۰
شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۲۳:۴۵

با امام خمینی چه کردیم؟!

هادی سروش
با امام خمینی چه کردیم؟!
در دهه فجر سزاوار است بیشتر یاد انقلاب و امام باشیم.
من چند روزی است که با علاقه و اشتیاق دوست دارم درباره «امام» بنویسم اما باور بفرمایید که نمی‌دانم چه بنویسم و از کجا بنویسم!
آیا می‌توانم بر جفاهایی که بر امام رفته بنویسیم؟! جفاهای دشمن که جای بحث ندارد، مشکل این است که در دائره خودی‌ها بر امام جفاها رفته و جوانی که امام را ندیده، نمی‌تواند از سد این ظلم بگذرد و امام برسد.
در جمع خودیها؛ دیروز؛ «متحجرین» دگم اندیش و متصلب بر امام می‌تاختند، و امروز قدرت طلبان برای بدست آوردن قدرت و یا حفظ قدرت و یا برای «دیده شدن» با قلمشان به اسم «نقد» و یا رفتارشان به اسم «مصلحت» بر آبرو آن مرجع و رهبر بزرگوار می‌تازند!
در این حدود ۲۰ سال، ناجوانمردی‌ها بر علیه امام راحل از یک سنخ و از یک جبهه نبوده!
از آن دسته که از ابتدا دشمن امام بوده‌اند و آرزوی مقهور بودن او را داشتن بگذریم چرا که تکلیفشان برای خودشان و ما روشن است.
اما عده‌ای دیگر امروز هستند که امروز قلم بدست گرفته بداعیه ممانعت از ظلم‌های جاری، بر امام می‌تازند؛ از کسانی هستند که خود در دهه ۶۰ با رفتار و یا قلمشان بر صغیر و کبیر رحم نمی‌کردند، و امروز آمده‌اند داعیه دموکراسی دارند و امام را علةالعلل مشکلات امروز معرفی می‌کنند!! ای کاش این جماعت اندک که صدای بلندی دارند و روزانه می‌نویسند و از نقل و انتقال یادداشت‌هایشان در گروه‌های فضای مجازی سرکیف می‌شوند، کمی هم از امامِ دوران تبعید و امام دوران سخت ترورهای منافقین و امام دوران جنگ هم می‌نوشتند تا باور می‌کردیم که خیرخواهانه و به صواب قلم می‌زنند.
در اینجا نمیوانیم از گروه دیگری که باعث بدبینی به امام شدند بگذریم! آنان گروهی بودند با بدست گرفتن قدرت فرهنگی و با تئوری پردازی از تربیون‌هایی مانند نمازجمعه؛ «حاکمیتی» را به جامعه نشان دادند که خروجی آن نفی «حق مردم بر سرنوشت خود» شد، و این معنای از حکمرانی را با قرائت غیر مأنوسشان از یک سوی به جامعه آسیب زدند و مردم را دلزده و بی اثر کردند، و از سوی دیگر آلت قتاله ای برای حذف اشخاص بدست اطاق‌های تصمیم گیر دادند و تا با تیغ حذف انتخابات‌ها در اختیار تفکر خودشان باشد و بس!
اصل اساسی «سیاست خمینی»، یعنی؛ جمهوریت و میزان بودن رأی مردم را نمایش تلقی کردند و تمام اصول سیاسی امام را که بارها از نجف و پاریس و تهران بر آن تاکید داشت را به عنوان «تعارف» نام بردند و در حقیقت به بازی گرفتند و نیز قانون اساسی مورد تأیید رأی ۹۸ درصدی را بدون امضاء ولی فقیه کاغذ پاره نام نهادنند تا برای تأیید و رد صلاحیت‌ها ملاک سازی کرده و بخش عمده‌ای از نیروهای مهم از فرهیختگان و نخبگان و مبارزان قبل از انقلاب و مجاهدان بعد از انقلاب که در دانشگاه و حوزهصاحب نام بودند را به گورستان سیاسی تحویل دادند!
جالب است؛ داعیه «ولایت فقیه» دارند ولی در تمام عمر سیاسی خود در طول هزاران ساعت سخنرانی یک بار یادی از نامه‌های توبیخی امام به قم و تهران نکردند!
بخش دیگری که به امام آسیب زدند کسانی بودند که در رفتار و مسئولیت سیاسی خود انچنان قدرت طلبانه رفتار کردند که مردم و رفاه آنان و حفظ کرامت شهروندان را آنچنان به فراموشی سپردند که باعث شد نگاه‌ها به امام عظیم الشان متفاوت شود و جوانی که امام را ندیده، از آن عزیز سفر کرده گله مند شود و بلکه بالاتر اینکه ناهنجاری زندگی اجتماعیش را به امام نسبت دهد!
خلاصه این گروه‌ها خواسته یا ناخواسته بر امام تاختند و می‌تازند، و نتیجه آن آسیب به سرمایه بزرگی است که امام به ودیعه گذاشت و رفت و آن اعتماد مردم به نظام بود!
خواننده محترم؛ ببینید امام دو کار بزرگ کرد اما اینکه آن دو کار بزرگ را محفوظ و محترم نداشتیم سخن دیگری است؛
اول؛ امام خمینی با کمال تواضع به خواسته جامعه و مردم کشورش گوش سپرده و با یک نیت خالص پا در عرصه مبارزه گذاشت و اگر متوجه خاستگاه جامعه و درخواست جامعه نسبت به مبارزه با رژیم فاسد و استبدادی پهلوی نبود، آیا افکار عمومی او را می‌بخشید؟!
در اینجا بود که با آسیب به موقعیت حوزویش و نیز ایجاد رنج برای خود و خانواده‌اش مجبور به ترک وطن شد و آماج تهمت‌هائی قرار گرفت که از روزنامه اطلاعات وقت گرفته تا شب نامه بر دیوار مدرسه فیضیه ادامه پیدا کرد! او در این میدان جهاد پر رنج و پر خطر ۱۵ ساله از آن جهت که یک «روحانی سیاسی» بود مورد حمله و بی احترامی عالمان و مذهبی‌های متحجر بود، ولی بلندگوی رسای دانشگاهیان و حوزویان و تک تک مردمی بود که از نظام شاهنشاهی رنجیده بودند.
در همین رهگذر که تجلی گاه همه خواسته‌ها و همه اقشار بود توانست یک «اجماع درونی» درست کند و مردم را به خواسته‌هایشان برساند. و این کاری کارستان بود.
دوم؛ امام مانند هر مصلحی دارای یک آرزوهایی بود که معترفیم نتوانست به همه آرزوهایش برسد، اما این نرسیدن بدلیل «تغییر» او نبود که متاسفانه قلم‌های مغرض این روزها می‌نویسند، بلکه به جهت مواجه شدن با «واقعیت‌ها» بود.
هر اندیشمند خردمند و مدیریت عالی رتبه‌ای آرزهایش را منطبق با واقعیت‌ها می‌کند.
خواست امام خمینی همانطور که وعده‌اش را داده بود این بود که همه تفکرات سیاسی، حتا از نوع الحاد سیاسی و تند در جامعه حضور داشته باشند، اما با واقعیتی بنام منافقین و اعلام جنگ مسلحانه و ترورهای بی شمار مواجه شد!
امام خمینی بنا بر آزادی داشت تا هر کسی عقائد خود را طرح کند اما با واقعیتی مانند راهپیمایی بر علیه حجاب و خصوصاً بر قصاص واقع شد!
امام خمینی می‌خواست و می‌توانست با فتواهای روشنگرانه ش فقه و شریعت را با دنیای مدرن تعریف کند تا ایران از یک سوی؛ در جهان به عنوان یک کشور مترقی و به روز معرفی شده و مرکز گرایشات جهانیان شود و نیز از سوی دیگر؛ گره از سیاست‌های داخلی و خارجی باز شود و نتیجتاً زندگی مردم را به رفاه برسد، اما با واقعیتی بشکل نامه برخی از شاگردانش از قم مواجه شد که اجازه قدم از قدم برداشتن را از ایشان تا حد زیادی گرفت!
امام خمینی معیارش «جمهوریت و قانون» بود اما در اداره کشور به واقعیتی بنام جنگ برخورد نمود و قهراً برخی امور از مسیر طبیعی خارج شد و خود ایشان اعتراف نمود، «ان‌شاءاللّه تصمیم دارم در تمام زمینه‌ها وضع به صورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا می‌کرد تا گره‌های کور قانونی سریعاً به نفع مردم و اسلام باز گردد».
آنچه شده را بدون تعارف مرور کردیم، بیاییم گرفتار هجمه‌های بدخواهان نشویم و همه کاسه و کوزه را بر سر آن امام بزرگوار نشکنیم! چرا که با دروغ‌هایی که به عنوان تفکرات امام رواج داده‌اند و تحریف کرده‌اند آشنا شدیم، و از سوی دیگر آنچه امام خمینی آزرو داشت ولی با واقعیت‌هائی متفاوت مواجه شد و در نتیجه قدرت عمل را در بخشی از امور ضعیف کرد را نیز ملاحظه نمودید، پس بیاییم در مورد امام خمینی تا دیر نشده تأمل دیگری کنیم و حساب او را از دیگران جدا کنیم و بر راه او و خط او بیعت جدیدی داشته باشیم تا اصول امام به جایگاه خود برگردد.
اصول امام خمینی، یعنی؛ نگاه دینی-سیاسی او که در «فقه امام» متبلور است، و یعنی؛ سیاست داخلی امام که بر مدار «جمهوریت» است، و نیز سیاست خارجی او که «احترام به دنیا» بوده است، باید به جامعه بازگردد و حتماً باز خواهد گشت.
راه این است که از دشمنی‌ها و امواج و شبهه آفرینی‌ها نهراسیده و در آن مسیر قدم زده شود.
تردیدی نیست که؛ این مهم توسط فرزندان آزاده و بی‌توقع و رنجِ محرومیت‌های اجتماعی و سیاسی کشیده حضرت امام خمینی در حوزه و دانشگاه احیاء خواهد شد. ان شاء الله
کد مطلب: 189162
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *