; ?>; ?> ادیبان حقوقدان یا حقوقدانان ادیب؟ - مردم سالاری آنلاين
۰
چهارشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۴۳
مروری بر کتاب «ادبیات و حقوق» نوشته فیلیپ مالوری

ادیبان حقوقدان یا حقوقدانان ادیب؟

عرصه حقوق و جهان ادبیات، اگرچه در نگاه نخست، چندان ربط واضحی با یکدیگر پیدا نمی کنند اما، همواره، شانه به شانه هم ساییده اند و دوشادوش همدیگر پیش رفته اند.
ادیبان حقوقدان یا حقوقدانان ادیب؟
عرصه حقوق و جهان ادبیات، اگرچه در نگاه نخست، چندان ربط واضحی با یکدیگر پیدا نمی کنند اما، همواره، شانه به شانه هم ساییده اند و دوشادوش همدیگر پیش رفته اند. چه بسیار نویسندگان زبردستی که حقوقدان بوده اند و چه بسیار رمان های درخشان و معتبری که با موضوع حقوق، عدالت و داوری به رشته تحریر درآمده اند. ادبیات همواره، بذر نوعی اعتراض و نارضایتی را در خود محفوظ دارد. به عبارت دیگر، آنان که از ماجراهای زندگی و اتفاقات گرداگردشان رضایت کامل دارند، هرگز سر به دنبال ادبیات نمی گزارند. ادبیات نوعی اعتراض است. اعتراضی به غایت هنرمندانه به نظم جهان و جامعه که پشتگرم به قوانین و قاضی و دادگاه، انگار ابدی و ازلی می نمایند. از تراژدی نویسان بزرگ یونان باستان، تا شکسپیر بزرگ از رمان «محاکمه» فرانتس کافکا، تا گابریل گارسیا مارکزی که تحصیلات ناتماش در رشته حقوق، سبب شد بختش را در جهان روزنامه نگاری و نویسندگی بیازماید و البته یکی از کامیاب ترین نویسندگان جهان شود؛ ازماریو بارگاس یوسای حقوقدان که «سوربز» و «رویای سلت» را در جهان ادبیات جاودان کرد، تا راسکولنیکف دانشجوی حقوق و سوداییِ رمان بزرگ جنایت و مکافات ... همگی پیوند های کوچک و بزرگی است که حقوق و ادبیات در طول قرن ها و اعصار با یکدیگر یافته اند. کتاب ادبیات و حقوق فیلیپ مالوری به ترجمه دکتر مرتضی کلانتریان به شکلی موجز و البته مفید به پیوند میان ادبیات و حقوق می پردازد. این کتاب از یک پیشگفتار و بیست و شش بخش فراهم شده که هر یک از بخش ها به زندگی یکی از ادیبان و رابطه آثارشان با «حقوق» می پردازد. عرصه مطالعه مالوری در این کتاب از تراژدی نویسان شهیر یونان باستان تا نویسندگان نزدیک به دوران ما مثل کافکا و آندره مالرو را در بر می گیرد. نویسنده کتاب، در پیشگفتار کتاب به این نکته اشاره دارد که موضوعات حقوقی در بسیاری از اثار ادبی بسیار دلنشین تر از گزاره های حقوقی خشک طرح شده اند و از این نظر برای خواننده و حتی دانشجویان علم حقوق راحت خوان ترند به ویژه اینکه بسیاری از ظرایفی که در لا به لای تبصره ها و بندهای حقوقی گم می شوند، می توانند در رمان ها و داستان ها با هنرمندی بازتابانده شوند. مالوری در کتابش حقوق ادبی و مسوولیت مدنی نویسنده، کیفیت ادبی نوشته های حقوقی، ساختار ادبی حقوق و در نهایت نحوه پرداخت ادبیات به حقوق را چهار حلقه ارتباطی میان حقوق و ادبیات می داند. نویسنده خود در کتابش پیوند میان ادبیات وحقوق را این چنین شرح می دهد:« حقوق و ادبیات خویشاوندی آشکاری دارند: جایگاه رفیعی که روابط زن و مرد و رعایت حقوق انسان ها در ادبیات دارد انکار ناپذیر است. بعضی ها در مقایسه میان حقوق و ادبیات تا آنجا جلو رفته اند که برای حقوق، افسونی شاعرانه قائل شده اند و آن را تا مرتبه شعر بالا برده اند.» نویسنده کتاب از زوایه دیگری نیز به رابطه میان حقوق و ادبیات می پردازد. او در کتابش حقوق را برآمده از فرهنگ یک ملت و فرهنگ را آمیزه ای از تلاش های حقوقی و استیفای حق یک ملت در برابر طبیعت، نظام سیاسی و اقوام مختلف می داند. با این همه اما، هستند کسانی که چندان به رابطه میان حقوق و عرصه ادبیات باور ندارند و این دو عرصه را همانند جزیره های دورافتاده از یکدیگر می دانند. در استدلالات این گروه، این نکته چشمگیر است که عرصه حقوق میدان نبرد تن به تن تبصره ها و مواد قانونی است. نه قاضی و نه وکیل مدافع هیچ یک مجاز نیستند در روند بررسی یک پرونده حقوقی از نیروی تخیل خود بهره بگیرند. میدان حقوق عرصه تاخت و تاز واقعیت ها و مطالعه شواهد و مدارک است. این همه در حالی است که در پهنه ادبیات حرف اول و آخر را تخیل به پرواز درآمده نویسنده می زند! تخیل و واقعیت دو دشمن آشتی ناپذیری هستند که جهان ادبیات را از عرصه حقوق با بی رحمی هر چه تمام تر جدا می کنند:«... آنهایی که نمی خواهند حقوق را با ادبیات پیوند دهند می گویند:حقوق یعنی قانون، مقررات، عرف، رویه قضایی، لوایح ومدافعات، ژاندارم، پلیس، زندان، کتاب های حقوقی... بقیه چیزها فقط شعر است. صفحه9».
اما با این وجود، استدلال موافقان ارتباط حقوق و ادبیات پذیرفتنی تر به نظر می رسد. موافقان بر این نکته پای می فشارند که چه ادبیات و چه حقوق هر دو از عناصر بنیادین فرهنگ مردم یک سرزمین و سرچشمه حیات ساکنان یک سرزمین به شمار می آیند تا بدان جا که در پگاه تاریخ متون های ادبی گهگاه هیچ دست کمی از متن های حقوقی ، کیفرخواست ها و دفاعیات حقوقی نداشتند. مالوری در کتابش می نویسد:« اگر حقوق می تواند فرهنگ به شمار آید، ادبیات همیشه فقط خلق زیبایی، تئاتر، رمان و شعر نیست. ادبیات وقتی در سرحد کمال و زیبایی است، سرشار از زندگی است و مفهومی واقعی دارد... غالبا در ادبیات، ادعانامه ای علیه کارگزارانِ عدالت، آزمندی آنان، بلاهت و سخنان نامفهوم آن ها وجود دارد: حماقت ها، کندذهنی ها و یکسویه نگری ها و پول پرستی های کارگزاران عدالت، برای نویسندگان و ادیبان نامدار سرچشمه ای خشک ناشدنی بوده است: از نمایش مضحک وکیل مدافع پاتلن تا کافکا، در میانه راه، لافونتن، مولیر، راسین، بومارشه، دیکنس، ویکتور هوگو، آناتول فرانس وبسیاری دیگر.ص10 و11» افزون بر همه اینها، دغدغه های مشترک فراوانی میان ادبیات و حقوق وجود دارد: عدالت، احترام به انسان ها، برابری و... موضوعاتی است که این دو عرصه را به یکدیگر نزدیک می سازد و انسان برای زندگی بر اختر زمین بر هر دو آنها در کنار هم نیازمند است. این نکته ها به روشنی در جدایی ادیبان و حقوقدانان خط بطلان می کشد. کتاب «ادبیات و حقوق» فیلیپ مالوری کتابی است که شاید چندان گزاف نباشد اگر بگوییم در کتابخانه هر ادیب و حقوقدانی جای دارد. این کتاب برای حقوقدانان اهل ادبیات سرشار از بهترین قطعات ادبی از دوران کهن تا سال های اخیر است. قطعه هایی که همانند مروارید با ریسمان حقوق به یکدیگر وصل شده اند و درخشندگی چشم نوازی دارند. خود نویسنده کتاب درباره گروه مخاطب کتابش اینگونه می نویسد:« کتاب حاضر مورد توجه دو گروه قرار می گیرد: آنهایی که ادبیات دوست دارند، فرصت پیدا می کنند آن را با نگاه دیگری ببینند و دوستداران حقوق هم آینه دیگری جز قوانین، مجموعه های حقوقی، رویه های قضایی و کتاب های حقوقی گوناگون در پیش رو خواهند داشت صفحه 8» کتاب ادبیات و حقوق به کوشش نشر آگه در 382 صفحه با جلد شومیز و در قطع رقعی در انتظار علاقمندان حقوق و عشاق ادبیات نشسته است.
مهران مال میر

کد مطلب: 60155
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *