۰
دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۰۴
اصولگرایان در آخر خط

دومینوی شکست اصولگرایان چگونه تکمیل شد؟

شکست همیشه مقدمه پیروزی نیست. گاهی شسکت ها به خصوص اگر به صورت سریالی و پشت هم تکرار شوند، معنای نزدیک بودن فروپاشی می دهد و نمایشگر انتخاب راه غلط است. با این حال درک همین نکته که چندین شکست متوالی در ابعاد بزرگ تابلوی مسیر اشتباه را نشان می دهد کار دشواری است. اصولگرایان یک بار دیگر در انتخاباتی بزرگ شکست خوردند.
دومینوی شکست اصولگرایان چگونه تکمیل شد؟
شکست همیشه مقدمه پیروزی نیست. گاهی شسکت ها به خصوص اگر به صورت سریالی و پشت هم تکرار شوند، معنای نزدیک بودن فروپاشی می دهد و نمایشگر انتخاب راه غلط است. با این حال درک همین نکته که چندین شکست متوالی در ابعاد بزرگ تابلوی مسیر اشتباه را نشان می دهد کار دشواری است. اصولگرایان یک بار دیگر در انتخاباتی بزرگ شکست خوردند.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، ناکامی های دنباله دار اصولگرایان تمامی ندارد. نه تنها در مناسبات سیاسی بلکه در هر حوزه و بستری، شکست های دنباله دار و معنادار، بزرگ ترین پیامش انتخاب های غلط و لزوم تغییرات گسترده است. اتفاقی که برای اصولگرایان رخ داده و اگر امروز جناح محافظه کار به دلایل ناکامی های متوالی خود رسیدگی نکند هرگز کمر راست نخواهد کرد. با این نگاه شکست در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر، می تواند آخرین قطعه پازل حذف همیشگی جریان تندرو و محافظه کار از مناسبات سیاسی کشور باشد.
خرداد 92 زمینه ای فراهم شد تا مردم و اندیشه های سیاسی، از زیر بار سرخوردگی و رنج های پیشین خلاصی یابند. باز تولید روح اصلاح طلبی و برگرداندن قطار کشور به ریل پیشرفت خود، به خواسته اکثریت مردم و چهره های تأثیرگذار سیاستگذار سیاست تبدیل شد و انتخاب حسن روحانی که مشی اعتدال در پیش گرفته بود و حمایت تمامی جامعه اصلاح طلب را پشت خود می دید شروع این اتفاق بود. البته بدون شک دومینوی شکست اصولگرایان نه از خرداد 92 بلکه از روزی آغاز شد که یک صدا پشت سر محمود احمدی نژاد ایستادند و تنها به خاطر مخالفت با جریان های مقابل، حاضر شدند به نام «مصلحت اندیشی حزبی» یا همان «منفعت طلبی های شخصی» چشم بر اشتباهات آشکار او سیستم غلط مدیریتی اش ببندند.
با این حال این همراهی گسترده اصلاح طلبی و اعتدال گرایی که در تقابل با مشی اصولگرایی پیروز انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری شد به چشم اصولگرایان جلوه نکرد. آن ها مغروق در منفعت های کسب کرده از هشت سالی که در خرداد 84 آغاز شده بود، تصور می کردند می توانند بی توجه به صدای اکثریت مردم به رفتار خود ادامه دهند. با این رویکرد، دیری نگذشت که در اسفند 94 دومین شکست مهم یک دهه اخیر خود را متحمل شدند. انتخابات دهمین دوره مجلس، در بیشتر شهرها و به خصوص در پایتخت، پیروزی قاطع لیست اصلاح طلبان را در پی داشت. لیستی که جدای از خواست و اراده مردم، ناشی از پیغامی بود که بر عکس اصولگرایان نیاز مردم را درک کرده بود و صدای مردم را شنیده بود و به همین خاطر «تکرار» می کرد که به تمامی افراد حاضر در لیست مشهور به «امید» رأی دهند. به همین خاطر، کرسی های مجلس دوباره به دست نمایندگانی رسید که این بار نه به خاطر عدم مشارکت، که به دلیل هجوم مردم به صندوق های رأی راه به خانه ملت یافتند. نکته جالب در این انتخابات آن بود که میزان رأی اصولگرایان تفاوت چشم گیری نیافت اما نتیجه نهایی انتخابات بسیار قابل توجه رقم خورد. حداد عادل، هم در مجلس نهم و هم در مجلس دهم در حدود یک میلیون رأی از حوزه انتخابیه خود یعنی تهران کسب کرد. با این حال در یکی مقام نخست و در دیگری رتبه سی و یکم را کسب کرد. با این حال این رویداد که معنای آشکارش پایگاه رأی ثابت و البته حداقلی اصولگرایان در کلیت نظام است، باز هم به چشم جناح راست نیامد.
دو سال پس از انتخابات مجلس و چهار سال پس از خرداد 92، در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، تفرقه میان اصولگرایان که بی گمان یکی از دلایل آن تأثیرات شکست های قبلی بود، نمودی کامل پیدا کرد. در اردیبهشت 96، حسن روحانی با کسب رأی حدودا بیست و چهارمیلیونی، با شعارها و کارنامه ای اصلاح طلبانه و خدماتی همه گیر، به عنوان رئیس جمهوری ایران برگزیده شد. انتخاب دوباره مسیر تدبیر و امید و اصلاح هرچه بیشتر امور، آخرین ضربه مردم بر بدنه اصولگرایی سنتی و جامانده در زمان بود. رویدادی که به تبع آن در انتخابات شوراها نیز نمود پیدا کرد و در بسیاری از شهرهای کشور چهره های اصلاح طلب به شورا راه یافتند. بارزترین آن، انتخابات شوراها در مشهد بود که پایگاه سنتی اصولگرایان به حساب می آمد و شاید در تقابل با رفتارهای سیاسی ابراهیم رئیسی و حامیانش به دست آمد که از این جهت شاید اهمیتش کمتر از حذف اصولگرایان از شورای شهر تهران و پایان دوران مدیریت حامیان محمدباقر قالیباف نباشد.
دومینوی شکست اصولگرایان، شاید حالا به آخرین قطعه خود رسید. بعد از این به نظر نمی رسد که اصولگرایی در تمام ابعاد و مظاهرش، از شخصیت های حقیقی گرفته تا نهادها و سازمان هایی مانند صدا و سیما، با نشنیده گرفتن صدای اکثریت مردم راه به جایی ببرند. شکست اصولگرایان زمانی آغاز شد که در مقابله با اصلاحات فضای یأس و دلسردی برای مشارکت در انتخابات پدید آوردند و بعد از آن خود را درگیر بازی مهره ای از ابتدا اشتباه به نام محمود احمدی نژاد کردند که در آخرین رفتار سیاسی خود، همه چیز را با خنده و همراهی تیم انحرافی خود به استهزا گرفت و رأی باطله به صندوق انداخت. برای ادامه حیات سیاسی، همراهی با اکثریت مردم، اولین شرط بقاست و باقی به بررسی عملکرد مربوط می شود. بررسی عملکرد اصولگرایان نیاز به واکاوی های موشکافانه ندارد. نگاهی به همراهی مردم با اصلاح طلبی و اعتدال گرایی، خود بازنمای عملکرد اصولگرایی در ایران است.
محمد مَهدی حسین نیا

کد مطلب: 70421
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *