۱
سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۰۸
آغاز دوباره جدال حامیان مشارکت در انتخابات با حامیان تحریم انتخابات

تحریم انتخابات، چاره درد است یا منشاء درد؟!

به تبع پیدایش مکتب تبریز در ساختار سیاسی ایران و تلاش برای احیاء اندیشه سیاسی در کشور، تاریخ نگاری علمی مجدداً به فرهنگ ایران بازگشت.
تحریم انتخابات، چاره درد است یا منشاء درد؟!

به تبع پیدایش مکتب تبریز در ساختار سیاسی ایران و تلاش برای احیاء اندیشه سیاسی در کشور، تاریخ نگاری علمی مجدداً به فرهنگ ایران بازگشت. گزافه نیست که احمد کسروی را احیاگر تاریخ نگاری علمی و باطل کننده سنت وقایع نگاری بدانیم.  آنچه او از ایران پیش از شبه مدرنیسم نشان داد، جامعه ای فربه (Mass Society) بود که به دلیل ناهماهنگی و پراکندگی ساختارهایش غیر قابل پیش بینی می نمود و در طول قرن ها موجد ساختاری از حکومت بود که بر اساس خودکامگی(Naked Power) بنا شده بود. سلسله پهلوی تلاش کرد به پیروی از آتاتورک راهی به سوی مدرن نمودن جامعه بگشاید. این تلاش به دلیل بهره گیری از تسهیل گر نفت و چشم پوشاندن بر نقش واقعیت های اجتماعی به جای خلق جامعه مدنی (Civil Society) به ایجاد مدنیتی ناقص (Incomplete Civil Society) ختم شد. آنچه با زور درآمدهای نفتی به دست آمد جامعه ای متشکل از طبقه آسیب پذیر بود که دوران پهلوی در بخش کارگری قابلیت ساماندهی و شکل پذیری داشت. در کنار این طبقه سرمایه داری ویژه خواری که بر اساس خطرپذیری و ابتکار شکل نیافته بود و طبقه ای متوسط وابسته به دولت ایجاد شد که نه تنها به برانداختن سنت خودکامگی کمک نکرد بلکه عاملی برای زایش خودکامگی پایدارتر و قدرتمندتر در سپهر سیاسی ایران شد. به همین دلیل جنبش های معاصر ایران به جای پیروی از هدفی مشخص همواره بر تضاد و هیجان جاری شده و در نتیجه به ناکجا آباد راه یافته اند. مصداق این سردرگمی نهادهای مدنی کشور در فصل انتخابات جلوه می کند.
در هر دوره که نام انتخابات به میان می آید، تنش میان طرفداران تحریم انتخابات و مشارکت در انتخابات، به سرفصل روز جامعه متوسط ایران تبدیل می شود. موافقان تحریم با تأکید بر دست نیافتن به نتیجه آرمانی از طریق انتخاب و محدود بودن دامنه انتخاب تلاش دارند تحریم را بهترین گزینه برای برخورد با صندوق های رأی بدانند. علیرغم خشم و هیاهویی که همواره در گفتار طرفداران تحریم به کار می رود و آستانه اش گاهی از توهین و برچسب خیانت زدن به رأی دهندگان فراتر می رود، تاکنون تحلیلی از نتایج مثبت تحریم ارائه نشده است. فرض این گروه بر تاثیر کاهش مشارکت در کاهش مشروعیت ساختار موجود قرار گرفته است ولی گویندگان این سخن نه تاکنون درک درستی از ساختار خودکامه و مبانی مشروعیت آن ارائه داده اند و نه تحلیل درستی از نفس مشروعیت. از همه مهمتر تحریم طبقه متوسط جامعه ایران قابل تعمیم به بخش های دیگر جامعه نیست و در حیدری- نعمتی جامعه ایران احتمال مشارکت کمتر از 50 درصد به آرزویی آکنده از توهم شباهت دارد. چنین به نظر می رسد که طرفداران تحریم انتخابات بیشتر به نوعی مدسازی سیاسی گرفتار شده اند و باور دارند که تنها با اعلام برائت جستن از تمامی وقایع درون حاکمیت می توانند با جریان "فریاد علیه وضعیت موجود" همراه شوند. این گروه هر از گاهی با تحلیل های ساده انگارانه و با تاکید بر نقاط تاریک سالهای اخیر، تحریم را راهی به سوی رسیدن به فردایی بهتر و جلوه ای از روشنفکری می نامند. نگاه به عدم مشارکت در انتخابات در گفتار بسیاری از طرفداران تحریم با نوعی خودحذفی از جریان جامعه و تأکید بر تمایلات و آرمان های فردی درآمیخته است. این نگاه در سال 1384 با رویایی به شدت آرمانی گره خورد. این تحلیل و باور بدون پشتوانه در بخش خوشبین مخالفین مشارکت در انتخابات شکل گرفت که آمدن محمود احمدی نژاد تازه کار و شکست نماد حاکمیت، زوال خودکامگی را رقم خواهد زد. اما نتیجه عکس حاصل شد. محمود احمدی نژاد با شعارهای عوام فریب و در میدانی خالی از طبقه متوسط به پاستور رفت و بدترین روزهای اقتصادی و انزوای کشور از دل این تحریم انتخابات جوانه زد. در 8 سال ریاست جمهوری احمدی نژاد و حاکمیت بلامنازع تمامیت خواهان بالاترین درآمد نفتی در کشور حاصل شد اما برون داد آن برای طبقه متوسط ایران، تورم 35 درصدی و کوچکتر شدن سفره خانواده بود. از عجایب روزگار که چهار سال پس از پایان دادن به دوران تحقیر علم اقتصاد در سیاست مردم فریب و در شرایطی که رشد اقتصادی کشور از منفی به مثبت سیر کرده و تورم بی مهار دوران مهرورزی به تورم تک رقمی محصول تدبیر مبدل شده، باز هم عده ای داد تحریم سر می دهند. جالب آنکه در پاشیدن بذر دلسردی، تمامیت خواهان نیز همراه شده اند و بدون اشاره به خرابی هایی که حاصل حمایت آشکارشان از دولت مهرورز بود، روحانی را متهم می کنند که نتوانسته همه خرابی ها را بسازد و به سرعت ویرانه را به گلستان تبدیل کند. در بیرون از دایره حاکمیت نیز عده ای بدون توجه به نقش اقتصاد خاکستری و شبه دولتی در ایران با تأکید بر کند بودن روند تحولات اقتصادی-اجتماعی، به شدت بر طبل تحریم می کوبند. آن سوی کره خاکی و در اقتصاد قدرتمند و رقابتی آمریکا، زمانی که اوباما برای کند بودن روند احیاء اقتصاد زیر حملات جمهوری خواهان قرار داشت، بیل کلینتون چهره محبوب دموکراتها به مدد رییس جمهور جوانتر آمد و به جامعه آمریکا هشدار داد که تکمیل روند احیاء اقتصاد کشور به زمانی بیشتر از چهار سال نیازدارد. بصیرتی نیاز است تا این نکته را درک کند که اگر در اقتصاد ریشه دار و مبتکر آمریکا رکود و بیکاری در چهار سال قابل درمان نیست، در اقتصاد غیرشفاف و واسطه گر ایران این مهم در طول هشت سال هم به سختی حاصل خواهد شد. به همین دلیل است که تمامیت خواهان که سال هاست تیول دار اقتصاد شبه دولتی و خاکستری بوده اند، به جای ارائه برنامه بازسازی اقتصاد کشور به لعن و نفرین وضعیت موجود می پردازند و با طرح شعارهای افسانه ای و وعده های غیرمستدل و عوام فریب درباره رشد اقتصادی به عرصه انتخابات قدم نهاده اند. بر هیچ اقتصاددانی پوشیده نیست که تورم و رکود موجود محصول این چهار سال نیست بلکه برون ده سالها اقتصاد و ثروت اندوزی غیرشفاف و نگرش تیول داری به اقتصاد نفتی کشور است. با این وجود کسانی که کارنامه هشت سال حضورشان در تمام ارکان قدرت ویرانی زیرساختهای اقتصاد شکننده ایران بود، از برون داد کارنامه خود بعنوان ابزار تبلیغات بهره می برند. در چنین شرایطی طبقه متوسط جامعه ایران بد نیست به واقعیت توان خود در مقابل اقتدار نفتی فکر کند و خواسته هایش را از پافشاری بر تغییر فوری به مشارکت در مسیر تغییر تدریجی متمایل سازد. انتخابات نمی تواند در شرایط فعلی همه مطالبات طبقه متوسط را برآورده سازد ولی حداقل می تواند از بازگشت به هشت سال انزوا و مدیریت خودسرانه جلوگیری کند. تحریم انتخابات نه تنها چاره درد نیست، بلکه چو نیک بنگریم منشاء درد است. فراموش نکنیم هشت سال انزوا و هیجان در عرصه بین المللی و نا به سامانی مالی در عرصه داخلی ثمره قهر با صندوقهای رای بود. در شرایط فعلی هم تحریم تنها به نفع تمامیت خواهانی تمام خواهد شد که خود را برای سوار شدن بر مرکب قدرت یکپارچه آماده می کنند. درغیاب طبقه متوسط، یاران دیروز دولت مهرورز می تواند پاستور را هم به دارایی های خود در میدان قدرت اضافه کند و آنکه دوباره متضرر می شود طبقه متوسط جامعه ایران است.
اگر به دنبال فردای بهتر برای خود و نسل های آیند هستیم، مسیر دستیابی به این آرزو را در تجمیع مطالباتمان پای صندوق رأی و اصلاحات تدریجی جستجو کنیم. رأی ندادن نه تنها ویرانه ها را آباد نخواهد کرد بلکه به تشدید تخریب اقتصاد مملکت منتهی خواهد شد و آثار این تخریب به تنزل قدرت اقتصادی بخشی از طبقه متوسط و تبدیلشان به محرومان جامعه منتهی خواهد شد. عدم حضور طبقه متوسط در پای صندوق آرزوی تمامیت خواهان است. به همین دلیل عدم مشارکت طبقه متوسط ایران در انتخابات پیش رو هدیه ای به مسببین هشت سال سخت مهرورزی خواهد بود. رویای آرمان دست یافتنی و روش زودبازده پیگیری مطالبات هرگز به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و مسیر توسعه پایدار جز شکیبایی در پذیرش فرایند تحولات تدریجی نیست. اگر طالب فردایی روشنتر و آرامتر از روزهای سخت حاکمیت مطلق تمامیت خواهان هستیم، نیک به تفاوتها بنگریم. حداقل تفاوت انتخاب میان ظریف و جلیلی آنقدر آشکار است که هیچ شبهه ای در گزینش تدبیر باقی نمی ماند.
گزارش : محمود هادی پور دهشال
کد مطلب: 68954
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *