۱
جمعه ۷ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۵۲
آیا پروژه سال 81 اصولگرایان در 96 به کارشان می آید؟

رئیس‌جمهورسازی در بهشت!

نام پاستور و ژست پاستورنشینی که به میان می آید، همگان بهشت را به باد فراموشی می‌سپارند!
رئیس‌جمهورسازی در بهشت!
نام پاستور و ژست پاستورنشینی که به میان می آید، همگان بهشت را به باد فراموشی می‌سپارند!
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، انتخابات شوراهای شهر و روستا مدتی است ذیل نام پروپاگاندای ریاست جمهوری قرار گرفته و برای فعالان عرصه سیاست از درجه اهمیت پایین تری برخوردار است. اما امروز که چند ماهی بیشتر تا اردیبهشت 96 نداریم، جریانات سیاست مسلک، آغوش خود را برای پنجمین دوره انتخابات پارلمان شهری، مشتاق تر از سابق گشوده و مترصد انداختن طرحی نو در معادلات درون جبهه ای خود نسبت به این واقعه سیاسی هستند. در این میان، اصولگرایان در مقایسه با اصلاح طلبان، نگاه متمایزتری نسبت به انتخابات شوراها دارند. برای موشکافی و تحلیل پیرامون چرایی این مساله، بهتر است به حال و روز سال های نه چندان دور راست نشینان دهه هفتاد و اصولگرایان دهه هشتاد نگاهی انداخته تا با کمک آن، امروز ایشان را جویا شویم.
اوج انزوا؛ اوج شکوه
راست های سیاسی در سال های پس از دوم خرداد، اوج انزوا و تکیدگی سیاسی را از سر گذراندند. چپ های خط امامی که با پیروزی خاتمی در خرداد 76، پوسته اصلاح‌طلبی را برای کنش گری خود برگزیده بودند، پس از فتح پارلمان ششم، خود را چند سر و گردن از رقیب راست گرای خود بالاتر و بالاتر می دیدند.
راست ها، روزگار رنجور و مهجوری را تجربه می‌کردند. جوانان علیه شیوخ کهنه کار قیام کرده بودند؛ جوانانی که بر این باور بودند، راه و مرام سنتی ها دیگر کارایی نداشته و باید برای تنفس دوباره در سپهر سیاسی ایران، فکری عاجل کرد.
انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا برای اصولگرایان به شاهراه حیاتی جهت خروج از کمای سیاسی بدل شد. اصولگرایان با حداکثر بهره برداری از شکاف میان اصلاح طلبان که معلول جنجال های پیرامون شورای اول و نتیجتا انحلال آن بود و همچنین بازیابی و بازآرایی نیروهای خود تحت لوای شورای هماهنگی نیروهای انقلاب که با برند ائتلاف آبادگران پای در میدان انتخابات شوراها نهاده بودند، موفق به اخذ 14 کرسی از 15 کرسی شورای دوم شدند.
اما این تازه اول مسیر برای ماشین رویاپردازی های اصولگرایان بود. ائتلاف آبادگران حالا زیر دندان راست ها مزه کرده بود. یک سال پس از فتح الفتوح بهشت و در شرایطی که اصلاح طلبانِ زاویه نشین با چالش رد صلاحیت ها مواجه بودند، اصولگرایان با تمسک به جادوی ائتلافی خود، موفق به تسخیر 30 کرسی تهران از صدر تا ذیل آن در انتخابات مجلس هفتم شدند.
احمدی نژاد؛ آخرین برگ برنده اصولگرایان
بهشت و بهارستان؛ حالا دیگر نوبت پاستور شده بود. انگار پروژه فتح سنگر به سنگر سعید حجاریان تئوریسین دوم خردادی که برای اصلاح طلبان فرجام خوشی به همراه نداشت، برای اصولگرایان خیلی خوب به کار آمده بود. دو سال از موفقیت اصولگرایان در انتخابات مجلس هفتم گذشته بود که هوای انتخابات ریاست جمهوری به سرشان زد.
معادلات انتخابات سال 84 برای اصولگرایان مانند دو انتخابات قبلی، چندان شسته و رفته و مطابق با نقشه قبلی پیش نرفت. شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به زعامت ناطق نوری روی رئیس آن روزهای ساختمان شیشه ای جام جم یعنی علی لاریجانی به اجماع رسید. در کنار آن، باقر قالیبافِ تازه از ناجا ترخیص شده هم اعلام نامزدی کرد.
اما در این میان، یک نفر بود که نه رزومه سیاسی قابل توجهی داشت و نه می شد رویش به عنوان رقیبِ جدیِ ژنرال هایِ جدا از هم افتادهِ اصلاح طلب نظیر کروبی و معین، حساب باز کرد چه برسد برای شیخ رفسنجان که آن روزها حکایتش با چپ ها، قصه جن بود و بسم الله!
قامت ترکه ای و کوتاهی داشت؛ ساده می پوشید و طرفدار ساده زیستی بود؛ اوج عقبه سیاسی‌اش به سکانداری چند فرمانداری و استانداری خلاصه می شد. برونداد گمنامی سیاسی و اجتماعی شهردار وقت پایتخت، ایستادن مقابل هژمونی رسانه ای و قبیله ای هاشمی رفسنجانی بود که لاریجانی و قالیباف آن روزها، اجازه فکر کردن به آن را هم به خود نمی دادند. با این وجود، در سیاهه کارنامه سیاست ورزی محمود احمدی نژاد، موردی به چشم می خورد که با مرام آن روزهای وی در تعارض بود؛ ریاست ستاد هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم در منطقه نارمک تهران!
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به عقل غیرانسیان هم قد نمی داد. محمود احمدی نژاد در رقابتی نفس گیر، مچ رئیس سابق خود را خواباند و اریکه دار پاستور شد. هر چند احمدی‌نژاد به تبعیت از طبیعت خود، در سال 84 به کار تشکیلاتی ناطق نوری و یارانش، پشت پا و با یک کاپشن بهاری و پژوی 504، خودجوش و انتحاری به قلب اشرافی‌گری زد اما مگر می شد اصولگرایان تازه روآمده در میدان سیاست، به او پشت پا بزنند؟ احمدی‌نژاد گزینه متبوع اصولگرایان نبود اما میشد همپای او در حیات پاستور قدم زد و به آینده فکر کرد!


92 و 94؛ پایان هژمونی
اصولگرایان در سال 92 به واسطه انشقاق و چند دستگی در معرفی کاندیداهای انتخاباتی، عرصه رقابت را به اصلاح طلبانی که اسبشان برای بازگشت به سریر قدرت زین بود، واگذار کردند. انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بر یکه تازی سیاسی جریان راست که طی سال های 81 تا 92 به پیروزی در انتخابات‌ها عادت کرده بود، پایان داد. مجلس دهم نیز هر چند تمام و کمال دست چپ‌ها نیفتاد، اما ورودنکردن چهره‌های شناخته شده مخالف دولت نظیر زاکانی، بذرپاش، رسایی، آقاتهرانی، حدادعادل و... به پارلمان، حکایت از آن داشت که کابینه متبوع اصلاح طلبان می تواند تحت فشار کمتری از سوی بهارستان، به حیات سیاسی خود ادامه دهد. مساله ای که بالقوه می توانست، شعاع نظریه پردازی و حد تاثیرگذاری بر رفتار اعتدالیون از سوی رفرمیست ها را گسترده تر سازد و این یعنی ناکامی نسبی برای جریان اصولگرا.
و اما امروز...
اصولگرایان خود نیز به نیکی واقفند که در انتخابات 96، گزینه چندان قَدَری برای عرض اندام مقابل رئیس جمهور ندارند. گزینه هاشان همه تکراری اند و نام آشنا که هر کدام یک مرتبه طعم ناکامی در انتخابات را تجربه کرده‌اند. آن‌هایی هم که جدیداند و احتمال می‌رفت در انتخابات ریاست جمهوری حضور یابند، همگی دامانشان را برچیدند و دست رد به شایعات زدند. نمونه اش پرویز فتاح و عزت‌الله ضرغامی. شاید و تنها شاید تنها گزینه‌ای که اصولگرایان می‌توانستند با توجه به رقابت بسیار نزدیکش با روحانی در انتخابات 92، حساب ویژه برایش افتتاح کنند، باقر قالیباف بود که او هم این روزها درگیر اتهامات مربوط به املاک نجومی است!
ورود احمد توکلی ذیل سازمان مردم نهاد «دیده بان شفافیت و عدالت» به ماجرای املاک نجومی، تقدیر حسن عباسی از یاشار سلطانی –مدیرمسئول سایت معماری‌نیوز و منتشرکننده اسناد املاک نجومی – و ابراز همدردی سعید زیباکلام با خانواده سلطانی، این پیام را به مخاطب منتقل می‌کند که خود اصولگرایان هم به سرمایه‌گذاری روی چهره‌ای که سیستم تحت امرش درگیر اتهاماتی با این ابعاد است، چندان رضایتی ندارند.
تمرکز اصولگرایان، امروز بیشتر روی انتخابات شوراهای شهر است. ورود جامعه روحانیت مبارز برای نخستین بار به موضوع انتخابات شوراها، نشانه ای از آرزوهای بزرگ در ذهن اصولگرایان است. راست ها تلاش دارند در سال 96 با بازآفرینی تجربه خوش یمن خود در اوایل دهه هشتاد، گَرد اصولگرایی را بار دیگر بر بهشت بپاشند و با تسخیر کرسی های پارلمانتاریسم شهری، مقدمه احیای جایگاه و پایگاه سیاسی و اجتماعی خود را فراهم آورند؛ موضوعی که می تواند در انتخابات 1400 دست‌شان را بگیرد. گزینه‌هایی نظیر فتاح و ضرغامی که امروز از ترس سوخته‌شدن، زاهدانه از پاستور احتراز می ورزند، از چهره هایی خواهند بود که در انتخابات سیزدهم ریاست‌جمهوری، پتانسیل این را دارند تا به نیت برپاکردن هشتاد و چهاری دیگر، فکر و ذکر اصولگرایان را برای حمایت از خود مشغول سازند. اما سوال مهم اینجاست؛ اصولگرایانی که همین چند ماه پیش دستشان از صندلی های تهران در مجلس دور ماند، آیا می توانند در انتخابات شوراها، راهی به برگه رأی پایتخت نشینان باز کنند؟ اگر این اتفاق رخ ندهد، اصولگرایان بایستی سراغ پاستور را این بار از مسیری جز بهشت بگیرند!
گزارش : حسام رضایی
کد مطلب: 62580
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *