۰
يکشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۱۰
فریادگر بررسی می کند:

ديپلماسي سليقه‌اي، مشکل هميشگي ايران

«يکي از نيازهاي کشور در حوزه روابط خارجي آينده‌پژوهي است والبته مبناي آينده‌پژوهي هم بنيه بومي قوي براي تحليل مسايل است تا با آن بتوانيم آينده نزديک و دور را درست پيش‌بيني و براي آن برنامه‌ريزي کنيم.» اين بخشي از سخنان کمال خرازي، رييس شوراي راهبردي روابط خارجي در جمع دانشجويان است.
ديپلماسي سليقه‌اي، مشکل هميشگي ايران

«يکي از نيازهاي کشور در حوزه روابط خارجي آينده‌پژوهي است والبته مبناي آينده‌پژوهي هم بنيه بومي قوي براي تحليل مسايل است تا با آن بتوانيم آينده نزديک و دور را درست پيش‌بيني و براي آن برنامه‌ريزي کنيم.» اين بخشي از سخنان کمال خرازي، رييس شوراي راهبردي روابط خارجي در جمع دانشجويان است.
 به گزارش پایگاه خبری فریادگر، وزير خارجه پيشين ايران به درستي به ضعف هميشگي دستگاه ديپلماسي ايران اشاره کرده است و نظريه‌پردازي بومي را حلقه مفقوده روابط خارجي ايران دانسته است.اين سخنان کاستي دستگاه ديپلماسي را در اتخاذ يک سياست دائمي و پايدار نشان مى‌دهد.

روابط ايران با ساير کشورها در سال‌هاي پس از انقلاب بيش‌از آن که مبتني بر برنامه‌ريزي درست و کدگذاري‌هاي ژئوپليتيک باشد، به تناسب تغيير دولت‌ها و به سليقه دولت حاکم تغيير کرده است. در يک زمان سياست وزارت خارجه نزديک شدن به کشورهاي منطقه است و در زماني ديگر شرکاي منطقه اي کنار گذاشته مى‌شوند. ايران در اين سالها حتي در منطقه نيز سياست واحدي را پي نگرفته است و هر بار به سراغ کشوري رفته است. البته اين سياست يک بام و دو هوا تنها محدود به منطقه نيست و شامل عرصه بين‌الملل نيز مى‌شود. يک دولت خود را به شرق نزديک مى‌کند و ساير کشور‌ها را ناديده مى‌گيرد، يا آنکه وقت دستگاه ديپلماسي را بر کشورهايي مى‌گذارد که حتي بر نقشه هم وجود ندارند! اين مشکلي است که از نبود کدنويسي درست ناشي مى‌شود و اگر به همين ترتيب ادامه پيدا کند، ايران هرگز قدرتي دائمي در عرصه بين‌الملل نخواهد داشت، اگر در برهه اي نقش موثري هم پيدا کند، با اين وضعيت بي شک موقت خواهد بود. مهم ترين مسئله در روابط بين‌الملل مشخص کردن يک خط مشي ثابت است که مطابق با آن دستگاه ديپلماسي شرکا و دشمنان استراتژيک خود را مشخص کند و از آنجا که سياست خارجي نقش موثري در اقتدار يک حکومت دارد و تا حدود زيادي بر مقبوليت و قدرت بين‌المللي موثر است، اتخاذ يک سياست واحد بر مبناي منافع ملي و اهداف حکومت ضروري به نظر مى‌رسد.

اهميت اين مسئله تا آنجاست که بسياري از کشور‌ها اهداف ديپلماسي خود را حتي براي يک قرن در نظر مى‌گيرند و بر‌اساس آن برنامه‌ريزي مى‌کنند. کشوري مانند روسيه، از زمان حکومت تزارها سياست خود را بر‌اساس دست‌يابي به آب‌هاي آزاد و گرم پايه‌گذاري کرده و همچنان براي تحقق کامل آن تلاش مى‌کند. همچنين سياست آمريکا براي دستيابي به نظم نوين جهاني نيز نشان دهنده عمق اهميت اين مسئله است. اين در حالي است که در گونه شناسي حکومت‌ها، جمهوري اسلامي ايران، اساسا نظامي ايدئولوژيک به حساب مي آيد. نظامي که شعار‌ها و خط قرمز‌هاي مشخص خود را دارد، اما در عرصه سياست خارجي از اتخاذ يک سياست ثابت عاجز است.

ابهامات در دستگاه ديپلماسي مرتفع شود

مهدي مطهرنيا، کارشناس روابط بين‌الملل نيز در گفت و گو با فریادگر لزوم اتخاد يک سياست واحد در عرصه بين‌الملل را ضروري دانسته و هشدار داده است که در صورت تداوم وضع فعلي، در عمل پيشرفتي در عرصه بين‌الملل رخ نخواهد داد. مطهرنيا گفت:«دولت‌ها بايد در جهت ايجاد فضاي مناسب براي اعمال سياست‌هايي برآيند که مي‌تواند زمينه‌هاي جلب ياران بيشتري را در حوزه عمل منطقه اي و بين‌المللي براي آنها فراهم کند.

ايران هم اکنون بايد دوستان و شرکاي استراتژيک خود را در جهان به خوبي بشناسد و در نظم منطقه اي با کساني همکاري کند که بر اساس اين منطق و اين محور شراکت مي‌توانند با او همکاري کنند. ايران گاه نگاهش به سمت شرق است و محور تهران- مسکو- پکن- دهلي- تهران را دنبال مي‌کند. گاه نگاه به کشور‌هاي اسلامي دارد و محور تهران- دمشق- سوريه- لبنان و عمان را دنبال کرده و گاه نيز به محور اروپا و غرب نگاه کرده است و تلاش کرده تا با کشورهايي مانند فرانسه، ايتاليا و انگلستان پيوند ايجاد کند. و دشمنان استراتژک خود را در وهله نخست آمريکا و اسرائيل دانسته است. در واقع ايران در دهه اخير نتوانسته است يک محور قوي از شرکاي استراتژيک ايجاد کند و از منظر استراتژيک، دشمن استراتژيک خود را در چارچوب واقعيت‌هاي سياست منطقه‌اي و بين‌المللي مشخص کند.» اين کارشناس روابط بين‌الملل اضافه کرد:« اينها ابهاماتي است که در ساختار تفکر سياسي ايران در حوزه سياست خارجي هنوز وجود دارد. دشمن استراتژيک ايران کيست وداراي چه ويژگي‌هايي است.

آيا ايران مي‌تواند با توجه به جايگاه خود در نظام منطقه‌اي و بين‌الملل و مجموعه توانمندي‌هاي خود، دشمن استراتژيک خود را ابر قدرت جهان بداند؟ يا بايد مناسب و متناسب با نظام خود در منطقه و نظام بين‌الملل دشمن استراتژيک طراحي کند و به واسطه طراحي دقيق يک دشمن استراتژيک، شرکاي استراتژيک خود را در وضعيت منطقه اي و بين‌المللي انتخاب کرده و رديابي نمايد. بر اين اساس است که ما مي‌توانيم محور شراکت استراتژيک را در بعد منطقه‌اي ترسيم کنيم. لذا در نقطه عزيمت تحرک نوسان در ارتباط با تشخيص مصداق‌هاي استراتژيک براي ايجاد شراکت استراتژيک مشخص نيست و بر اساس همين معنا ما گاه به شرق رو مي‌کنيم، گاه به سمت غرب مي‌رويم، گاه به دنبال اين هستيم که به شانگهاي بپيونديم، گاه کشورهاي منطقه‌اي را دنبال مي‌کنيم، هزينه‌هاي بسياري پرداخت مي‌کنيم و در نهايت کار در نقطه نخست خود هنوز باقي است.»

کد مطلب: 55604
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *