۰
شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۹

در این خانه فاطمه است...

هادی سروش
در این خانه فاطمه است...
ابن قتیبه دینوری مورخ و اندیشمند قرن دوم می‌گوید: وقتی از سوی برخی از مسلمانان مدینه به عناصر اصلی حمله به خانه حضرت زهرا که اعلام آتش زدن خانه را کرد، گفتند: این در خانه «فاطمه» است! او گفت: گرچه فاطمه باشد.
این نقل نشان دهنده این حقیقت است که حتی مهاجمان به خانه حضرت زهرا هم قداست خانه فاطمه را می‌دانستند ولی متاسفانه بر شکستن قداست خانه فاطمه اقدام نمودند !
این گزاره تاریخی جوانبی دارد که جای دقت دارد که دو جهت آن پایه‌گذاری دو خطای غیرقابل جبران است؛
اول؛ ورود به حریم خصوصی و شکستن قداست خانه
دوم؛ استناد آنچه عمل می‌کنند به آموزه‌ها و خواسته دین
قداست و واژه‌های مرتبط
واژه‌های قدس، قدسی، قدیس و مقدس از یک ریشه است که به معنای پاکی است و پاکی از هر گونه عیب و نقض و آلودگی مطرح است. اصل قداست و پاکی از آن خدای قدوس است.
در اینجا هر فرد، زمان یا مکانی که ارتباط با خدا داشته باشد و تاییدی از آن سوی داشته باشد دارای قداست و روشن است که اگر تاییدی از آن ناحیه نداشته باشد و یا اگر نقص و عیبی در آن فرد و یا مکان و زمان وجود داشته باشد دارای تقدس نبوده و «توهم قداست» است.
فاطمه؛ مقدس است...
بسیاری از علمای اهل سنت، بعد نقل روایت «من آذاها فقد آذانی» توسط مثل مسلم در صحیح و مثل امام احمد در مسند؛ بر صحت آن اتفاق کرده‌اند، کسانی چون سلیمان قندوزی در ینابیع المودة و می‌رسید علی همدانی در مودة القربی و ابن حجر در صواعق و نیز ترمذی و حاکم و...
برخی از آنان تصریح نموده‌اند که رسول‌الله (ص) این سخن را «مکرر» گوشزد می‌کرد و می‌فرمود:
آفاطمة بضعة منی و هی نور عینی و ثمرة فوادی و روحی التی بین جنبی من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من اغضبها فقد اغضبنی یوذینی ما آذاها». / «فاطمه پاره تن من است و میوه دل و نور چشم و روح من که بین دو پهلوی من است کسی که فاطمه را اذیت کند مرا اذیت کرده است و کسی که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده و کسی که فاطمه را به غضب آورد خدا را به غضب آورده».
آزار به فاطمه؛ آزار پیامبر است و اینکه آزار رساندن به پیامبر؛ آزار بخداست در صریح آیه سوره احزاب آمده: الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ». (۵۷)
هر خانه‌ای حرمت دارد...
گذشته از اینکه خانه فاطمه، خانه وحی است و قداست دارد، در فقه و حقوق مسلّم است که هر خانه‌ای دارای حرمت است.
این صریح آموزه قرآن در آیه ۲۷ سوره نور است که باید برای ورود به خانه دیگران «اذن» بگیرید، چرا که ورود به منازل دیگران، بدون اذن صاحبان آنها حرام است.
«یـایها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوتـا غیر بیوتکم حتی تستانسوا... فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم...؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید؛ این برای شما بهتر است؛ شاید متذکّر شوید! و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر گفته شد: بازگردید بازگردید؛ این برای شما پاکیزه‌تر است؛ و خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است!».
چه زیبا جناب فخررازی می‌گوید:
پیامبر اکرم(ص) که رفتارش مایه درس و الگو برای همگان است، وقتی به در خانه کسی می‌آمد، رو به روی در نمی‌ایستاد؛ بلکه سمت راست یا چپ قرار می‌گرفت و می‌فرمود: «السلام علیکم». با این سلام دادنِ بلند، اجازه ورود می‌گرفت. زیرا آن روزها هنوز معمول نشده بود که همه در برابر خانه‌شان پرده بیاویزند
(تفسیر فخررازی ج۲۳ ص۱۹۸)
در قوانین مجازات اسلامی ماده ۶۹۰ تصریح شده هرگونه هتک خانه کسی از سه ماه تا یک سال زندان را در بردارد.
قداست خاص خانه پیامبر رحمت
اینکه خانه رسول الله (ص) دارای قداست خاصی است هیچ از مسلمین در آن تردیدی ندارند چرا که به نص صریح قرآن است؛ «یـایها الذین ءامنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم...؛» [احزاب /۵۳] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما اذن داده شود.
با اینکه در قرآن خطوط کلی تبیین شده اما این مسئله از آنچنان اهمیتی برخوردار است که قرآن به تبیین جزئیات آن پرداخته و می‌فرماید: وقتی برای صرف غذا به اجازه داده شده که وارد خانه پیامبر خدا شوید، قبل از زمان و موعد نیایید تا در انتظار وقت غذا بشینید؛ خلاصه هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و بعد از صرف غذا به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت می‌نماید، ولی از شما شرم می‌کند و چیزی نمی‌گوید؛ امّا خداوند از بیان حق، شرم ندارد!... و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید!»
قداست خانه فاطمه زهرا
خانه فاطمه دارای قدس و قداست است. این قداست آنچنان است که پیامبر خدا هم برای ورود به آن خانه آداب خاصی نهادینه کرده.
جابربن‌عبداللَّه انصاری گوید: «روزی رسول خدا به‌سوی خانه فاطمه رفت و من هم با او همراه بودم، پس هنگامی‌که به در خانه رسیدیم رسول خدا در زد... ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَهًُْ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی؟... / پیامبر گفت: «السّلام علیکم». فاطمه گفت: «علیک السلام، ای رسول خدا»! سؤال فرمود: «داخل شوم»؟ پاسخ داد: «داخل شوید ای رسول خدا». پیامبر فرمود: «آیا با این شخصی که همراه من است داخل شوم»؟ فاطمه گفت: «ای رسول خدا! من مقنعه‌ای بر سر ندارم». پیامبر فرمود: «گوشه ملافه یا روپوش خود را مقنعه قرار بده و سرت را بپوشان». هنگامی ‌که فاطمه چنان کرد، پیامبر مجدّداً سلام کرده اجازه ورود خواست و فاطمه گفت: «ای رسول خدا! داخل شوید». پیامبر گفت: «بله، آیا داخل شوم با کسی که همراه من است»؟ فاطمه گفت: «بله». جابر می‌گوید: «رسول خدا و من داخل شدیم...».(الکافی، ج۵، ص۵۲۸)
به نکات نهفته در این حدیث توجه فرمایید؛ پیامبر خدا از بیرون خانه؛ محترمانه سلام می‌کند، برای خود و جابر اذن ورود می‌گیرد، بعد از اذن با سلام وارد می‌شود.
بله خانه فاطمه از مهمترین مصادیق این آیه است که فرمود: «فِي بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاْصَالِ...». (نور / ۳۶)
روایات اهل سنت به نقل از پیامبر(ص) در تفسیر این آیه می‌گویند: «منظور این آیه، خانه‌های پیامبران(ص) است و خانه حضرت علی(ع) نه تنها جزء آنها بلکه از برترين آنها است».
حرمت و قداست را شکستند
تلخی شهادت حضرت زهرا نباید ما را از سخنی که پشت درب خانه فاطمه گفته شد و حرمت خانه حضرت امیر و حضرت زهرا را شکستند غافل شد !
 ابن قتیبه دینوری گوید: «خلیفه دستور داد که در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: به خدائی که جان عمر در دست اوست یا باید خانه را ترک کنید و یا اینکه خانه را آتش زده و می‌سوزانم. وقتی به او گفته شد که دخت گرامی پیامبر حضرت فاطمه در خانه است، گفت: باشد». / والذی نفس عمر بیده لتخرجن او لاحرقنّها علی من فیها. فقیل له: یا ابا حفص انّ فیها فاطمة، فقال: وان....!!» (الامامةوالسیاسة/۱۲)
ابن ابی شیبه (متوفای قرن دوم) مؤلف کتاب المصنَّف به سندی صحیح نقل می‌کند: «هنگامی که مردم با ابی بکر بیعت کردند، علی و زبیر، در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره می‌پرداختند و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر رسول خدا، محبوب‌ترین فرد برای ما پدر تو است و بعد از پدر تو، خود تو، ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتی علی علیه‌السلام و زبیر به خانه بازگشتند، دختر گرامی پیامبر به علی علیه‌السلام و زبیر فرمود: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند ! آن‌چه را که قسم خورده است انجام می‌دهد! / انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(ص) کان علی و الزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم. فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتی دخل علی فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(ص) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت. قال:فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه» (صفحه ۱۲)
بدترین نقطه حرمت‌شکنی
علماء شناخته شده اهل سنت در آثار بسیار کهن‌شان از هجوم به خانه فاطمه(س) جلوتر رفته و به «قتل جنین» هم تصریح کرده‌اند؛
 مثلا؛ ابن سیار نظّام معتزلی (متوفای قرن دوم) در کتاب‌های متعددی، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(س) را نقل می‌کند و می‌گوید: «عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!! /انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی ألقت المحسن من بطنها» (الوافی بالوفیات ج۶ / ۱۷)
و نیز چهره شناخته شده از علماء اهل سنت؛ شمس الدین ذهبى از محمّد بن احمد کوفى حافظ نقل مى‌کند که در محضر احمد بن محمّد معروف به ابن ابى دارم، محدّث کوفى (متوفای ۳۵۷)، اين خبر خوانده ‌شد: عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد!». (میزان الاعتدال ج ۱ ص۱۳۹)
استناد آنچه عمل می‌کنند به آموزه‌ها و خواسته دین
بدی این حکمرانی وقتی تیره‌تر می‌شود که تمام این جنایات و حرمت شکنی‌ها و قداست زدایی‌ها به «دین و اسلام» انجام می‌شود.
جناب بلاذری می‌نویسد: «ابو بکر به دنبال علی برای بیعت کردن فرستاد چون علی(ع) از بیعت با ابوبکر سرپیچی کرد، عمر با شعله آتش به سوی خانه فاطمه(ع) رفت. فاطمه(ع) پشت در خانه آمد و گفت: ‌ای پسر خطّاب! آیا تویی که می‌خواهی درِ خانه را بر من آتش بزنی؟ عمر پاسخ داد: آری! این کار آنچه را که پدرت آورده محکم‌تر می‌سازد! / ان ابابکر ارسل الی علی یرید البیعة، فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة. فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن الخطاب! اتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم، و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک». (انساب الاشراف، ج۱ ص ۵۸۶)
گرچه برخی این عبارت اینجور معنا کرده‌اند که جریان خلافت؛ از جریان نبوت رسول الله مهمتر است! ولی خیلی نمی‌تواند قابل قبول باشد.
استاد بزرگوارمان آیت‌الله شبیری زنجانی می‌فرمود: «یکی از دوستان اهل علم می‌گفت؛ عمر به حضرت زهرا گفت: خلافت ابوبکر از دین پدرت مهم‌تر است! اگرچه مذاق و سلیقه عمر معلوم است، ولی من خیلی بعید دانستم که او بتواند در آن روز چنین تعبیری به کار برد. بعداً به انساب الأشراف مراجعه کردم و دیدم تعبیر بلاذری این است: «نعم و ذلک أقوی فیما جاء به ابوک». عمر با این تعبیر مغالطه آمیز که خلافت ابوبکر مهم‌ترین وسیله برای رسیدن به اهداف پیامبر است، می‌خواست به مقصود خود برسد».
پشیمانی بی‌ارزش
برخی از رجال اهل سنت آن خبط بزرگانشان را حمل بر «اجتهاد شخصی» کرده‌اند و اینکه هر کسی ممکن است در اجتهاد خود اشتباه کند! و برخی دیگر از پشیمانی بزرگانش سخن گفته‌اند؛
ابن ابى الحديد مى‌نويسد: محمد بن يزيد بن عبدالاکبر بغدادى (متوفای قرن دوم) اديب معروف و مشهور، در کتاب الکامل، از عبدالرحمن بن عوف مى‌نويسد: اى کاش حرمت خانه فاطمه را نمي‌شكستم و آن را به حال خود وا مى‌گذاشتم، هرچند براى جنگ بسته شده ‌بود. (شرح نهج البلاغه ج ۲، ص ۴۶)
مسعودى (متوفای قرن سوم) مى‌نويسد: «آنگاه که ابوبکر در حال احتضار بود چنين گفت: سه چيز انجام دادم و تمنّا مى‌کردم که اى کاش انجام نمى‌دادم؛ يکى از آن سه چيز اين بود: آرزو مى‌کردم که اى کاش حرمت خانه زهرا را هتک نمى‌کردم. وى در اين مورد سخن زيادى گفته است!!». (مروج الذهب، ج۲ ص۳۹۱)
معجم کبیر می‌نویسد: «ابوبکر به هنگام مرگ، اموری را تمنا کرد. ای کاش سه چیز را انجام نمی‌دادم... یکی آن سه چیزی که آرزو می‌کنم که ای کاش انجام نمی‌دادم، آرزو می‌کنم که هتک حرمت خانه فاطمه نمی‌کردم و آن را به حال خود واگذار می‌کردم! / وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته». (المعجم الکبیر؛ ج ۱ ص ۱۶۲)
روشن است که قداست شکسته شده قابل جبران نیست چرا که قداست‌زدایی ادامه می‌یابد و قابل کنترل نخواهد بود.
کد مطلب: 183321
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *