی برای رسیدن به تصمیمی درست و به حق را سخت و گاهی ناممکن می‌سازد.
«علفزار» که مجموعه متراکمی از معضلات اجتماعی را مطرح می‌کند، اما در رویکرد کلی خود در ادامه مسیر واکاوی این معضلات، آنها را ناشی از شکاف عمیقی می‌داند که در حوزه فرهنگ رسمی و فرهنگ غیررسمی بر اساس ساختارهای قدرت و ایدئولوژی حاکم صورت گرفته است. در خانواده فردی سیاسی و صاحب نفوذ، زندگی رسمی و زندگی در حوزه خصوصی کاملا متناقض است و این تناقض تعریفی است که در فیلم گره‌های بسیاری را در روند درام ایجاد می‌کند. حوزه خصوصی بیشتر شخصیت‌های فیلم کاملا مغایر با هنجارهای عمومی جامعه است. این ناهنجاری‌ها را به کل گروه‌های اجتماعی نیز تسری می‌دهد. همه این گروه‌ها از جمله شاکی و متشاکی و خرده روایت‌های دیگر، با نرم و عرفی که جامعه آن را مطلوب می‌داند، نسبتی برقرار نکرده و کاملا مغایر با آن روزمره خود را شکل داده‌اند.
مسئله دیگری که فیلم تاکید بسیاری بر آن دارد، بحث بی بند و باری روابط است. زن و شوهر معتاد و بزهکار فیلم، برای آینده فرزندشان قصد دارند روابط خود را علنی و محضری کنند تا هویت فرزندان برای رفتن به مدرسه دچار مخاطره نشود و مجوز تحصیل را پیدا کنند. این زوج به موازات دیگر زوج فیلم که آنها هم درگیر رابطه‌ای نامشروع و ناخواسته بودند قرار می‌گیرند. زوج معتاد با این که از طبقات محروم و کم برخوردار جامعه هستند و جهان بینی خاصی در روابط و زندگی اجتماعی خود ندارند، اما سعی خود را برای ترمیم رابطه جهت مصلحت فرزند خود به کار می‌گیرند. اما خانواده دیگر که متنفذ و صاحب قدرت هستند، برای مصالح اجتماعی و سیاسی، سعی دارد عدالت، حقیقت و حد شرعی و عرفی را پنهان کند تا مصالحش در ساحت اجتماعی و ساختار ایدئولوژیک قدرت به مخاطره نیفتد. این عافیت‌طلبی با مخالفت یکی از طرفین، مسیر رسیدگی به پرونده تجاوز و ضرب و جرح منجر به کما را تغییر می‌دهد. روایت موازی آنها و زوج معتاد، زمانی شکل قیاس به خود می‌گیرد که شخص شاکی، در ادامه با طرح انگیزه‌اش از پیگیری این پرونده، آن را مطرح می‌کند. اینکه او تنها نگران فرزندی است که شاهد چنین جنایتی بوده. تاکید بر حضور کودکان در راهروهای دادسرا و آینده نامعلوم آنها در روزگاری که آنها را شاهد جنایت و تجاوز و فقر و اعتیاد کرده است؛ دغدغه‌ای است که گویی در کلان موضوعات ساختار تصمیم‌گیرنده اجتماعی جایی ندارد. به زعم کارگردان، نگاه روزمره و منفعت طلبانه به آسیب‌ها صورت می‌گیرد و آینده نه چندان دور به هیچ عنوان مسئله تصمیم‌گیرندگان و مسئولان نیست. حتی فرزند به کما رفته و خون ناحق ریخته شده او هم نمی‌تواند آنها را از منفعت طلبی و حفظ وضعیت موجود فارغ سازد.
گویا علفزار، همان بی ثمری و بی باری شرایطی است بیش از هر کس، کودکان را در خود فرو برده و سرنوشت نه چندان خوشایندی را برای آنها پیش‌بینی می‌کند. تفسیر فیلم از جامعه، عدم چشم انداز روشن نسل‌های آینده در جامعه‌ای است که همه چیز فدای مصلحت و نفع شخصی شده و آینده‌ای برای آنها متصور نیست. کودکان ناظر و قربانیان اصلی این معضلات، به سرنوشت نامعلومی دچار هستند که تمام نشانه‌های حاکی از فروپاشی اخلاق جمعی، ریاکاری اجتماعی و عدم پایبندی به ارزش‌های اخلاقی، عرفی، شرع و قانونی را منجر می‌شود. در نهایت می‌توان گفت این کودکان قربانی اشتباهات، بی اخلاقی‌ها و آسیب‌های اجتماعی بوده و در این علفزار پر آسیب، ساختارها کمکی به بهتر شدن شرایط آنها نخواهند کرد. در این میان قاضی دادسرا شاید تنها شخصیتی است که می‌تواند کمی همدلی خود را با قربانی پرونده نشان دهد. قاضی از منافع شخصی خود می‌گذرد و سعی دارد جانب حق و حقیقت را بگیرد. اما در پایان‌بندی، سرنوشت او نیز مبهم و نامشخص است. نوع برخورد نهادهای بالادستی با مشکل انتقالی او و گروکشی برای رسیدگی به پرونده‌ای ملتهب و حساس؛ عرصه را برای او تنگ می‌کند و انتظار افتادن در ورطه بی اخلاقی به نفع خواسته‌های شخصی، به نظر می‌رسد دور از انتظار نخواهد بود. ضمن اینکه بدون نشان دادن بررسی روند پرونده و آوردن داستان‌های فرعی در طول فیلم؛ از نحوه برگزاری پنهانی دادگاه این رونده حساس سرباز زده و تنها در یک گفتار متن پایانی فیلم به مخاطب می‌گوید که این پرونده پنهانی و محرمانه مورد بررسی قرار می‌گیرد. سرنوشت شخصیت‌ها نامعلوم رها شده و مسیر پرونده وراد تنگناهای حساس محرمانه می‌شود.
بحث حرام‌زادگی و زنا، تم تکرارشونده و مشکل مبتلابه خانواده‌‌هایی است که در فیلم مطرح می‌شود. هر کدام به طریقی باید با چنین موضوعی روبرو شوند. این فساد اخلاقی حاکم بر جامعه؛ در نهایت بدون ریشه‌یابی و البته به شکل محافظه کارانه‌ای مطرح می‌شود و فیلم تنها سعی دارد بگوید که مسائل و مشکلات اجتماعی هم در نگاه کلان سیاسی هستند و برخورد با آنها به مثابه امری سیاسی
تلقی خواهد شد.
رویا سلیمی
کد مطلب: 166135
برچسب ها: رویا سلیمی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *