۰
يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۱۹
در گفت‌و‌گو با پالتي‌ها در آستانه کنسرت برج ميلاد مطرح شد

رمز محبوبيت: عشق به مردم

باخبر مي‌شويم گروهي که بيشتر تمرين مي‌کند تا کنسرت برگزار کند، قصد دارد در يکي از سالن‌هاي تهران اجرا داشته باشد از اين رو پيگير مي‌شويم تا با اعضاي آن گفت‌وگويي داشته باشيم. قرار بر اين مي‌شود روزي را در اختيار ما قرار دهند تا به هنگام تمرين ملاقاتي با اعضاي گروه داشته باشيم. عصر يک روز سرد زمستاني که آغاز يک شب دراز را نويد مي‌داد به بن بست شهره مي‌رسيم تا ميهمان يک گروه از هنرمندان جوان و نام‌آشناي کشورمان باشيم، کوچه‌اي باريک و قديمي‌، در چوبي و انبوهي از نوستالژي‌هاي زيبا در کنارصداي موزيک «شهر من بخند» که کل فضاي کوچه را پر کرده است تلفيقي از حال و هواي تهران قديم و جديد را در وجودمان برانگيخت. زنگ را زديم و وارد خانه ‌شديم و به طبقه بالا و به اتاقي که بچه‌ها مشغول تمرين براي کنسرت آخر هفته بودند رفتيم. در را باز مي‌کنيم و با اشاره به تک تک بچه‌ها سلام مي‌کنيم و منتظر مي‌مانيم تا تمرين تمام شود و مصاحبه را شروع کنيم در حاليکه هنوز در حس و حال کوچه و چرايي انتخاب اين فضا از سوي اعضا گروه پالت مانده‌ايم!
رمز محبوبيت: عشق به مردم
 

باخبر مي‌شويم گروهي که بيشتر تمرين مي‌کند تا کنسرت برگزار کند، قصد دارد در يکي از سالن‌هاي تهران اجرا داشته باشد از اين رو پيگير مي‌شويم تا با اعضاي آن گفت‌وگويي داشته باشيم. قرار بر اين مي‌شود روزي را در اختيار ما قرار دهند تا به هنگام تمرين ملاقاتي با اعضاي گروه داشته باشيم. عصر يک روز سرد زمستاني که آغاز يک شب دراز را نويد مي‌داد به بن بست شهره مي‌رسيم تا ميهمان يک گروه از هنرمندان جوان و نام‌آشناي کشورمان باشيم، کوچه‌اي باريک و قديمي‌، در چوبي و انبوهي از نوستالژي‌هاي زيبا در کنارصداي موزيک «شهر من بخند» که کل فضاي کوچه را پر کرده است تلفيقي از حال و هواي تهران قديم و جديد را در وجودمان برانگيخت. زنگ را زديم و وارد خانه ‌شديم و به طبقه بالا و به اتاقي که بچه‌ها مشغول تمرين براي کنسرت آخر هفته بودند رفتيم. در را باز مي‌کنيم و با اشاره به تک تک بچه‌ها سلام مي‌کنيم و منتظر مي‌مانيم تا تمرين تمام شود و مصاحبه را شروع کنيم در حاليکه هنوز در حس و حال کوچه و چرايي انتخاب اين فضا از سوي اعضا گروه پالت مانده‌ايم! تمرين را قطع مي‌کنند يک به يک سلام و احوال پرسي مي‌کنند و در همان ثانيه‌هاي آغاز احساس دوستي مي‌کنيم با هنرمنداني که دل ميليونها ايراني را شاد مي‌کنند. عشق به مردم و دوري جستن از غرور رمز موفقيت پالتي‌ها در چند سال گذشته در عرصه هنر کشورمان بود. که در گفته‌هاي اعضا اين گروه نيز مشهود است. گروه پالت با انتشار آهنگ «والس شماره يک» به شهرت رسيد بعد از آن آلبوم «آقاي بنفش» و تيتراژ پاياني فيلم «ماهي و گربه» اين گروه را به اوج محبوبيت رساند. پس از آن و با يک دوره انتظار طولاني آلبوم «شهر من بخند» منتشر شد. به گفته بچه‌هاي گروه علت ساخت اين آلبوم را مي‌توان حال و هواي تهران اکنون دانست و اين شهر با تمام مشکلاتي که دارد برايشان مانند يک پدر است و به قول اميد نعمتي روزهايي دوست دارم به تهران بگويم: تو که آنقدر زيبايي بخند. اجراي جديد اين گروه که قرار است پنجشنبه شب براي اولين بار در برج ميلاد برگزار شود بهانه‌اي شد تا به سراغ آنها بياييم با روزبه اسفندار مز سرپرست گروه موسيقي پالت و نوازنده کلارينت، مهيار طهماسبي نوازنده ويلن‌سل و اميد نعمتي خواننده گروه که به دليل تعمير ماشينش و فاصله زيادي که تعميرگاه با دفتر پالت داشت و نتوانست به قرار مصاحبه برسد و مجبور شديم به علت مشغله زيادي که اين روزها دارد روز بعد مصاحبه‌اي تلفني با او داشته باشيم به گفتگو نشستيم. در ادامه مشروح گفت‌وگوي «مردم‌سالاري» با اعضاي گروه پالت را مي‌خوانيد:

 

از کنسرت ‌پالت که قرار است در برج ميلاد برگزار شود شروع مي‌کنيم، لطف کنيد توضيح دهيد چه آهنگ‌هايي را قرار است در اين کنسرت اجرا کنيد؟و چرا برج ميلاد‌؟ آيا رابطه‌اي بين برج ميلاد و «شهر من بخند» وجود دارد يا نه؟

روزبه: ما خيلي وقت بود که کنسرت اجرا نکرده بوديم و آخرين اجراي کنسرت ما قبل از نيمه دوم خرداد بود و بعد از آن به فستيوال‌هاي ديگر رفتيم و کنسرت‌هاي مختلفي در اروپا و آمريکا برگزار کرديم و تور‌هاي مختلف را داشتيم، و ازطرفي به دليل برخي مناسباتي که هست برخي از ماه‌هاي سال را نمي‌توانيم کنسرتي در کشور داشته باشيم، و در اين بازه زماني که امکانش هست همه خوانندگان اجرا دارند و به همين دليل رزرو سالن‌ها دشوار مي‌شود. در ايران سالن‌هاي زيادي براي کنسرت نداريم و به همين خاطر نمي‌توانم بيان کنم که تصور و مفهومي‌ براي اينکه اين کنسرت را در برج ميلاد برگزار کنيم نداشتيم، بلکه بيشتر قضيه گرفتن سالن و همکاري‌هاي برج ميلاد و شهرداري با ما بود که باعث شد کنسرتمان را در برج برگزار کنيم و ازسوي ديگر کار موزيسين بعد از انجام يک موسيقي اين است که بتواند کار خود را در سالن و جلوي مردم اجرا کند.

و درباره قسمت ديگر سوالتان که چه قطعاتي را اجرا مي‌کنيم بايد بگويم: قطعا منتخبي از دو آلبوم «آقاي بنفش» و «شهر من بخند» را خواهيم زد و تک‌آهنگ‌هايي که در دو يا سه سال در فضاي مجازي انتشار داده‌ايم.

اميد: ما اولين کنسرت گروه پالت رااز سالن آزادي شروع کرديم و بعد از آن در تالار وحدت اجرا داشتيم. علت اينکه اين کنسرت در برج ميلاد برگزار مي‌شود به اين دليل است که ما مي‌خواستيم که تهيه بليط براي تماشاگران راحت‌تر باشد همچنين صادقانه بگويم برج ميلاد نسبت به ساير سالن‌هاي شهر تهران براي موزيسين‌ها نيز درآمد بيشتري خواهد داشت و به قول شاملو«قدر نان اگر نبود» من هميشه دوست داشتم در سالن‌هاي کوچک کنسرت اجرا کنم و به شخصه اجراي کنسرت در برج آزادي را ترجيح مي‌دهم.

از وقتي بحث سبک تلفيقي در موسيقي باب شده است،اظهارنظرها جالب شده است آيا شما اين سبک تلفيقي را قبول داريد؟ سبک شما در موسيقي چيست؟

روزبه: به نظر من، موسيقي تلفيقي اساسا وجود ندارد، حداقل به اين شکلي که دوستان مي‌گويند اصلا وجود ندارد، موسيقي ما يک موسيقي پاپ است، ما به صورت تلفيقي کار نمي‌کنيم.

موزيسين‌ها به نظر من به اين دليل که در يک دوره اي که آقايان مسعود شعاري با کريستوف رضائي کارهايي در زمينه موسيقي انجام مي‌دادند و به گونه‌اي موسيقي کلاسيک غربي و شرقي را کنار هم قرار مي‌دادند سبک تلفيقي را باب کردند. ممکن است آن به گونه‌اي يک نوع تلفيق از موسيقي غرب با موسيقي شرق به حساب بيايد.براي مثال ساز ايراني در کنار ساز غربي قرار گرفت. موسيقي تلفيقي (فيوژن) يک دوره‌اي در تاريخ دارد که ما اساسا ربطي به آنها نداريم. موزيسين‌ها موسيقي پاپ را به دليل اينکه داخل کتگوري خيلي باز قرار مي‌گيرند دوست ندارند اجرا کنند. وجالب اينجاست از اين حيث به نظر خيلي‌ها بي کلاس است ولي به نظر من، موسيقي ما يک نوع موسيقي پاپ است. موسيقي پاپ روزمره نيست وچون روزمره نيست به آن مي‌گويند موسيقي تلفيقي!

يعني موسيقي‌اي که مشخص نيست که ژانرش چيست به آن موسيقي تلفيقي مي‌گويند.در حقيقت موسيقي نمي‌تواند تلفيقي نباشد، به اين دليل که موسيقي تحت تاثير بزرگان موسيقي داخلي و خارجي قرار مي‌گيرد. يک تلفيقي در موسيقي وجود دارد ولي به اين معني که قطعا تلفيق موسيقي ايراني و غربي باشد، نيست. موسيقي‌اي که ما در آلبوم اول زديم، انواع و اقسام موسيقي بود، موسيقي بالکان، اروپاي شرقي، فرانسوي، فلامينگو و ايراني و اين آلبوم به معني تلفيقي که دوستان بيان مي‌کنند، نيست.تلفيقي است که در ذهن من اتفاق مي‌افتد، که نتيجه شنيداري است که در زندگي داشته‌ايم.

اميد: به نظر من موسيقي تلفيقي به قدري سهل‌انگارانه است که حتي نمي‌دانيم اين نوع موسيقي چه زماني شروع شده است و چه کسي اين نام را گذاشته است؟ و دليلش چه بوده است؟! من هميشه اين را گفته‌ام که موسيقي تلفيقي آواز ايراني با سازهاي غربي و شرقي و يا موسيقي غرب و شرق خيلي سال‌هاي پيش و از زمان استاد بنان و حتي قبل از آن آغاز شده است و به گروه پالت ربطي ندارد و الان هم مي‌توانيم سبک کار خيلي از خوانندگان مانند محمد اصفهاني را هم سبک تلفيقي بدانيم. به نظر من تلفيق هميشه در هنر بوده است، چه در موسيقي و چه در شعر و نقاشي و مينياتور و نامش هر‌چه هست نمي‌تواند تلفيق باشد و خيلي وقت است که موسيقي تلفيقي وجود دارد و ما از اين جهت کار جديدي را انجام نمي‌دهيم. البته موضوع جالب ديگري که هست اين است که بعضي‌ها مي‌گويند ما تلفيقي هستيم و ما اين تلفيق را به وجود آورديم ولي واقعيت اين است که بايد با خودمان صادق باشيم و آن اين است که ما هيچ کار جديدي را انجام نمي‌دهيم و در طول تاريخ اين موضوع وجود داشته است.

بسياري از موزيسين‌ها سعي دارند که اين تلفيق را ايجاد کنند، چگونه گروه پالت توانسته اين تلفيق را ايجاد کند؟

مهيار: بعضي مواقع شما دغدغه‌اي داريد که به اصرار سعي داريد يک اثري را ايجاد کنيد مثلا سعي داريد تا موسيقي تلفيقي را به اجبار ايجاد کنيد، شايد وقتي نابغه باشيد بتوانيد اين کار را انجام بدهيد ولي گروه ما، قصد ندارد که به زور موسيقي خاصي را ايجاد کند و ما آنچه که هستيم را مي‌زنيم زيرا به حقيقت گروهي خودماني و نزديک هستيم به همين دليل است که کارهاي پالت به دل مي‌نشيند و خيلي‌ها را هم ديدم که قصد دارند يکي از دستگاه‌هاي ايراني را به زور کنار گيتار الکترونيک قرار داده و سعي کرده‌اند که کارشان را تلفيقي بيان کنند که مسلما جواب هم نمي‌دهد.

شما تلفيق را در کار خودتان يک سبک جديد مي‌دانيد؟

مهيار: ما دنباله‌رو هيچ روشي در موزيک نبوديم که بگوييم اين سبک را دنبال مي‌کنيم و اصلا ديگر اين بحث را در موزيک نداريم يه طور مثال بحث ژانر زماني در اروپا شکل گرفت و مثلا امپرسيونيست‌ها مي‌نشستند و با هم طراحي مي‌کردند بطوريکه نقاشي‌ها بايد اين خصوصيت‌ها را داشته باشد و بعد موزيسين‌ها جمع مي‌شدند و مي‌‌گفتند بر‌اساس نقاشي‌اي که نقاشان کشيدند ما هم مثلا خط ثابت ملوديک نداريم.

ولي الان ما درباره تلفيقي که صحبت مي‌کنيم اگر در فلسفه هنر بگرديم مي‌بينيم که هيچ تئوري ايراني اي درباره اين مسئله وجود ندارد.گروه ما هم از اينجور سبک‌ها نداشته است که طرح خاصي را دنبال کند .ما دور هم نشستيم و با هم ساز زديم و حقيقت گروه اين است که ما سال‌هاي سال در کنار همديگر ساز زديم خيلي قبل از شروع پالت باهم کار مي‌کرديم و ساز مي‌زديم و به نتايجي رسيديم که اسمي‌هم نمي‌توانيم روي سبکمان بگذاريم و بعد کمي‌به آن شاخ و برگ داديم و در پالت اجرايي کرديم.

آيا مي‌شود همين روح جمعي که در پالت به وجود آمده در آينده سبک جديدي را به وجود بياورد؟

مهيار: الان در دنيا سبک‌ها خيلي شخصي شده اند و مکتب خاصي نداريم تا هنرمندان از آن پيروي کنند، هر هنرمندي يک فلسفه اي براي خودش دارد، به طور مثال در ميان نقاشان هرکدام فلسفه مخصوص خود را دارد و اگر بخواهيم ژانر بندي کنيم خيلي مفصل مي‌شود و من فکر مي‌کنم که دوران مکتب‌ها گذشته است و حالا ممکن است در آينده هنرمنداني بيايند بگويند که ما دنباله رو گروه خاصي هستيم ولي مطمئن هستم که در آخر به نتايج ديگري خواهند رسيد.

فکر مي‌کرديد مردم از اين موسيقي استقبال کنند؟

اميد: واقعيت اين است که ما از روز اول که کار را شروع کرديم و تيراژي که قرار بود آلبوممان را پخش کنيم خيلي کمتر از اين‌ها بود و فکر مي‌کرديم تعداد اندکي مارا دوست خواهند داشت ولي وقتي آلبوم بيرون آمد مردم علاقه نشان دادند و ما معروف شديم بعد از آن کساني را که فکر مي‌کرديم ما را دوست خواهند داشت با ما مخالف شدند چون خودشان موزيسين بودند ولي در مجموع مردم ما را دوست داشتند و من بسيار خوشحالم از اين محبوبيت.

دليل محبوبيت گروه پالت را در چه مي‌دانيد؟

اميد: هميشه به دليل محبوبيت افراد مشهور مانند آقاي شجريان يا حسين عليزاده و کساني که محبوب مردم بودند، فکر کردم و سعي کردم که از آنان ياد بگيرم ولي واقعيت اين است که جز اينکه هيچگاه نبايد غرور داشته باشيم چيز ديگري نيافتم و هميشه معتقد بودم که ما کار خاصي انجام نمي‌دهيم و شايد هم سطح کسي باشيم که لوازم يدکي بفروشد و در کارش خيلي موفق است و يا واردات کالايي مي‌کند و خيلي موفق است و خيلي کارهاي ديگر و کار ما هم موسيقي است و اگر موفق شويم بايد در رده اي قرار بگيريم که همه مردم موفق هستند و مورد بعدي اين است که مردم داري و رفتاري که افراد محبوب با مردم دارند را بايد ياد بگيريم و به هر حال فاکتورهايي وجود دارد که هر آدمي‌را محبوب مي‌کند و من هميشه دوست داشتم که محبوب باشيم ولي نمي‌دانم چقدر موفق بوديم.

برخورد مسئولين با گروه چگونه بود؟

روزبه: واقعيت اين است که رفتار مسئولين با ما بسيار خوب بود و اذيت‌هايي که دوستان هنرمند ديگر شدند ما هيچکدام آنها را نديديم و مسئولين به ما لطف داشتند. و چون گروه ما خيلي پرکار نيست و بيشتر در حال موزيک ساختن هستيم تعداد کنسرت‌هايي که اجرا مي‌کنيم کم است بنابراين براي گرفتن مجوز به جز برخي از موارد خيلي دچار مشکل نشديم.

اميد: هم برخورد مسوولين با گروه و هم برخورد پالت با مسوولين خوب بوده است. البته به جز بعضي از موارد که هميشه درگير آن بوده‌ايم مثلا در دولت قبل مدت زيادي کنسرت‌هاي ما مي‌خواست کنسل بشه و در اداره ارشاد مدام در حال رفت و آمد بوديم و يا شب تا صبح من به همرا روزبه در اداره حراست سالن‌ها سوال و جواب مي‌‌شديم که البته اين موارد هيچکدام ما را ناراحت نمي‌کرد چون بايد کار خودمان را انجام مي‌داديم.

درباره آلبوم «شهر من بخند» بيشتر توضيح دهيد و آيا ساخت اين آلبوم به حال و هواي تهران آلوده مربوط مي‌شود؟

روزبه: قبل از اينکه ساخت اين آلبوم را شروع کنيم وقتي سر تمرين مي‌آمديم به دليل آلودگي هوا صداي همه بچه‌ها گرفته بود و به حدي رسيده بود که وقتي دور هم جمع شده بوديم و صحبت مي‌کرديم اميد{نعمتي} گفت دوست دارم بالاي کوه بروم و بگويم تهران زنده بمان و ما داريم زندگي مي‌کنيم و همين قضيه باعث شد تا اين آلبوم را ساختيم.

مهيار: يکي از تجربه‌هايي که با گروه پالت داشتيم اين بود که به شهرهاي مختلف داخل و خارج از ايران سفر کرديم و هرشهري المان و خصوصيت مخصوص خودش را داشت ولي ما به اين نتيجه رسيديم که تهران هم خصوصياتي دارد با آلودگي و ترافيک فراواني که دارد با تمام اين اوصاف يک خصوصياتي دارد که هيچ جاي دنيا وجود ندارد و به همين دليل دلمان براي اين شهر تنگ مي‌شود و هميشه دغدغه اين شهر را داريم.

در گفت‌وگوي تلفني اين سوال را به نوعي ديگر از اميد جويا شديم:

حال و هواي تهران امروز را چگونه مي‌بينيد؟

با اينکه هوا آلوده است من هميشه تهران را دوست داشته‌ام و هيچ وقت نتوانستم به مهاجرت فکر کنم و تهران براي من مثل پدر مي‌ماند و نمي‌توانم رهايش کرد، مي‌توانيم بالاي سرش گريه کنيم و يا بخنديم و حسي که در عبارت «شهر من‌بخند» که خودم اين شعر را گفتم دقيقا به تهران دارم يعني يک روزهايي دوست دارم به تهران بگويم: تو که آنقدر زيبايي بخند.

رابطه‌اي بين آلودگي تهران و شعر شهر من بخند وجود دارد؟

بله قطعا وجود دارد تهران فاکتورهاي خوب و بد زياد دارد که يکي از آنها آلودگي‌ است و هزار خاطره ديگر که در دل خودش دارد کاش مي‌توانستيم تمام شعر را اجرا کنيم ولي واقعا از حوصله يک موسيقي خارج است و قسمت‌هاي مهم را اجرا کرديم و قطعا يکي از عواملي که باعث شد اين شعر را بگويم قطعا آلودگي بود. البته عوامل ديگر هم بود يکي از کارهايي که من هميشه انجام مي‌دهم قدم زدن در تهران است مخصوصا روزهايي که باران مي‌آيد هيچ جاي دنيا مثل تهران نيست و همه اين عوامل در شعر من تاثير داشته است.

حال برويم سراغ اشعار پالت به طوري که هميشه در اشعار ترانه‌هاي شما رد پاي شعر نيمايي ديده مي‌شود، در اين باره چه توضيحي داريد.

چون من بيشتر در بخش ادبيات پالت فعال هستم و از نوجواني به شعر نيمايي علاقه داشتم و از سويي پدر من شاعر هستند از کودکي درگير شعر بودم و شب‌هايي که پدرم و دوستانش دور هم جمع مي‌شدند و شعر مي‌خواندند هميشه درگير شعر بودم. و در پالت به نظرم جنس موسيقي پالت که نه خيلي عاميانه صحبت مي‌کند و نه خيلي راجع به مسائل عرفاني و پيچيده تر مثل شعر مولوي مي‌پردازد. پالت هميشه درباره مسائل جدي روز صحبت مي‌کند و جنس موسيقي پالت، جنس موسيقي پاپ نيست و درباره مسائل جدي‌تر صحبت مي‌کند.از اين رو توجه ما به اشعار شاعران نيمايي جلب شد و نيما يوشيج به عنوان کسي که توانست تغيير بزرگي در شعر ايجاد کند براي ما هيشه به عنوان الگو در موزيک بوده است و در نتيجه توجه ما به شعر نيمايي جلب شد.

از همکاري‌ با شهرام مکري در فيلم «ماهي و گربه» بگوييد؟

شهرام مکري هم دانشگاهي من بود ولي وقتي اين پيشنهاد را به من داد چيزي که براي من جذاب بود اين بود که صداي نسل الان را مي‌رساند و مانند ما و چيزي که از زندگي انسانها در اين فيلم نشان داده مي‌شدبراي خود من هم جذاب بود شايد همين تفکر در موسيقي ما هم بود و اين همکاري بسيار جذاب و هيجان‌انگيز بود که البته همچنان موفقيت‌هاي بين‌المللي اين فيلم ادامه دارد و اميدواريم که شهرام هر روز موفق و موفق‌تر شود.

از موسيقي فيلم «آشغال‌هاي دوست داشتني» و اينکه اين فيلم هيچگاه نتوانست اکران شود بگوييد؟

من اين فيلم را خيلي دوست داشتم و خيلي ناراحتم که هيچوقت نتوانست اکران شود و به نظر من اتفاقا ابعاد سياسي در اين فيلم بسيار کمرنگ بود و بيشتر مسائل انساني در اين فيلم جلوه کرده است و ما با آقاي امير يوسفي همکاري کرديم و آرزوي من اين است که اين فيلم يک روز اکران شود و مردم بتوانند ببينند و چون لحظه‌اي که موسيقي پالت را اولين بار در اين فيلم شنيدم با بچه‌ها اشک مي‌ريختيم و اميدوارم اين لحظه براي تک تک مردم اتفاق بيفتد و حسي که ما داشتيم را مردم هم تجربه کنند.

چه تفاوت عمده‌اي بين کنسرت‌هاي داخلي و خارجي وجود دارد؟ و استقبال مردم در کنسرت‌هاي خارجي چگونه است؟

روزبه: شايد 80 درصد مخاطبان در کشورهاي خارجي، ايراني هستند و به همين دليل سالن‌هايي که در کنسرت‌هاي خارجي اجرا مي‌کنيم سالن‌هاي 300 يا 400 نفره هستند ولي در ايران استقبال‌هايي که درکنسرت‌ها مي‌شود خيلي بيشتر است وبه نظر من کنسرت‌هاي ايران خيلي جذاب تر است چون مخاطبان هم بيشتر مي‌شناسند و بنابراين انرژي بيشتري براي اجرا کنسرت خواهيم داشت.

مهيار: ما در بعضي از کنسرت‌ها در شهرستان‌ها بسياري از تماشاگران با فرهنگ کنسرت آشنايي نداشتند و ما وقتي اجرا مي‌کرديم فکر کرديم که از کنسرت خوششان نيامده اما با پايان اجرا و تشويق‌هاي فراوان متوجه شديم که بسيار مشتاق بودند و در ما شور و هيجان بسياري به وجود مي‌آمد.

برخورد مردم کشورهاي مختلف با هنرمندان ايراني چگونه بود؟

مهيار: بيشتر مردم ايراني خارج از کشور دلشان براي کشورشان تنگ شده است و غم دوري و غربت دارندو خيلي احساساتي‌تر هستند وقتي يک هنرمند ايراني را مي‌بينند حس و حال اينکه يه ايران آمده‌اند را دارند و مردم خارجي هم بيشتر کنجکاو هستند و واقعيت اين است که تصويري که از ايرانيان در ذهنشان است تصور خوبي نيست و مردم ايران را خشن مي‌شناسند و وقتي مي‌بينند که ايراني‌ها کنسرتي برگزار کرده‌اند و موسيقي‌اي مي‌زنند که خيلي با آنها غريبه نيست کنجکاوي‌اي در آنها به وجود مي‌آيد و عده‌اي از آنها مي‌آيند و با ما درباره کارمان صحبت مي‌کنند ولي در مجموع کساني که به کنسرت‌هاي ما آمده‌اند و با آنها صحبت کرديم برخورد خيلي مثبتي داشتند و حتي بعضي از آنها بر روي موسيقي ما کليپ ساختند و برايمان فرستادند و اين براي ما خيلي هيجان‌انگيز بود.

درباره مستندي که براي ساخت آن به برزيل سفر کرديد توضيح دهيد.

روزبه: ما چند اجراي کوچک داشتيم و بيشتر براي ساخت فيلم به اين کشور سفر کرديم و چون شهر خيلي شلوع بود فرصت اينکه بتوانيم اجرا داشته باشيم بسيار کم بود.

از تجربه همکاري با خواننده آلماني گيزبرت بگوييد.

روزبه: گيزبرت‌ خواننده‌اي شبيه ما ،البته نه از نظر موسيقايي چون ايشان يک خواننده راک هستند ولي از نظر شخصيتي و فکري بسيار شبيه به ما بود. ما بعد از هماهنگي‌هايي که انجام داديم در آخر توانستيم فرصتي را به وجود بياوريم که هم بچه‌هاي گروه باشند وهم گيزبرت تا بتواند به ايران بيايد و دو الي سه هفته‌اي در ايران مهمان ما باشد و زماني که‌ اين فرصت به وجود آمد و او به ايران آمد در همان دو روز اول متوجه شديم انتخاب ما انتخاب درست بوده است و با هم هماهنگ شديم و نتيجه‌اش دو آهنگ بود که يکي در آلبوم «شهر من بخند» به نام «اينجا شهر من نيست» منتشر شد و بعدي در آينده و آلبومي ‌ديگر منتشر خواهد شد.

مهيار: گيزبرت از نظر شخصيتي بسيار به ما نزديک بود يعني اگر ما در آلمان زندگي مي‌کرديم ‌از نظر فکري و شخصيتي مانند او مي‌شديم يعني حرف مشترک خيلي داشتيم. ما در ساعت‌هاي اول آشنايي دوستان نزديک و خوبي شديم و با اينکه الان يک سالي است که همديگر را نديده‌ايم ولي مدام با همديگر در تماس هستيم البته نه کاري بلکه کاملا دوستانه با همديگر ارتباط داريم.

از نظر ديد موسيقايي چطور؟

مهيار: در ابتدا متفاوت بوديم ولي گيزبرت شخصا روي موسيقي ما تاثير بسياري گذاشت به خصوص در آهنگ‌هاي «نيمي‌از ما»، «اينجا شهر من نيست» و «تا صبح فردا» که کاملا مشخص است. البته قطعا ما هم بر شخصيت موسيقايي او تاثير گذاشتيم ومن فکر مي‌کنم در آهنگ‌هاي جديد گيزبرت هم رد پايي از ما در موسيقي‌هاي او کاملا آشکار است.

کار ديگري که ما با همکاري گيزبرت انجام داديم اين بود که ما آهنگ‌هاي خودمان را به صورت ديگري تنظيم کرديم و گيزبرت دوباره آنها را اجرا کرد که اينکار مبادله موزيکال بسيار خوبي بود.

اميد را غافل‌گير کرديم و با بازگشت به گذشته يادي از گذشته را در ذهن او روشن کرديم و اينگونه از او سوال پرسيديم‌:

از همکاري با گروه دنگ شو بگوييد و اينکه آيا از دنگ شو الگو‌برداري کرديد؟

گروه پالت قبل از همکاري من با دنگ شو فعاليت مي‌کرد. و البته ذهنيت و ايده‌هاي مشترکي که بين ما و دنگ شو راجع به آواز ايراني و يا تلفيقي که قرار است روي موسيقي اتفاق بيفتد يا نيفتد وجود داشت ولي ما الگوبرداري‌اي از گروه دنگ شو انجام نداديم چون به هر حال دنگ شو تا الان مسير خودش را مي‌رود و تفاوت‌هاي خاص خودش را با پالت دارد.

بچه‌هاي گروه پالت همگي تحصيلات موسيقايي دارند و قطعا حساسيت‌هايي دارند که در دنگ شو کمتر است و از طرفي دنگ شو هم نقاط قوت خاص خودش را دارد و به هر حال اين جرياني است که خيلي ناخودآگاه مثل خيلي مسائل ديگر در جامعه شکل گرفته است. مثلا در انگليس در قرن 17 گردش خون را کشف کردند و در ايتاليا هم همزمان بدون آنکه از اين کشف اطلاعي داشته باشند توجه نقاشان به «رگ» جلب شد و اين ناخوداگاهي است که پيش مي‌آيد و بشر را به جايي مي‌رساند و من فکر مي‌کنم در ايران هم اين ناخودآگاه با حضور موسيقي سنتي و پاپ نيازي به وجود آورد که بعضي مسائل تغيير کنند که يکي از آنها دنگ شو، ديگري پالت و چارتار و خيلي گروه‌هاي ديگر است.

درباره حال و هواي اولين اجراهاي پالت و اجراي نمايش «روايت ناتمام فصل معلق» که سه سال پيش اجرا شد بگوييد؟

واقعيت اين است که قبل از آن اجرا ما اجراهاي کوچکي داشتيم به طور مثال در دانشگاه هنر اجرا داشتيم و اين اجرا به نظرم جالب‌تر است چون اولين بار بود که پالت در دانشگاه هنر به صورت علني روي صحنه رفت و قبل از آن من با بچه‌هاي دنگ شو و گروههاي ديگر کنسرت‌هايي را اجرا کرده بودم و طوري بود که از کودکي آواز مي‌خواندم و روي صحنه مي‌رفتم ولي آن روز تنها روز در زندگي من بود که فکر مي‌کردم حالا که از پله‌ها بالا مي‌روم ممکن است سکته کنم و بسيار هيجان و استرس داشتم چون سالها بود که روي پالت کار مي‌کرديم و آن روز قرار بود که فعاليت‌هاي پالت علني شود و آن روز خيلي براي من هيجان‌انگيز بود و بعد از آن مجموعه تئاتر بود که 20 شبانه روز در تالار وحدت روي صحنه رفت و همکاري با تيم هومن سيدي به همراه باران کوثري، هوتن شکيبا، نويد محمد‌زاده و غيره به لحظ اين همکاري‌اي که با هم داشتيم هميشه براي من به ياد ماندني و جذاب بود.

آينده موسيقي کشور را چگونه مي‌بينيد؟

به آينده موسيقي خيلي اميدوار هستم و اتفاقا موسيقي چيزي است که زمان حلش مي‌کند.کج‌سليقگي و بدسليقگي که الان در موسيقي پاپ وجود دارد در سال‌هاي اخير آن را به سمتي برده که خالي و تهي شده است و نه چهره جذاب و نه صداي خوب هيچکدام از مواردي که در موسيقي استاندارد پاپ وجود دارد الان نيست و اين چيزي است که به گوش مخاطب مي‌رسد و صداوسيما حمايت مي‌کند و به نظرم اين موسيقي خيلي بد است اما اميدوارم با تعدد صداها، صداهاي مختلف شنيده شود رسانه‌هاي مختلف بتوانند صداهاي ديگر را به گوش مردم برسانند.

کد مطلب: 54017
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *