۰
يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۲

مهم‌ترین بسترهای گسترش خرافات دینی و سوء استفاده از دین

یکی از عوامل رواج خرافات در جوامع مذهبی، انحطاط و جهل و افول نقد و گفتگوهای دینی و رواج تقلید غیر مستقیم و مستقیم در حوزه عقاید است.
بستر گسترش خرافات دینی مواردی چند است که مهم ترین آنها عبارتند از:

۱- افول اجتهاد

یکی از عوامل رواج خرافات در جوامع مذهبی، انحطاط و جهل و افول نقد و گفتگوهای دینی و رواج تقلید غیر مستقیم و مستقیم در حوزه عقاید است. این مشکل سر از ناپویایی حوزه های پژوهشی و کلام دینی و محدود شدن فرهنگ اجتهاد در می آورد. این عامل گاه ناشی از بی توجهی به اهمیت آن است و گاه در اثر عوامل دیگر چون ترغیب نیافتن و محدود شدن و یا شرایط سخت و سنگین تحقیق و بالا رفتن هزینه های اجتماعی کاوشگری است.

اجتهاد که در لغت به معنای کوشش و تلاش است، اصطلاح خاص شده است برای احکام، در حالی که اساس اجتهاد دینی، معرفت و کسب آگاهی بیشتر در دین به ویژه در عقاید و تلاش مداوم برای فهم بهتر و ژرف تر دین است. از میان تعبیراتی که در آموزه های دینی وارد شده، اجتهاد به معنای دعوت به تلاش برای تفقه و فهم دین و نه محصور در فقه است.

حال طبیعی است که اجتهاد و تفقه در سایه درنوردیدن فضاهای جدید علمی انجام می گیرد و نه تکرار مکررات و خطی ها را چاپی کردن و حاشیه و شرح زدن های مکرر در مکرر، سخنان پیشینیان را به زبان دیگر عرضه کردن. بدون شک، در صورت پویایی و تحول در اندیشه دینی حاصل می گردد که اجتهاد در عقاید جایگاه خود را پیدا کند و امکان ابراز آن در جامعه میسر باشد، اگر محقق و مجتهدی نتواند نظریات خود را ابراز کند، عمل اجتهاد که نوآوری و پاسخگویی به نیازها و آگاه کردن مردم است، انجام نخواهد شد و اصولا چنین دعوتی لغو نخواهد شد.

اگر جامعه دینی در چنان محدودیت و ترس از غوغاسالاری قرار گیرد که مانع ابراز نظریات دانشمندان دینی شود، چگونه می توان مدعی شد رشد اندیشه دینی و مبارزه با خرافات شد، با آنکه ترک اجتهاد، آن هم اجتهاد در عقاید و فروع آن احکام، برخلاف قرآن و آموزه های دین است؟

البته طبیعی است که چون دانشمندان با استعدادهای مختلف و آگاهی های متفاوتی به سراغ نصوص دینی می روند و پیش ذهنیت های آنها نیز گوناگون است، نظرات آنها هم مختلف شود، لذا چاره ای جز تحمل و سعه صدر و اهتمام به توسعه معرفت دینی نیست و باید برای رشد فرهنگ دینی به اجتهاد اهمیت داد. فایده مهمی که نهادینه شدن اجتهاد به معنای واقعی آن دارد، پیشگیری از رواج خرافات دینی است، زیرا عقاید دینی همواره از درون نقد و بررسی می شود.



۲- رواج تکفیر

متأسفانه یکی از بیماری های جوامع مذهبی، رواج تکفیر مخالفان فکری است. این بیماری داستان درازی دارد و عموما در محیط های رشد نیافته و استبدادی شکل می گیرد. در جوامعی که سعه صدر و قدرت تحمل عقاید در افراد تنزل یافته و طرح هر فکر مخالفی به حساب ضدیت با دین و شریعت گذاشته می شود و عده ای چنین می اندیشند که تنها عقاید آنها صحیح و برتر و قدسی است و کسانی که قصد همراهی با آنان را ندارند، محکوم و مطروند، این بیماری زمینه بیشتری پیدا می کند؛ در حالی که کفر تعریف خاص خود را دارد و هر انکار و نفی عقیده ای به معنای خط بطلان بر اسلام و ایمان نیست.

البته طبیعی است که هر فردی نظرات خود را حق و صحیح بداند، اما باید احتمال بدهد که دیگری چنین فکری نمی کند و براساس مستندات و براهین به نتیجه ای همانند دریافت او نرسیده است، اگر کسی می خواهد به شفافیت حقیقت کمک کند، تنها راه تبیین و روشنگری و نشان دادن مواضع خطای یک فکر است نه تکفیر و طرد.

اگر کسی مخالفان خود را در برابر عوام با انگ های احساسات برانگیز منکوب کند، ممکن است در مدتی محدود مؤثر واقع شود، اما همیشه دوام نخواهد آورد و ماندنی نخواهد بود؛ بلکه برعکس اگر سخن حق هم داشته باشد، بر اثر انتخاب شیوه غلط، سخن حقش هم تحت الشعاع روش غلط او قرار خواهد گرفت. امام هادی(ع) همین معنا را در جمله ای بیان می کند که ترجمه آن این چنین است: «چه بسا ستمکار بردبار به خاطر بردباری اش بر مردم مورد عفو واقع می شود، در حالی که حق دار نادان با سفاهتش(که با شیوه های غلط به دفاع از حق می پردازد) نور حق را خاموش می کند.(تحف العقول، ص ۳۵۸)

امیرمؤمنان(ع) مخالفان خود و حتی کسانی را که علنا به آن حضرت دشنام می دادند و در مرحله ای با آن حضرت جنگیدند، تکفیر و متهم به کفر و ارتداد و امثال اینها نکرد. در حقیقت، عنایت به زدودن فرهنگ تکفیر از جامعه دینی وجهه دیگر عنایت به رشد اندیشه دینی و رسوخ نیافتن غلو و خرافات در جامعه است، زیرا مبدأ برخورد با اندیشه از تکفیر و برخورد غیر علمی آغاز می گردد که موجب پر هزینه کردن تحقیق و ترس از نوآوری می شود.

۳- سوء استفاده از دین

نکته ای دیگر که زمینه خرافات را در جامعه فراهم می کند، ابزاری نگاه کردن به دین از سوی مفسران و کارگزاران دینی به ویژه حاکمان منتسب به دین است. اینکه جامعه و حکومت هایی که بنام دین تشکیل می گردند، به جای دینی شدن حکومت، حکومتی شدن دین را دنبال و از جایگاه و مرتبه دین برای مقاصد خود استفاده می کنند، خیلی طبیعی است. در نتیجه برای تثبیت قدرت و تظاهر به دینداری و یا منکوب کردن مخالفان خود به اتهام ضد دینی بودن، هر چیزی را رواج می دهند یا دست کم در برابر خرافات و غلوها حساسیت لازم را نشان نمی دهند و چنین وضعیتی را برای مشغول کردن جامعه مفید می دانند. چنین شرایطی، افت سوء استفاده از دین در جهت رواج خرافات را دارد، چون لازمه استبداد و عدم مقبولیت دینی، رواج اموری است که منطقی و عقلایی نیست و از سویی دیگر استناد درستی در منابع شرع ندارد.

سوء استفاده از دین و مقدسات می تواند چنین نقسی ایفا کند و به رواج خرافات منتهی شود. همواره در جایی که دین ابزار قدرت مذهبی و سیاسی شد، خطر استقرار انحطاط و عوام فریبی افزایش پیدا می کند، زیرا این انحطاط نوعی تسلیم و رضایت و قداست برای حکومت و حاکمان است. در نتیجه اگر با آن مبارزه نشود، بسا خواسته ها و تمایلات و برداشت های حاکمان به حساب دین و خدا گذاشته شود و بسا اعتقادی مانند دین در اثر سوء استفاده و بهره برداری های سیاسی از آن، موجب بی اعتقادی به اصل دین شود. مردمی که به حکومت و رفتارهایش اعتراض دارند، ولی امکان طرح آنرا ندارند، به عقاید دینی حمله می کنند و مخالفت با آن عقاید را افتخار می دانند. آنان سرخوردگی خود را از حکومت در اعمال فردی و ظاهری دین نشان می دهند.

اما مهم ترین آفت حکومت دینی این است که شرح و تفسی و تبیین دین به دست کسانی بیفتد که حکومت را در اختیار دارند، زیرا منفعت شخصی یا گروهی آنها می تواند در جریان تفسیر و تبیین دین تأثیر بگذارد و در آنجا که قدرت، مفسر دین می شود چه منفعتی قوی تر و برانگیزاننده تر از حفظ قدرت و موقعیت سیاسی و حکومتی از طریق دین است؟! وقتی کارگزار حکومت دینی، خود را در معرض خطر از کف دادن قدرت دید، متون مقدس دینی و مذهبی و شعائر را به صورتی تفسیر و تبیین می کند یا رواج می دهد یا بزرگ و کوچک می کند که حافظ وضع موجود از کار درآید یا با آن تفسیر بتواند مخالفان خود را به نام دین از صحنه خارج کند.(ر.ک: آزادی در قرآن، ص ۴۲۴)
کد مطلب: 2610
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *