گروه فرهنگي - رويا سليمي: فيلم سينمايي «بي مادر» به نويسندگي و کارگرداني سيدمرتضي فاطمي، ملودرامي خانوادگي با تاکيد بر فرزندآوري و رحم اجارهاي است؛ و به اتفاقات و مخاطراتي ميپردازد که در پي اين تصميم براي شخصيتهاي داستان رقم ميخورد.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین ،در بستر سوژه اصلي فيلم، تقابلي را مطرح ميکند که عموما در اينگونه از فيلمها ميان طبقه مرفه و طبقه فقير جامعه ايجاد ميشود و کنشهاي متقابل آنها در موقعيتهاي پيش آمده، درام را پيش ميبرد. طبقه مرفه گويي به واسطه پول و امکانات ميتواند به اجاره هر چيزي دست بزند. هزينه عمل و پيوند کليه و زمان دريافت پيوند را تغيير دهد و گويي قوانين و مقرارت در قبال تمکن مالي او محلي از اعراب ندارد. «بي مادر» به گونهاي به داستان فرزندآوري در دل سوژه خود ميپردازد که گويي شخصيتها مبادله کالا به کالا انجام ميدهند. چنانکه تغيير زمان پيوند و ايجاد شرايط براي دريافت کليهاي براي پيوند زدن همه زير سلطه امکان مالي طبقه مرفه داستان، منطق خود را پيدا ميکند. در کنار فعال مايشاء بودن ثروتمندان در فيلم؛ طبقه فقير انسانهاي شريف و زحمت کشي هستند که شرايط و موقعيتهاي کسب ثروت آنها را از خصائص انساني دور نميکند. زن فقير داستان، سيمين با بازي پرديس پورعابديني، قرارداد رحم اجارهاي را تنها به شرط پيوند کليه پسرش انجام ميدهد و پس از اينکه عمل پيوند ناموفق پيش ميرود، به عهد خود با خانواده متمول پايبند است. ضمن اينکه در اين بحث فيلمساز تکليف خود را با بحث مطرح شده مشخص نميکند. گويي اين عهدنامه علمي ناپسند است که در پي نياز مالي زن براي درمان فرزندش صورت ميگيرد. به تعبيري او به عملي دست ميزند که عليرغم ميل باطنياش براي تامين مخارج عمل فرزندش صورت ميگيرد. عملي که از سوي اعضاي خانواده نيز مطلوب نيست و به شدت تقبيح ميشود. اما در ادامه براي منزه شمردن طبقه فقير و تاکيد دوباره، آنها عليرغم پايبندي به عهد خود، حتي حاضر به دريافت مبلغ توافق هم نميشود. فقرا در فيلم، عليرغم فشار شديد اقتصادي انسانهاي شريف و زحمتکشي هستند و فقير در فيلم آسيبزا و خانمان برانداز نيست.
درکنار صداقت و پايبندي به عهد شخصيت فقير، زن متمول قصه با بازي ميترا حجار، پس از اينکه نسبت به علاقه همسرش به سيمين شک ميکند، از تصميمش براي فرزندآوري منصرف شده و در جواب آزمايش اطلاعات غلط ثبت ميکند و اصرار به سقط جنين دارد. بدعهدي و دروغگويي و عدم رعايت حقوق ديگران؛ از ويژگيهاي او محسوب ميشود. نگاه يک جانبه و کليشهاي به طبقه مرفه، که يادآور برخي آثار دهه هفتاد است؛ در شرايط فعلي مخاطب را با خود همراه نميکند. به زعم اثر، اين طبقه براي رسيدن به اهدافشان از هيچ دروغ و خطايي چشم پوشي نميکنند و همواره براي رسيدن به اهداف خود حد و مرزي قائل نيستند. گويي طبقه افراد است که نوع زيست و اخلاق اجتماعي و فردي آنها را تعيين ميکند و در اين نقشه کلي، جايگاه هر فرد کاملا مشخص و از پيش تعيين شده خواهد بود.
نکته ديگر در فيلم، تاکيد بسيار بر حرام بودن سقط جنين است. جالب اينکه اين تاکيد چندين بار از زبان شخصيت منفي فيلم مطرح ميشود. او به مراجعان و همسر بر اين مسئله اصرار دارد و به شدت با آن مخالف است. اما وقتي پاي منافع خود پيش ميآيد، حرام و حلال دستمايه خواستههاي شخصي او قرار ميگيرد و در نهايت نيز به مقصود خود ميرسد. سرنوشت محتوم طبقه پايين جامعه نيز همچنان بر همان روال سابق ميچرخد. فقر آنها ثابت و غيرقابل تغيير و خواستههاي طبقه ثروتمند نيز قابل اجرا و بر روال سابق عملي ميشود. آنچه نفع طبقه فقير را در پي دارد، همان شرافتي است که گويا با فقر گره خورده و در ذات و بنمايه اين طبقه بالقوه وجود دارد. در حالي که طبقه ثروتمند با توجه به توان و امکانات مادي، نگاه ابزاري و شيگونه به افراد و مناسبات دارند. اين نوع قضاوت و ترسيم جهان تاريک و سياه طبقات بالا در ضديت با طبقه معصوم و شريف پايين، بيش از آنکه کليشهاي و دم دستي باشد، ناشي از نگاه ناپخته و غلط فيلمساز از جهان پيرامونش است. جهاني سياه و سفيد و خوب و بد که در آن هر چيزي تعريف ثابت و لايتغيري دارد. فيلم حتي در اين نگاه نيز نميتواند به درستي داستانش را تعريف کند. دنياي سياه و تاريک پيشبرنده مناسبات و خواستهاي دنياي مادي است و همه چيز بر وفق مراد آن ميچرخد. در صورتي که جهان پاک و بي آلايش سويه ديگر ماجرا، بد سرانجام و فاقد دنيايي روشن و اميدوارانه است. بنابراين موضع و رويکرد اثر نسبت به دنيايي که خلق ميکند نامشخص و بعضا متناقض ميشود. در کنار سوژهاي که حالا کليشهاي و پرتکرار است، «بي مادر» ميتوانست چالشهايي را مطرح کند که شخصيتها در نوع مهرورزي و نسبت خود به فرزند در راه داشته باشند. اما اثر عقبتر از جايي ميايستد که وارد چالشي جديد با اين سوژه قرار گيرد و طرح موضوع او را کفايت ميکند. يا موضوع چنان غريب و آشنا با فيلمساز است که جهانش در مواجهه با سوژه لکنت دارد يا ترجيح ميدهد از دور و با محافظهکاري به حداقلها بسنده کند.