۰
شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۰۲

تناقض در گفتار و در عمل

منصور فرزامی
فحوای شعار دولت سیزدهم چنان‌که رییس‌جمهوری تصریح می‌کند، انتقادپذیری است و در کنار آن دعوت از نخبگان ایرانی مقیم خارج کشور تا ایرانی نو و آباد بسازیم و نیز دعوت از دانشگاه‌ها تا بنا به نظریه‌های علمی و تخصصی و با انگشت تدبیر، گره از کار کشور باز کنند اما...
تناقض در گفتار و در عمل
فحوای شعار دولت سیزدهم چنان‌که رییس‌جمهوری تصریح می‌کند، انتقادپذیری است و در کنار آن دعوت از نخبگان ایرانی مقیم خارج کشور تا ایرانی نو و آباد بسازیم و نیز دعوت از دانشگاه‌ها تا بنا به نظریه‌های علمی و تخصصی و با انگشت تدبیر، گره از کار کشور باز کنند اما متناقض با این مثبت اندیشی مدبرانه، ابلاغ و اجرای مصوبه دخالت گونه و پرآسیب سال ۱۳۹۳ شورای انقلاب فرهنگی است که دولت روحانی با وقوف به کنه آن، حاضر به ابلاغ و اجرای آن نشد اما دولت سیزدهم طی بخشنامه‌ی مورخه‌ی ۱۴۰۰/۷/۲۸ جهت اجرا ابلاغ نمود و بدین‌وسیله به هیئت‌های اجرایی در همه مراحل جذب و ارتقا، امکان مداخله عنایت کرد. فارغ‌التحصیلان و دانشورانی که مراحل تحصیل دانشگاهی را در رژیم گذشته گذرانیده‌اند، خوب به‌خاطر می‌آورند که استادانی چون مطهری، آریان‌پور، مفتح، باهنر و… نه‌تنها منتقد که مخالف سلطنت شاه بودند اما از تدریس منع نشدند حتی بودند دانشجویان فعال سیاسی که پس‌از گذرانیدن دوران محکومیت و زندان، به کلاس درس بازمی‌گشتند و پس‌از فراغت از تحصیل، بدون هیچ مانعی حتی در آموزش‌وپرورش استخدام می‌شدند؛ در آموزش عالی هم این رویه حاکم بود و توان‌مندی‌های علمی خنثی نمی‌شد.
 در این‌جا بیان این نکته‌های عبرت‌آموز تاریخی می‌تواند سرمشقی قابل‌تأمل برای کنش‌ها و واکنش‌های اهل مسند و تصمیم‌گیری باشد تا عرصه را از نخبه‌ها به‌صرف اختلاف سلیقه‌ و نقد که در شرع مقدس و قانون اساسی محترم شمرده‌شده، خالی نکنند.
منع تدریس برخی از استادان در روزهای اخیر از دانشگاه‌های تهران و شریف و شهید بهشتی که نه معاندت و مخالفت با نظام بلکه نقد و نگرشی نسبت‌به عملکردها دارند، تشدید انگیزه‌ای خواهد بود که بازهم استادان با احساس عدم امنیت شغلی، راه مهاجرت را در پیش بگیرند و صحنه‌های علمی را خالی کنند. روال نادرستی که با تاسف بسیار در دولت نهم و دهم شدت پیدا کرد و بسیاری از استادان خانه‌نشین شدند و عرصه‌های علمی را از دریغا گویی پر کردند زیرا فاصله‌ی اسلاف با اخلاف، چیزی نبود که به چشم نیاید و از آن سو، کشورهایی که با ما عناد دارندمثل گذشته ، آغوش گشوده‌اند تا نخبگان ما را به بی‌هیچ رنجی و هیچ هزینه‌ای جذب‌کنند. چینش میوه‌های ناب و رسیده‌ای که باغبان مام وطن‌مان ایران با خون جگر پرورده‌است!
چرا که آن‌ها می‌دانند:
سال‌ها باید که تا یک تکه سنگ‌ از آفتاب
 لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
در خاطره‌ها هست که ما با ساختن آن برنامه در رسانه‌ی ملی، زرین‌کوب را آن‌چنان آزردیم و زریاب خویی را چنان عذر و منع خواستیم، نتیجه چه شد، چه کسانی را بر کرسی آنان نشاندیم. در این‌جا ارجاع می‌دهیم جهت تأمل و عبرت به مقاله‌ی استاد یگانه‌ی دوران دکتر شفیعی کدکنی درباره‌ی دکتر عباس زریاب خویی (اندیشمند، نویسنده، مترجم با تسلط بر چند زبان، ادیب، نسخه‌شناس و…) استاد دانشگاه تهران در شماره‌ی ۱۰۴ ادبی نامه‌ی «بخارا» در اسفند ۱۳۹۳ تحت عنوان «دریغا زریاب! و دریغا فرهنگ ایران!» که بارها بخوانند و اشک بریزند و زمزمه کنند که دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
به‌هرحال بر هیچ عقل سلیمی پوشیده نیست که اگر اهالی دانشگاه از استاد و دانشجو بر مبنای کرسی جایز آزاداندیشی، نقدی مطرح می‌کنند از سر دلسوزی و آرمان والاست. پس چه خوب است که اهل دافعه به یاد بیاورند تصریح رهبری انقلاب را که حتی مخالفت شخصی با خود را گناه و جرم ندانستند. چرا که هیچ‌کس نیست که ایران و کیان وطن و عزت و اقتدار و سربلندی و بهروزی وطن را آرزو نکند و نگران آن نباشد نکته‌ای که خیلی از سطحی‌ نگران گرفتار کیش شخصیت درک نمی‌کنند به این‌که دغدغه‌مندی‌ها همه برای عزت و سربلندی ایران و ایرانی است که باید به‌گرمی پاس داشته شود. وانگهی نقد اعمال و کنش‌های مسئول و صاحب منصب نه‌تنها عیب نیست بلکه چراغ راه ادامه‌ی مسئولیت آن مسئول است تا نلغزد و عمر خود و ملت را ضایع نکند این لبّ کلام امر به معروف است.
در خاتمه نقل حکایتی خالی از لطف و عبرت نیست. می‌گویند: وقتی دیکتاتور اسپانیا، ژنرال فرانکو، بر بستر مرگ افتاد، وصیت کرد تا مخالفان جلای وطن کرده را به کشور فرابخوانند. دراین‌میان برخی از کاسه‌های داغ‌تر از آش گفتند که این‌ها با شما مخالفند فرانکو گفت: این‌ها با من مخالفند نه با اسپانیا، بعد از مرگ من آن‌ها را به وطن‌شان فرا بخوانید تا به اسپانیا خدمت کنند!
 
کد مطلب: 160910
برچسب ها: منصور فرزامی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *