۰
سه شنبه ۱۶ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۱۰

مدیریت زنان

محمد امین سرابی*
در دو دهه گذشته در تحقیق و در عمل توجه خاصی به زنان در نقش رهبری شده است.
مدیریت زنان
در دو دهه گذشته در تحقیق و در عمل توجه خاصی به زنان در نقش رهبری شده است. «باس» در یک تحلیل جامع که رهبران زن را از جنبه‌های مختلف مورد مطالعه قرار داد و نتیجه گرفت که همچنان در باور همگانی یکی از خصوصیات فردی که ضامن مدیریت مفید است «مذکر بودن» است. با ورود به سالهای 90 میلادی در امریکا زنان چهل درصد از طبقه وسیعی مدیران و اداره کنندگان را تشکیل می‌دهند. از این تعداد فقط عده معدودی مدیران عالی رتبه شرکت‌های بزرگ امریکایی هستند.  مجله فورچون اخیراً در یک پژوهش نتیجه گیری کرد که فقط19 نفر از4 هزار مدیر و عضو عالی  500 کارخانه عظیم امریکایی زن هستند. موضوع بسیار مهم این است که این رقم چیزی کمتر از نیم درصد کل مدیران است که در سال 1978 هم در همین حدود بوده است.
 زنان با وجودی که اکثریت جمعیت جهان و تقریباً نیمی از نیروی کار هر کشور را تشکیل می دهند ولی علیرغم این واقعیت همچنان مانند اقلیتی قابل اغماض در بسیاری از فرهنگ ها با آنها رفتار می شود. در حقیقت آنان فاقد قدرت های اقتصادی و سیاسی هستند و باورهای قالبی همچنان آنها را قضاوت میکند و این نشان دهنده تبعیض آشکار در همه مراحل زندگی زنان است. برای مثال آنها از شغل های واقعی انواع آموزش سازمان های اجتماعی و غیره محروم هستند و در بسیاری از سازمانها زنان در شغل های سطح پایین متمرکز شدند.
«استاین‌برگ» و «شاپیرو» میگویند: زنان جمعیت را افزایش می دهند ولی به ندرت دیده می شود که آن را اداره کنند. چرا باید چنین باشد؟ یافته‌های تحقیقات نشان می‌دهد که نیروهای قدرتمند و زیرکی مانع از پیشرفت زنها در محیط کار میشوند.
نخست اینکه، حتی امروز هم عده ای از هر دو جنس همچنان تصورشان بر این است که مردان رهبران بهتری هستند. این تصورات نشأت گرفته از باورهای قالبی است که درباره خصوصیات زنان و مردان جاودانه است بر اساس این باورها مردان قاطع، مطمئن به خویش و مسلط تر هستند در حالی که زنان غیرفعال، مطیع و از نظر احساسی بی ثبات اند. با داشتن این پیش فرض ها تعجب آور نیست که عده ای تصور می‌کنند مردان در نقش های رهبری اثربخش از زنان هستند اما شواهد نشان می‌دهد که این باورهای قالبی کاملاً غلط هستند و مردان و زنان تفاوتی با یکدیگر ندارند، ولی اعتقادات غلط همچنان وجود دارد و ادراک عملکرد رهبر تحریف را می‌کند.
 
دوم اینکه، عملکرد مطلوب و موفقیت آمیز مردان را به عوامل درونی برای مثال قابلیت و توانایی و کوشش و تلاش آنان، ولی انجام همان کار را توسط زنان به عوامل بیرونی مثل شانس یا ساده بودن کار اسناد می کنند. اسناد کردن به عوامل بیرونی همواره با دریافت امتیاز کمتری همراه است نتیجه این تعصب این است که اگرچه  زن و مردی در یک سطح فعالیتی را انجام دهند آن که سزاوار تمجید، ترفیع و هرگونه پاداش است جنس مذکر است. نیاز به گفتن نیست که این زمینه (که احتمالا این گروه زنان و مردان وجود دارد) به میزان قابل توجهی علیه پیشرفت زنان در سازمان ها عمل می کند خوشبختانه تمایل (عملکرد زنان را کمتر از میزان استحقاق آنان ارزیابی کردن) رو به کاهش است.
سوم اینکه، به نظر می رسد زنان در مورد مسیر شغلی شان انتظارات کمتری از مردان دارند مثلاً در یک تحقیق به وسیله «میجر» و «کونار» انجام شد از دانشجویان پسر و دختر رشته بازرگانی سوال شد که دستمزد شروع کار (سال اول استخدام) را که تصور می‌کنند و همچنین حداکثر حقوقی که طی سال باید به دست آورند را بنویسند. زنان اساساً در هر دو مورد میزان حقوق کمتری را درخواست کرده بودند عوامل متعددی احتمالاً موجب شد این تفاوت هاست. برای مثال مبنای برآورد درآمد‌های آتی حقوق جاری آنها بود که دریافت می کردند. در عین حال انتظارات کمتر زنان از خودشان «خود تاییدی» کمک بزرگی به جاودانه نمودن مقام «طراز دومی» زن در بسیاری از سازمان ها است.
مطالب فوق و عوامل مرتبط دیگر دست به دست هم می‌دهند تا این حقیقت را به وجود آورند که زنان در رده های پایین تر به سازمانی حضور بیش از اندازه و در شغل های بالای سازمان حضور بسیار کمرنگ دارند.
آنگاه که خصوصیات فردی مهم مثل قاطعیت، آگاهی، اعتماد به خویشتن و اهل عمل بودن مدیران زن و مرد را مقایسه می کنیم تفاوت قابل ملاحظه مشاهده می شود پس در عمل باورهای قالبی نادرست جلوه می کند برای مثال حتی در خصوصیات فردی همچون متهور بودند و اعتماد به خویشتن، زنان سرآمد مردان هستند.
مدیران زن و مرد در تحقیقی که «دونل» و «هال» در سال ۱۹۸۰ انجام دادند، در عملکرد شغلی هم تفاوتی ندیدند، برای مثال در مطالعه جامعی که روی ۲۰۰۰ مدیر انجام شد، هیچ تفاوت بارزی بین زنان و مردان با توجه به ابعاد مهمی چون فلسفه مدیریت، مهارت های تعامل با کارکنان، سبکهای مدیریت یا نحوه انگیزش کارکنان مشاهده نگردید. مدیران زن و مرد در این مطالعه از لحاظ سن مرتبه و نوع سازمانی که در آن کار می کردند هماهنگی داشتند. نتایج همه این تحقیقات گواه بر وجود تعصب در مقابل زنان در سازمانهاست بنابراین با وجود الگوهای رفتاری یکسان به زن و مرد نباید مسئله جنسیت مطرح شود.
*عضو شورای مرگزی سازمان جوانان و دانشجویان حزب مردم سالاری
 
کد مطلب: 162265
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *