; ?>; ?> چرا حاجی بابایی باید استعفا دهد؟ - مردم سالاری آنلاين
۰
جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۲۰:۰۰

چرا حاجی بابایی باید استعفا دهد؟

حمیدرضا شکوهی
چرا حاجی بابایی باید استعفا دهد؟

کم‌کم باورم می‌شود که روز بی‌حادثه در کشور ما وجود ندارد. لازم نیست برای یافتن این حوادث، با دقت زیادی لابه‌لای خبرها را جست‌وجو کنیم و روزهای زیادی وقت بگذاریم. اینجا پر از حادثه است. در جاده‌ها و حتی در آسمانهایش، در کلاس‌های درسش؛ حتی در اردوهای دانش‌آموزی‌اش.حالا از حوادثی که هر روز در قالب خبرهای قتل و تجاوز و سرقت مسلحانه و... در رسانه‌ها مخابره می‌شود و به تازگی، مخابره فیلم‌های سرقت‌های مسلحانه در روز روشن در خیابان‌های تهران، به سبک فیلم‌های تگزاسی هم به آن اضافه شده، فاکتور می‌گیریم. اما از هرچه که بگذری، نمی‌توانی از کنار حوادثی که برای کودکان رخ می‌دهد بی‌تفاوت عبور کنی. کودکان را در عرف خود، بی‌گناه می‌دانیم و آنها معمولا مسوول حوادثی نیستند که برایشان رخ می‌دهد. اما... بروز حادثه برای کودکان ایرانی، گویا تبدیل به عادتی شده است که هیچ مسوولی هم برای ترک این عادت، چاره‌ای عملی نمی‌اندیشد. سال گذشته، حادثه رانندگی در سوئیس موجب شد ۲۸ دانش‌آموز بلژیکی که برای اردویی به آن کشور رفته بودند جان خود را از دست بدهند. آن حادثه چنان برای غربیان اهمیت داشت که در سوئیس و بلژیک عزای عمومی اعلام شد و به احترام کودکان قربانی شده در آن حادثه، مردم یک دقیقه سکوت کردند. تا چند روز، خبر اول تمام شبکه‌های خبری اروپا، این حادثه و غم و اندوه ناشی از آن بود. اما... ما چه کردیم؟ از همان روز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۱ که ۶ دانش آموز دختر مدرسه‌ای در شهرک کاروان، به موزه پست و از آنجا پارک شهر تهران برده شدند و هنگام قایق‌سواری در دریاچه پارک‌شهر، آن هم هنگام بارش باران بهاری، غرق شدند، باید پیش‌بینی می‌کردیم که تا ۱۰ سال بعد، مدام شاهد تکرار حوادثی مشابه برای دانش‌آموزان مدرسه‌ای خواهیم بود. برای جلوگیری از تکرار آن حادثه چه کردند؟ آب دریاچه پارک‌شهر را خالی کردند! همین و بس... همانطور که پس از حوادث متعدد آتش‌سوزی در مدارس که از قضا اغلب، دختران دانش‌آموز را هدف گرفته بود به جز چند بخشنامه فرمالیته- و بگذارید به صراحت بگویم مضحک- هیچ تلاشی برای جلوگیری از تکرار این حوادث صورت نگرفت که حاصلش حادثه مدرسه شین‌آباد پیرانشهر در آذربایجان غربی بود که ۳۳ دانش‌آموز دختر را به کام آتش برد. این حادثه اگر چه به اندازه سانحه رانندگی کاروان راهیان نور که ماه گذشته باعث مرگ ۲۶ دانش‌آموز دختر بروجنی شد، قربانی نداشت، اما وقتی چهره‌های سوخته این کودکان معصوم را می‌بینیم، ناخودآگاه به این فکر می‌کنیم که آنها با این چهره‌ها چگونه زندگی خواهند کرد؟ مثل کودکان معصوم مدرسه روستای درودزن استان فارس که

سال گذشته، حادثه رانندگی در سوئیس موجب شد 28 دانش‌آموز بلژیکی که برای اردویی به آن کشور رفته بودند جان خود را از دست بدهند. آن حادثه چنان برای غربیان اهمیت داشت که در سوئیس و بلژیک عزای عمومی اعلام شد و به احترام کودکان قربانی شده در آن حادثه، مردم یک دقیقه سکوت کردند. تا چند روز، خبر اول تمام شبکه‌های خبری اروپا، این حادثه و غم و اندوه ناشی از آن بود. اما... ما چه کردیم؟
۶ سال پیش دچار سانحه شدند که کسی نمی‌داند با چهره‌های سوخته چگونه زندگی می‌کنند. همانگونه که حوادث آتش‌سوزی در مدارس سفیلان چهار محال ‌و بختیاری و درودزن فارس والمنی ‌نورآباد لرستان و خوابگاه زاهدان، مدتی بعد در پیرانشهر تکرار شد، حادثه تصادف اتوبوس دانش‌آموزان بروجنی هم، چند روز بعد در کمربندی شهر شاهرود تکرار شد که حاصلش ۲ کشته و ۱۵ زخمی بود. حتما حادثه شهر خرمدره را هم که تابستان امسال هنگام اجرای برنامه خاله شادونه برای کودکان رخ داد به یاد دارید که مرگ سه کودک بی‌گناه را در پی داشت. از این حادثه‌ها بسیار است اما... خجالت می‌کشم که حتی همان‌هایی را که ذکر کردم دوباره بشمارم. کدامیک از این حوادث موجب شد مسوولی استعفا دهد یا حداقل عذرخواهی کند؟ اینها پیشکش؛ کدامیک از این حوادث دلخراش در اولویت‌های اصلی خبری صداو سیما قرار گرفت؟ اولویت اول و دوم و سوم و چهارم و... نه! انتظار بیهوده‌ای است. مشکلات اقتصادی مردم اروپا مهمتر از مرگ دانش‌آموزان دختر بروجنی یا سوختگی دختران بی‌‌گناه پیرانشهری است. مسوولان مستقیم این حوزه چه کردند؟ اصلا کجا هستند؟ آقای حمیدرضا حاجی‌بابایی وزیر آموزش و پرورش که در حادثه دختران دانش‌آموز بروجنی، حتی عذرخواهی هم نکرده بود، پس از حادثه پیرانشهر یادش افتاده که می‌توان گاهی اوقات هم عذرخواهی کرد تا مرهمی بر دل داغ دیدگان باشد. معلوم نیست چند دانش‌آموز باید کشته شوند یا بسوزند تا آقای مسوول محترم وزارت آموزش و پرورش، حاضر شود از مسوولیتی که از عهده آن بر نیامده استعفا دهد. آنچه می‌نویسم فقط یک متن احساسی نیست، بلکه حاوی نشانه‌هایی از سوءمدیریت آقای وزیر هم هست. سال ۸۹ آقای وزیر آموزش‌وپرورش طی بخشنامه‌ای دستور داد که از وسایل گرمایشی استاندارد در مدارس استفاده شود. آنگونه که معاون عمرانی آقای وزیر، درست ۵ روز پیش‌از بروز حادثه پیرانشهر گفته، هر سال وزیر آموزش‌وپرورش در خصوص ایمنی سیستم‌های گرمایشی مدارس، دستورالعمل صادر می‌کند و بر طبق برنامه‌ریزی‌های انجام شده، مدارس باید سیستم حرارت مرکزی یا بخاری نفتی کاربراتوری داشته باشند. معاون وزیر آموزش و پرورش از تخصیص ۸۰ درصد از اعتبار ۲۴ میلیارد تومانی برای استانداردسازی سیستم‌های گرمایشی و سرمایشی مدارس در سال گذشته خبر می‌دهد که گویا رضایت‌بخش است. پس طبیعتا هیچ اتفاقی نباید رخ دهد. اما... به نظر می‌رسد ابلاغیه‌ها و دستورالعمل‌های وزیر آموزش وپروش فقط به درد قاب کردن می‌خورد؛ همانطور که مصاحبه‌های معاون ایشان، فقط برای پر کردن کارنامه، البته از نوع نادرست می‌خورد. وزیری که در حیطه تحت امر
معلوم نیست چند دانش‌آموز باید کشته شوند یا بسوزند تا آقای مسوول محترم وزارت آموزش و پرورش، حاضر شود از مسوولیتی که از عهده آن بر نیامده استعفا دهد. آنچه می‌نویسم فقط یک متن احساسی نیست، بلکه حاوی نشانه‌هایی از سوءمدیریت آقای وزیر هم هست
او در طول یک ماه دو حادثه- بخوانید فاجعه- عظیم رخ می‌دهد، دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا سوءمدیریتش اثبات شود؟ اعتقاد دارم هر مدیر و مسوولی، حتی اگر در حادثه رخ داده در حیطه تحت امرش نقش چندانی نداشته باشد، برای پذیرش مسوولیت و تسلای دل داغ‌دیدگان، نه تنها باید عذرخواهی کند، بلکه از مسوولیت خود استعفا هم باید بدهد. این نسخه تجویزی من نیست، بلکه اصل پذیرفته شده‌ای در تمام دنیاست. آخرین نمونه‌‌اش هم در مصر رخ داد که وزیر راه دولت محمد مرسی، دولتی که هم نوپا است و هم دچار چالش‌های عدیده سیاسی، به دلیل حادثه تصادف اتوبوس با قطار که کشته شدن ده‌ها دانش‌آموز را در پی داشت، استعفا داد. آقای حاجی‌بابایی نه فقط برای تسلای دل داغ‌دیدگان، بلکه به خاطر مدیریت ضعیف خود باید استعفا دهد. وزیری که بخشنامه‌ها و ابلاغیه‌هایش عملی نمی‌شود، اگر مسوولیتی نداشته باشد بهتر است. هر چند با استعفای حاجی‌بابایی، نه جان از دست رفته دختران دانش‌آموز بروجنی برمی‌گردد و نه چهره‌های سوخته دختران دانش‌آموز پیرانشهری ترمیم می‌شود، اما لااقل در تاریخ ثبت می‌‌شود وزیری در ایران برای اولین بار شجاعت ایستادن پای ضعف مدیریت خود و استعفا را داشت تا کمی در غم پدران و مادران داغدار این دانش‌‌آموزان شریک شود. اما از وزیری که سه روز پس از حادثه آتش‌سوزی در مدرسه شین‌آباد درباره آن اظهارنظر نمی‌کند می‌توان توقع شجاعت استعفا داشت؟ آقای حاجی بابایی همچنان توجیه می‌کند و در حال تبلیغ عملکرد خود است. وزیر آموزش و پرورش گفته سال گذشته ۹۰۰ میلیارد تومان برای مقاوم‌سازی مدارس کشور هزینه شد در حالی که در ابتدای دوران وزارت بنده تنها ۱۷۰ میلیارد تومان اعتبار برای این امر وجود داشت. وی همچنین گفته استان‌های آذربایجان غربی-همان استانی که حادثه‌ آتش‌سوزی در آن رخ داده- خوزستان و سیستان و بلوچستان در تمام برنامه‌های وزارت آموزش و پرورش در اولویت اول هستند. کسی نیست از آقای حاجی‌بابایی بپرسد حالا که این همه بودجه دارید و استان آذربایجان غربی در اولویت اول است، وضع اینگونه است؛ وای به حال استان‌هایی که در اولویت‌های بعدی هستند. نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم باید پاسخگو باشند؛ همان نمایندگانی که چندی پیش به بهانه نابسامانی مسایل اقتصادی حاصل از مشکلات ارز، ترجیح دادند استیضاح وزیر آموزش و پرورش را دیگر پیگیری نکنند. به هر حال تجربه حوادث گذشته نشان می‌دهد این آخرین حادثه برای دانش‌آموزان نیست و اگر حادثه دیگری هم رخ داد، نباید انتظار داشته باشیم وزیر آموزش و پرورش استعفا دهد. اینجا جان کودکان ما هم چندان ارزش ندارد.

کد مطلب: 15897
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *