۰
دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۵۶

دیگر قبرستان ها هم طبقه بندی شده اند

فریبا ایازی روزبهانی
از قطعه هنرمندان عبور می کنم. روی سنگ مزارهر کدام هنر و پیشه متوفی حک شده است. یکی نوازنده بود و آن دیگری خطاط. چشم می گردانم؛ آنسوتر قطعه ورزشکاران است و کمی دورتر قطعه دانشمندان. درضلع شرقی، خانه هایی را می بینی که درشان قفل است و سر درشان نوشته آرامگاه خانوادگی .... قدما می گفتند: آدمیزاد هر لباسی به تن داشته باشد بعد از مرگ تنها چند متر پارچه کفن اوست. فرقی نمی کند؛ فقیر باشی یا غنی.
دیگر قبرستان ها هم طبقه بندی شده اند

از قطعه هنرمندان عبور می کنم. روی سنگ مزارهر کدام هنر و پیشه متوفی حک شده است. یکی نوازنده  بود و آن  دیگری خطاط. چشم می گردانم؛ آنسوتر قطعه ورزشکاران است و کمی دورتر قطعه دانشمندان. درضلع شرقی،  خانه هایی را می بینی که درشان قفل است و سر درشان نوشته آرامگاه خانوادگی .... قدما می گفتند آدمیزاد هر لباسی به تن داشته باشد بعد از مرگ تنها چند متر پارچه کفن  اوست. فرقی نمی کند؛ فقیر باشی یا غنی.

 حکایتی از سعدی  در ذهنم مرور می شود؛ حکایت دو جوان دارا و ندار. پدرشان فوت کرده و برحسب تصادف مزارشان کنار هم است. آن که داراست سنگ مزار پدرش ذیقیمت وآن که ندار، سنگ مزار پدرش خشت بی قیمت. این تعارض از چشم جوان دنیاپرست دور نماند. جوان فقیر پیوسته آماج طعنه های جوان زرپرور بود. عاقبت روزی جوان فقیر از طعنه های رقیب برمی آشوبد و می گویدتا پدرت بخواهد خودش را از زیر خروارها سنگ برهاند؛ پدرمن از باب رضوان  گذشته است.

اگر چه این دست حکایات ذائقه تجدد نشینان امروزی را شیرین نمی کند و طعم گس خودشیفتگی به مذاق خوشتر می نشیند. در هیاهوی دیار خاموشان، پشتم باد می خورد و از قطعه ای به قطعه دیگر می روم. سنگ نوشته ها با نقوشی هندسی وار،  به خطوط غریبه می ماند. تصویر متوفی روی سنگ قبرها تو را به دنیای دیگری می برد. دقیق که می شوی می بینی  یک در میان تصویر بانوان نیز روی سنگ ها حک شده است.  به فکر فرو می روی که مگر نه اینکه در آموزه های دینی گذاشتن تصویر بر سنگ مزار مجاز نیست؛ پس چرا تا این حد در مجاز و غیر مجاز قفل شده ایم؟

مزارهای قطعه بندی شده، سرویس های بهداشتی و پارکینگ ماشین ها و چه و چه... اینجا را به شهری بدل کرده است با همان باید ها و نباید های زندگی دنیوی. با همان تعارض های دنیای مادی. دنیا  با همه تضاد هایش عوض می شود، تغییر می کند. "تغییر"بزرگترین نیاز زندگی انسان هاست و بی شک نقش بنیادی در مناسبات انسانی دارد؛ اما باید در نظر داشت تغییر دادن و تغییر یافتن مقوله ساده ای نیست. در لغتنامه"  دهخدا " معنای عبارت "تغییر"  چنین آمده :

 تغییر. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از حال بگشتن . (دهار). از حالی به حالی برگردانیدن و گردانیدن و دیگرگون کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از حال خود گردانیدن و با لفظ کردن و دادن مستعمل . دگرگونی و تبدیل و تعویض و تحویل و انتقال و انقلاب . (ناظم الاطباء)

بااین تفاسیر دگرگونی یا تغبیر در دنیای کنونی در دو لایه  متصور است.

۱-تغییرات محیطی : دگرگونی در سبک زندگی است. مصداق  این قبیل تغییرات، جابه جایی های اقلیمی  است وهمزمان با تغییرات محیطی، فرهنگ و زبان نیز دستخوش تغییر می شود. مهاجرت از این مقوله است.

۲-تغییرات فردی : این تغییر خود دوگونه است. تغییرات جسمانی که با جراحی، ظاهر فرد تغییر می کند و این روزها دامنگیر قشر وسیعی از جوامع مدرن است. این گروه تغییرات فیزیولوژی را عاملی می دانند برای بالابردن اعتماد به نفس و روز به روز بر تعداد افرادی که تن به تغییرات ظاهری می دهند افزوده می شود و نوع دوم، تغییر بنیادی در فکر و اندیشه انسان هاست.

تغییرات بنیادی با ایدئولوژی آحاد جامعه مرتبط است اما تن دادن به چنین تغییراتی به سادگی ممکن نیست و معمولا طی چند نسل پدید می آید. همیشه این دگرگونی ها سیر صعودی ندارد و گاه در فراز ونشیب تحولات تاریخی، اجتماعی سیر نزولی نیز می یابد. بنابراین چه باید کرد تا این قسم از تغییرات در جهت توسعه یک جامعه باشد و نه افول بنیان های فرهنگی، دینی و اخلاقی؟ از منظر دیگر باید دانست در عصر انفجار ارتباطات، فروپاشی بسیاری از هنجارهای جوامع سنتی گریزناپذیراست.

 زیرساخت های فرهنگی هر ملت تا جایی که با زیرساخت های فرهنگی مردم جهان گره می خورد می تواند نقش پل ارتباطی را ایفا کند تا بتوان در بزنگاه ها از آن سود جست. به عنوان مثال خودباوری، مبارزه با تبعیضات اجتماعی، عدالت و پرهیز از ثروت اندوزی و تشویق به امور خیریه در بیشتر جوامع پسندیده است و تا جایی که با فرهنگ خودی درتعارض نیست می تواند عاملی باشد برای تعاملات فرهنگی در سطح جهانی. هرچند امروزه شاهد رواج خرده فرهنگ هایی در بین جوانان هستیم که سمت و سوی این گرایش ها به گونه ای است که در جوامع مختلف از آن با عناوینی خاص یادمی شود.

 در جوامعی که  هنجار محسوب می شود؛ عنوان فرهنگ ارزشی می گیرد  و در جوامعی که هنجارمحسوب نمی شود؛عنوان ضد ارزشی می یابد.

قوانین برساخته از فرهنگ غنی می تواند مقابل این تعارضات فرهنگی تمام قد بایستد. اما وقتی آفت سنت گریزی دامن گیر مردم جامعه می شود شاید بحث خودباوری دیگر نتواند گره از مشکلات جامعه  باز کند. مردم می انگارند برای ترقی باید گذشته را پشت سر گذاشت و شتاب ناشی از این باور خود گره کوری بر معضلات فرهنگی جامعه است.

در گذشته ای نه چندان دور سنت پل ارتباطی مابین گذشته و امروز بود . در صورتی که آنچه امروز شاهد آن هستیم واپسگرایی، در بستر تجدد گرایی است.

رفته رفته شعاع  خورشید کم رنگ می شود. به سنگ تراشان نزدیک می شوم. سنگ های تراشیده شده را از نظر می گذرانم. فوجی از رنگ های ناهمخوان درهم آمیخته اند . زبان رنگ ها اینجا گویا تر از همه جا به گوش می رسد.  کافی ست سکوت کنی تا با گوش جان بشنوی.

کد مطلب: 56452
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *