۰
جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۲۳:۱۸

دو بال بزرگ یک بحران

حسین زراعت‌پور
دو بال بزرگ یک بحران
این روزها که به ایران می‌نگریم، ایران را در تکاپوی زندگی می‌بینیم درست مانند کوهی که می‌بیند تمام برف‌هایش در حال آب شدن است. مثل کسی که عمری را زاد و توشه جمع‌آوری کرده است و در میانسالی به چشم خود می‌بیند که همه تلاشش در حال از بین رفتن است!
ایران با قدمتی چند هزار ساله- تا یازده هزار سال قدمت را برای این مرز و بوم تخمین می‌زنند - اکنون در تلاش برای حفظ میراثی است تا در میان دیگر تمدن‌ها زنده بماند؛ روزگاری تمدن ایران نیمی از ربع مسکون و جمعیت جهان-یعنی 48میلیون نفر- را در بر داشت و خیلی از ابناء بشر را از خود متنعم می‌کرد. اما ایران امروز چون مادری است که تقلاّ برای حفظ فرزندان خویش می‌کند. ایران امروز در مواجهه با خود و تاریخش گرفتاری‌ای دارد که این گرفتاری محصول مثلث جهل، سطحی نگری مذهبی و فقر است.
اگر درد مشخص گردد، روزنۀ امید تابیدن می‌گیرد؛ و می‌توان درد را درمان کرد. به قول جناب مولانا: «به طبیبت چه حوالت کنی ای آب حیات/ از همان جا که رسد درد، همان جاست دوا» به این ترتیب سوالی مهم مطرح است که مشکل ایران امروز چیست؟ در پاسخ به این پرسش در همان آغاز نیز به ذهن می‌رسد که ایران ما با «بحرانی بنیادین» روبروست. این بحران زندگی و آزادگی و زنانگی و مردانگی و اساساً حیات و زیست جهان امروز ایران را می‌تواند با بن بست مواجه کند. این بحران دو بال بزرگ دارد: الف) بی معنایی، ب)کوتوله گرایی.
آنچه از گفتارهای روزانه و نشست‌های دوستانه و پرسش‌های همدلانه به دست آورده‌ام، بنیادین‌ترین بحران امروز ما، بی معنایی است. معنا از زندگی رخت بربسته، لذا انسان ایرانی معاصر، کرخت و بی‌حوصله و حتی بی‌صبر است. یا به آنچه دوست دارد باید برسد یا اساسا معادله را برهم می‌زند. این بحران ریشه در اموری مهم که روال زندگی را مختل کرده است، دارد. اکثریت جامعه امروز، درگیر روزمرگی و گذران صبح تا شب است. برای کسی که گرفتار روزگارش است نمی‌توان از معنا و خصوصا معنای زندگی سخن گفت! او صرفا به سیر شدن شکمش فکر می‌کند. وقتی که یادآوری معنا نبود، کم کم معنا از دست می‌رود. بنابراین یکی از عوامل بی‌معنایی، معضلات اقتصادی ایران امروز است. دلیل دیگر در این بخش، عدم بیداری تاریخی است. ملتی که به هر دلیلی به تاریخ خود و تاریخ جهان توجهی ندارد محکوم به ساخت چرخ از اول است و در عقل دیگران برای توسعه و پیشرفت شریک نخواهد بود. ملت بی تاریخ، عمر کوتاهی برای جهان متصور است و خود را در یک زمان کوتاه زیست فردی، خلاصه می‌کند؛ اما ملتی که بیداری تاریخی دارد، وقتی خود را وارث گذشتگان می‌بیند و امتداد خود را در آینده تاریخی‌اش در یک جغرافیای خاص تصور می‌کند، به گونه‌ای عمل می‌کند که میراث صحیح و کارآمدی را برای بعد از خود به جای بگذارد. آگاهی تاریخی عمر یک فرد معمولی از آحاد جامعه را هزاران سال افزایش میدهد، و اگر چنین شد، خود را فردی یا ملتی بدون عقبه نمی‌پنداریم و در تاریخ، تنهایی را نمی‌گزینیم؛ ملتی که تنهایی را نگزیند، دست دوستی به سمت دیگران دراز می‌کند و دست دوستی دیگران را رد نمی‌کند و مهمترین عنصر دوست‌یابی تاریخی و حفظ آن، «عقلانیت» است. دیگر ملل وقتی دست رد به ابراز دوستی ما نمی‌زنند که از ما عقلانیت ببینند؛ هم عقلانیت تاریخی هم عقلانیت معاصریت، به عبارت دیگر آنها می‌نگرند که آن‌که دست دوستی دراز کرده است چه سابقه عقلانی دارد و چه لاحقه عقلانی‌ای را در پیش گرفته است. و همیشه برای این سنجش، کاشته‌ها کم اهمیت‌تر از داشته‌ها هستند؛ چه اینکه اگر ملتی درست کاشته باشد، داشته‌هایش بیشتر است. فقر و عدم آگاهی، منجر به بی هویتی می‌گردد.
جامعه بدون هویت سردرگم و نهایتاً تهی از معنا است.اما دومین عنصری که به بحران بنیادین ایران معاصر دامن زده است، کوتوله گرایی است. کوتوله‌ها معمولاً بیسواد، بی‌ریشه، بی‌هدف، بی برنامه، لمپن، نمایشی، پرادعا، سخن‌پراکن و گزافه‌گوی هستند. وقتی که کارهای بزرگ به افراد کوچک سپرده می‌شود، سرخورگی و بی معنایی بیشتر و فراگیر می‌شود. افراد کوتوله‌ای که بر مسئولیت‌ها گماشته می‌شوند، از آنجایی که نمی‌توانند قدرت خود را بر امور مستولی کنند به گرز آهنین پناه می‌برند، لذا جناب سعدی(ره) فرمود: «به خُردان نفرمای کار درشت/ نشاید که سندان شکستن به مشت». به همین دلیل است که قرآن کریم در ماجرای طالوت او را واجد علم و حکمت و توان بدنی می‌داند و می‌فرماید: «و آتاه الله المُلک و الحکمه و علّمه مما یشاء» یا اینکه: «و شدّدنا مَلکه و آتیناه الحکمه» و اینکه: «ان‌الله اصطفاه علیکم و زاده بسطهً فی العلم و الجسم». بنابراین باید از افراد شریف و اصیل در مناصب استفاده نمود. ضمن اینکه امام علی بن ابیطالب (کرّم الله وجه الشریف) یکی از علل نابودی حکومت‌ها را بکارگرفتن نادانان می‌داند که در بیان ایشان، از نادانان حکومت به اراذل تعبیر می‌شود: «یستدّل علی ادبار الدول بأربع... و تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل».
بنابراین اگر نادانانی که لباس مسئولیت بر تن شان بزرگ باشد، بر توسن سرکش قدرت سوار شوند، نه تنها ناامیدی و ناکارآمدی را گسترش می‌دهند، بلکه کمک شایانی به بسط بی‌معنایی در جامعه می‌کنند. زیرا همگان می‌دانند که بی مایگان بر بزرگان مستولی شده‌اند. برای مانع شدن از این بلای بزرگ- ناامیدی و ناکارآمدی- می‌بایست حکومت‌ها افرادی را بر مناصب مسئولیتی بگمارند که شرافت خانوادگی، علمی و مالی داشته باشند و در یک کلمه، «مَکین» باشند که به آن مقام و جایگاه آبرو بدهند نه اینکه از مقام شان آبرو بخرند، که فرموده‌اند: «شرف المکان بالمَکین» شرافت هر چیزی به آن کسی است که از آن استفاده می‌کند و به عبارت دیگر می‌توان گفت: «شرف المقام بالمُقیم». امیدواریم تا دیر نشده، عقلای قوم و بزرگان ایران برای این دو بحران بزرگ تا دیر نشده است چاره‌ای تدبیر کنند.
کد مطلب: 184088
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *