۰
يکشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۲۹

خودمحوری، ثمره نادیده گرفتن احزاب

زهرا اسلامی شعبجره
جوانکی لاغر اندام و مدعی میبینی. هیجان زده و پرانرژی بلند بلند حرف می زند. بعد از چند رفت و برگشت بر خود مسلط شد. با لبخندی زورکی که تنها قیافه اش را تلخ و ناسازگار می کرد لحنش را تغییر داد و گفت آخرین زنگ اخطار به صدا درآمده است.
خودمحوری، ثمره نادیده گرفتن احزاب
جوانکی لاغر اندام و مدعی میبینی. هیجان زده و پرانرژی بلند بلند حرف می زند. بعد از چند رفت و برگشت بر خود مسلط شد. با لبخندی زورکی که تنها قیافه اش را تلخ و ناسازگار می کرد لحنش را تغییر داد و گفت آخرین زنگ اخطار به صدا درآمده است. می خواهم همه نیروهای سیاسی و شخصیت ها را ببینم. باید ترتیبی داده شود که از نمایندگان مجلس امضا گرفته شود. خط کسب حمایت از این افراد برایم بازی دو سر برد است. امروز اخرین مهلت اعتراض بود.
این ها را گفت و روی صندلی لم داد. دلیل این همه راحتی و گستاخی اش را نمی فهمم. از سالهای ۸۸ و اخراج از دانشگاه می گوید. از بازپرس ها و از ۸ ماه زندانش و اعتراف هایی که در حضور دو نفر شاهد کرده است. از آن زمان سال ها گذشته است.
متحیر و مبهوت به اطرافش می نگریست. از این در و آن در حرف می زد با اضطراب پرسید. خانم اینجا شنود دارد؟ ده دوازده سال است تعقیبم می کنند. از محل کار تا خانه. در خانه ام دوربین گذاشته اند. بعضی شب ها در حیاط و پشت بام کشیک می دهم. کار قبلی ام را از دست دادم . دیگر حذف شده ام. جایی برای کار ندارم. شکست خورده ام اما می خواهم یک شکست خورده پیروز باشم.
همانطور که نشسته با لبخند تصنعی می گوید : شما نمی خواهید برای ما کاری بکنید؟ متهم کردن افراد به فسق و فجور و عدم التزام به قانون اساسی و ولایت فقیه، تهمت‌های بزرگی است که نمی‌توان از آن به سادگی گذشت. نمی توان پیشاپیش در زد و پس از آن هر کسی را در خانه اش بازداشت کرد. می توانید از این ها اسطوره بسازید و داستانی، ذکری در کتاب و روزنامه به میان بیاورید.
از صحبت های متناقضش می توان پی برد او مثل هزاران نفر دیگر نه دغدعه شهر دارد و نه تعهد. نه سابقه و کارنامه و نه وجدان سیاسی، ... این سو و آن سو دنبال نام و پرونده سازی، چه مثبت و چه منفی است. اینگونه رفتار جای آسیب شنایی دارد.
این روزها بیشتر افرادی که به کنش های سیاسی ورود می کنند دغدغه ی مطرح شدن دارند. مطرح شدن و شهرت‌طلبی یکی از انشعابات حس قدرت‌طلبی است. این حس در محیط های شخصی و کوچک پیامدهای چندانی ندارد اما در بسترهای کلی تر منشا بحران های سیاسی (دروغ، ریاکاری، پوپولیسم) و اقتصادی (اختلاس های کلان و فساد اقتصادی) است.
واقعیت این است که سیستم حاکم بر کشور ما در غیاب احزاب به گونه ایست که امکان بالندگی به شهروندان را نمی دهد. به عنوان مثال در کشورهای غربی چرخش منظم مدیران ارشد تحت قیمومیت نظام حزبی خود به تنهایی سلامت بالایی را برای نظامهای سیاسی فراهم کرده است. مثلا نیکولا سارکوزی به دلیل شکست در انتخابات درون حزبی موفق به شرکت در انتخابات نشد و هزاران مورد دیگر.
این را مقایسه کنیم با کشورمان. محمدباقر قالیباف دو دوره آمده و "نه" گرفته و برای سومین بار آماده است. در نبود نطام حزبی، وضعیت طبیعی هابزی بر کشور حاکم می شود و انسان‌ها بر سر ارضای امیال خود دچار نزاع می‌شوند. طبع واقعی انسان چنین است که میل سیری ناپذیری برای قدرت دارد . انسان، فی نفسه فردگرا، خودخواه، بداندیش، و از لحاظ مبارزه جویی برتری طلب است. در وضع طبیعی هیچ درکی از درست و نادرست، عدالت و بی عدالتی منافع ملی وجود ندارد. قاعدۀ زندگی فقط این است که هر کس هر چه می تواند برای خود به دست آورد؛ و تا هر زمان که می تواند آن را حفظ کند.
نبود نظام حزبی فرصت تمرین و تکرار و بازی را انسان ها می گیرد. شهروندان در مواقع حساس بدون هیچ گونه سابقه و تعهد با اتلاف منابع و بی توجهی به منافع ملی، سیاست را تمرین می کنند، شهروندانی که گاهی تنها انگیزه شان دیده شدن است (ثبت نام بیش از هزار نفر برای انتخابات ریاست جمهوری و...) در چنین حالتی هر یک از انسان ها به تنهایی در وضعیت طبیعی گرفتار می آیند. ثمره بی توجهی به احزاب، خودمحوری و فردگرایی و هزینه دادن و اتلاف منابع به عدد تعداد شهروندان یک مرز و بوم است.

کد مطلب: 69147
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *