مذاکره از مهمترین مباحث عرصه روابط بینالملل و حقوق بینالمللاست و به لحاظ رابطه تنگاتنگ میان این دو شاخه علوم انسانیتاثیر بسیار زیادی در مناسبات میان آنها دارد. هرچند مذاکره فینفسه یک عمل دیپلماتیک و سیاسی است اما نتیجه آن در صورتحصول به توافق میتواند منجر به یک دستاورد حقوقی گردد که دراینجا نقش حقوقدانان بینالملل بسیار بسیار مهم است. در حقوقبینالملل مذاکره به طور خاص در دو مبحث مطرح و مورد بحث واقعشده است ابتدا در معاهدات بینالمللی و دیگر در حل فصلمسالمت آمیز اختلافات که گاهاً این دو موضوع در کنار و یا درتوالی یکدیگر قرار میگیرد. گسترش و پیچیدگیهای روابطبینالمللی و تحولات جامعه بینالمللی وقوع اختلاف را امریاجتناب ناپذیر نموده است.
اختلاف لزوما به منزله درگیری و یا دعوا در مفهوم عام آن نیستبلکه هرگونه اختلاف نظر و دیدگاه و حتی نگرش میتواند به لحاظبینالمللی اختلاف محسوب شوند و به لحاظ حساسیت روابطبینالمللی و همچنین انتظارات کشورها از یکدیگر حتی کوچکتریناختلافات از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا در صورت عدمفیصله آن میتواند عواقب ناخواسته را دربر داشته باشد وهمانگونه که در روابط خصوصی انسانی به طور روزمره بارهاشاهد اختلاف میان افراد هستیم که تلاش میکنند اختلافات خودرا از طرق مسالمتآمیز حل و فصل نمایند کشورها نیز تلاش دارنداختلافات خود را از طریق مسالمت آمیز حل و فصل کنند.
گفتوگو را شاید بتوان نخستین شیوه برقراری ارتباط میان بشردانست و بشر در گذر زمان و به فراخور نیازهایش از این ابزار ونعمت خدادادی برای فائق برآمدن بر خواستهها و نیازهایش بهرهگرفته است و با گسترش روابط انسانی و ظهور کشورها و روابطمیان آنها گفتوگو مذاکره به مهمترین وسیله برای برقراری ارتباطمیان آنها تبدیل شد.
در حقوق معاهدات مذاکره نخستین گام در جهت انعقاد معاهداتبینالمللی است و در عرصه حل و فصل اختلافات بینالمللی مذاکرهرا شاید بتوان بهترین شیوه جهت فیصله اختلافات قلمداد نمود، بههمین دلیل است که در بسیاری از معاهدات و توافقات بینالمللیشرط ورود به شیوههای حقوقی حل فصل اختلافات بینالمللی،انجام مذاکرات و عدم توفیق آن است؛ حال با این توصیف پس ازوقوع اختلاف کشورها بر سر میز مذاکره تلاش میکنند تااختلافات خود را با لحاظ حفظ منافع ملی حل بنمایند و قطعا نیتکشورها در این مسیر حل مناقشات است ام دستیابی به نتیجهمطلوب همواره کار آسانی نیست.
مذاکره امری تعاملی است ، بنابراین مهمترین اصل در مذاکرهرعایت اصل برابری و احترام متقابل است که میتواند به پیشبردمذاکرات کمک شایان نماید و دانش فنی و اشراف بر شیوهها وفنون مذاکره ابزار آن است.
هم مسائل سیاسی و هم موضوعات حقوقی میتوانند مبنایی برایمذاکره باشند اما در مذاکراتی که بر سر موضوعات حقوقی استصرفاً دانش حقوقی و یا سیاسی موجب توفیق در مذاکرهنمیشود بلکه قصد و رویکرد طرفین جهت رسیدن به یک توافق مهماست.
در عرصه بینالملل حتی اختلافاتی که صرفا جنبه حقوقی دارند رانیز نمیتوان تنها با تکیه بر روشها و ابزارهای حقوقی فیصله دادزیرا در فقدان یک مرجع حل اختلاف قضایی با صلاحیت اجباریشیوههای دیپلماتیک تنها راه فیصله است و در نتیجه ابزارها وروشهای حقوقی به تنهایی گره گشا نخواهند بود. شیوههایدیپلماتیک حل اختلاف نیز صرفا به مذاکره محدود نمیشود و دراغلب
موارد ترکیبی از مذاکره و میانجی گری و پایمردی را در فرایند حلاختلاف شاهد هستیم.
بنابراین طرفین اختلاف با نگاهی تعاملی و خارج از چارچوبهایخشک مقررات حقوقی با هدف دستیابی به نتیجهای منصفانه پا بهمیدان مذاکره مینهند. باید توجه داشت در صورتی که مذاکرات بهشکست بیانجامد و نتیجه حاصل نگردد این به معنای پایان یافتناین شیوه نیست زیرا همیشه راه مذاکره برای طرفین اختلاف بازاست و مذاکره هیچگاه خاص خاصیت امر مختوم را ندارد؛ اما درصورت موفقیت و به نتیجه رسیدن مذاکره یعنی نزدیک شدن نظراتو دیدگاههای طرفین اختلاف بر سر موضوع اختلاف و پیدا کردندلایل و ریشهها و شیوههای احتمالی حل اختلاف، گام بعدی یافتنچارچوبهای حل اختلاف در قالب یک تفاهم نامه و یا موافقتنامهبینالمللی است و اینجاست که نقش حقوقدانان بینالمللی در فرآیندمذاکره به لحاظ بیان مقررات و احکام حقوقی حاکم بر موضوعبسیار پر اهمیت جلوه میکند زیرا مرحله نگارش که در واقع مکتوبکردن و مستند نمودن مجموعه توافقات است یک عمل کاملا حقوقیو فنی است، در واقع کار به دست حقوقدانان بینالمللی میافتدزیرا نگارش معاهده و یا توافقات بینالمللی همچون سایر مسائلحقوقی نیاز به حضور متخصصان حقوق بینالملل جهت بررسیریزبینانه مفاد قرارداد و جزئیات آن و آثار حقوقی احتمالی آن درآینده دارد زیرا هرواژه را معنایی است که آثار تأویلی و تفسیریمتفاوت در برخواهد داشت و حقوقدانان بینالمللی تلاش خواهندنمود با متنی را تهیه کنند که خود منشا اختلاف در آینده نگرددهرچند این کار بسیار مشکل است زیرا معمولا طرفین اختلافتلاش دارند که منافع کشور خود را به طور حداکثری حفظ کنند وبا زیرکی از الفاظ و واژگان در جهت رسیدن به این هدف کمکمیگیرند و اینجاست که جاست که اصل حسن نیت بهعنوان یکیاز اساسی ترین اصول در عرصه روابط بینالمللی جایگاه خود بهرخ میکشد؛ لذا همچون سایر اعمال حقوقی که افراد هرچندمتخصص در سایر امور نیاز به مشاوره حقوقی در فرایند مذاکرهدارند نقش حقوقدانان بینالمللی بسیار حائز اهمیت است نگاهحقوقی نگاهی مبتنی بر رعایت قواعد حقوقی و تنظیم آن بر اساساحکام حقوقی و پیشبینی ملاحظات آتی در اجرا، تفسیر واختلاف احتمالی ناشی از آن میباشد، در حالی که در عرصهروابط بینالملل هدف مذاکره کنندگان نزدیک شدن دیدگاههاییکدیگر و یافتن ریشههای اختلاف و تلاش در جهت حفظ مصالحکشورهای مطبوع خود و همچنین صلح و امنیت بینالملل است.
اعجاز مذاکره در مناسبات و روابط میان کشورها به شیوههایمختلف تجلی مییابد و آگاهی از فنون و شیوههای آن و همچنینحفظ قدرت چانه زنی و تعاملی نقش مهمی را در تایید و گنجاندنخواستههای طرف اختلاف دارد و طبیعتاً حضور افراد متخصص،متبحر و کارکشته ضروری است و به لحاظ مذاکره نمیتواند توسطیک فرد انجام شود معمولاً در قالب عالیتهای گروهی انجاممیگردد تا افراد اش شایستگیها و آگاهی از علوم مختلف درکنار هم قرار گرفته و همدیگر را در پیشبرد فرایند مذاکره یاریدهند.
فرایند مذاکره فرآیندی است دانش سیاسی و دانش حقوقی و هنرمذاکره میباشد شاید هنر مذاکره به لحاظ ورود احساسات وحضور حضور آن در یک فرایند تعاملی بسیار مهم باشد چه بسابسیاری که از لحاظ دانش فنی حقوقی و یا سیاسی دارای تبحرکافی باشند لاکن هنر مذاکره و آگاهی از فنون آن که به اصطلاحبه آن شم مذاکراتی میگوییم را دارا نباشند.