۱
يکشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۲۷

فکر ریاست‌جمهوری نگذاشت شهر نفس بکشد

آساره کیانی
وقتی مدیر هر بخش و رده و سازمان، به فکر نشستن بر مسند مدیریت بالاتری باشد، تمرکزش از مدیریت فعلی برچیده می‌شود؛ کارش را خوب انجام نمی‌دهد به این دلیل که همه حواسش و تمام تلاشش دستیابی به هدفش است؛ تمام مخارج و هزینه‌هایی هم که انجام می‌دهد، خودآگاه یا ناخودآگاه، در راستای همان هدف شکل می‌گیرد.
فکر ریاست‌جمهوری نگذاشت شهر نفس بکشد
وقتی مدیر هر بخش و رده و سازمان، به فکر نشستن بر مسند مدیریت بالاتری باشد، تمرکزش از مدیریت فعلی برچیده می‌شود؛ کارش را خوب انجام نمی‌دهد به این دلیل که همه حواسش و تمام تلاشش دستیابی به هدفش است؛ تمام مخارج و هزینه‌هایی هم که انجام می‌دهد، خودآگاه یا ناخودآگاه، در راستای همان هدف شکل می‌گیرد.
آن‌موقع که پلاسکو ریخت روی سر مردم تهران، آقای شهردار در راه قم بود تا خبر بدهند که سر ماشین را کج کند و برگردد، دیر شده بود و دوربین‌های صداو سیما در حالی‌که مردم شهر هاج و واج، جای خالی بخشی از تاریخ و هویت شهر را به هم نشان می‌دادند، در به در دنبال کسی بودند که نسبتی با مدیریت شهری داشته باشد و بیاید جای قالیباف، حرف بزند؛ دوربین‌ها با کمک خود «معاونت امور بین‌الملل شهرداری تهران» با عجله، کاوری بر تَن او کردند تا او با غروری ناشی از جوانی و جایگاه، درباره پلاسکو به مردم سراسر ایران که پای تلویزیون‌های خود نشسته بودند، توضیح بدهد؛ قرار نبود آقای شهردار کار خاصی کند اما همان چند ساعتی که نبود هر کسی یک کاوری برداشته بود تا بیاید به «افکار عمومی» توضیح دهد و اذهانشان را از «تشویش» درآورد.
در ایران این پدیده که هر مقام مسئولی در زمان مشخص سر جای خودش نباشد، روالی عادی است؛ حالا آقای شهردار کلاه ایمنی را درآورده و کت و شلواری پوشیده تا با بالابردن دستش به علامت پیروزی، به رویای دیرینه‌اش تحقق‌ ببخشد؛«رئیس‌جمهور شدن!»
قانون می‌گوید که «اگر یکی از معاونان شهردار بخواهد برای رقابت شورای شهر وارد شود، به این دلیل که احتمال سوء‌استفاده از منابع شهر وجود دارد باید استعفا دهد.» اما وقتی بحث از سطح شهر فراتر می‌رود و موضوع ملی مطرح می‌شود مثل این‌که قانون، دیگر نیازی به استعفاء و تعیین جایگزین و این حرف‌ها نمی‌بیند.
آقای شهردار که برای پلاسکو و املاک نجومی هم نیازی به استعفا و حتی عذرخواهی ندید، بر اساس قانون، کاندیداتوری برای ریاست‌جمهوری را هم از این قاعده مستثنی نمی‌داند؛ او دست جوهری‌اش را در وزارت کشور بالا می‌برد و می‌گوید که بیشتر از روحانی از خانه بیرون رفته و در میام مردم ملموس بوده و درد آن‌ها را درک کرده؛ نمونه‌ای از ملموس‌بودن را در شورای شهر هم ذکر کرد وقتی با خصایص هیجانی تعریف می‌کرد که از کوه آوار و گدازه‌های پلاسکو بالا رفته و با دست، چند تا از آهن‌ها را برداشته، لمس کرده و دیده که آن زیر، دمای بالای 500درجه سانتیگراد دارد!
او همه‌چیز را گردن روحانی می‌اندازد؛ فرقی نمی‌کند چه چیزی باشد. از نظر او حتی ریشه بازی‌های هیجان‌انگیز«احمدی‌نژاد» را هم باید در دولت روحانی جستجو کرد!
بلافاصله تصویر همان فرد پرشَر و شور را یادمان می‌آید که وقتی روحانی برای دیدن پلاسکو آمده بود، از او جدا نمی‌شد و کنار او با دست این طرف و آن طرف جای خالی پلاسکو را نشان می‌داد.
مردم شهری که هر روز با عجله همراه با تپش‌های قلب و آلودگی هوا و تنگی نفس، خود را توی دود زیاد می‌اندازند، و تمام تلاششان را می‌کنند که قبل از خروج از مترو کارتشان را بار دیگر به دستگاه کارت‌خوان بزنند تا اندک پولی با یک بوق ناچیز به کارتشان برگردد که شاید سرجمع، به ماهی 15 هزار تومان هم نرسد، هیچ وقت نخواهند فهمید که گران‌تر شدن همین بلیط‌ها برای تامین حقوق کارمندهایی بود که شهردار مضاف بر ظرفیت، استخدام کرد؛ آدم‌هایی که آشناهای آشناهایش بودند و قرار بود در انتخابات پی‌درپی به او کمک کنند؛ انتخابات هزینه می‌خواهد و مردم هزینه‌های انتخابات را به خوبی پرداخت کرده‌اند و حالا قالیباف تبدیل شده به فردی رکورددار در ثبت‌نام‌های انتخابات ریاست جمهوری.
تو هم به جای خالی پلاسکو نگاه می‌کنی؛ می گویی : بیچاره آتش‌نشان‌ها؛ شده‌اند چند تا نقاشی روی دیوار پلاسکوی خراب‌شده، سند عدم تمرکز و پول‌هایی که خرج نشدند آن‌جا که باید می‌شدند!
مردانی بی‌خبر از همه‌جا نقش شده‌اند روی دیوار تا دوستداران شهردار، پلاکارد «قالیباف بیا» را برداشته و فریاد می زنند؛ شهرداری کم بود، بیا رییس‌جمهور بشو...
کد مطلب: 68489
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *