۰
سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۱۷

آقای کسینجر؛ هشدار!

به جناب کسینجر باید آموخت که از ویژگی‌های اسلام شیعی، خردورزی و اخلاق است، البته خردورزی و اخلاق، بن‌مایه اسلام است.
آقای کسینجر؛ هشدار!
حجت الاسلام و المسلمین فاضل میبدی در شرق نوشت: در رسانه‌ها از قول کسینجر، سیاستمدار کهنه‌کار و کهنسال آمریکا آمده بود: «کمربند شیعی ایران از تهران به بغداد و از بغداد تا بیروت به وجود آمده است. این مساله به ایران فرصت بازسازی و احیای امپراتوری سابق خود را با برچسب شیعه در خاورمیانه‌ای که مجددا در حال شکل‌گیری است می‌دهد... و من ایران را مشکلی بزرگ‌تر از داعش تلقی می‌کنم.»

در مورد سخنان یادشده ذکر چند نکته ضرورت دارد:

۱- نمی‌دانیم که این سخنان درست به فارسی برگردانده شده یا گفته‌های این سیاستمدار جور دیگری است؟ فرض را بر این می‌گذارم که این ادعاها به‌طور صحیح ترجمه شده باشد؛ باید گفت جناب هنری کسینجر هرچند ممکن است در تحلیل و بررسی مسایل سیاسی تبحری کافی داشته باشد، اما درمورد تاریخ ایران و تمدن و فرهنگ ایرانی و شیعی، آن‌طور که نشان می‌دهد، بهره لازم را ندارد. با اینکه عالمان غربی در مورد فرهنگ ایران و تشیع، تحقیقات جالب و زیادی کرده‌اند و رساله‌های زیادی در این‌باره در کتابخانه‌های آمریکا و اروپا موجود است، ولی این اندیشمند سیاسی فرصت لازم را نیافته تا فرهنگ شیعی و ایرانی را درست دریابد، تا گرفتار این داوری دور از واقعیت نباشد. در اینجا ایشان ترسناکانه از احیای امپراتوری شیعی یاد می‌کند، به‌نظر می‌رسد این سیاستمدار یا معنای امپراتوری را نمی‌داند یا تاریخ تشیع در ایران را درست نمی‌شناسد. زیرا ایران به‌عنوان کشور شیعی هیچ‌وقت صاحب امپراتوری‌ای به معنای یک کشور مهاجم نبوده، بلکه همیشه مورد هجوم بیگانگان بوده است. (در یکصدسال گذشته اشغال شمال و جنوب ایران از سوی انگلیس و روسیه بر کسی پوشیده نیست.) آنچنان که تهاجم و استعمار در دنیای مغرب‌زمین در چند قرن گذشته وجود داشته و رهایی کشورها از بند استعمار و جنبش استقلال‌خواهی به قیمت جان میلیون‌ها انسان، در آفریقا و آسیا، تمام شده است. احتمال، این است که این محقق آمریکایی یک شیعه‌ای را از دوران هخامنشیان یا ساسانیان می‌شناسد که دارای امپراتوری بوده است، ولی تاریخ، این تشیع پیش از اسلامی را نمی‌شناسد. اگر منظور ایشان از شیعه، یکی از مذاهب بزرگ اسلام است که پس از طلوع اسلام به تدریج در ایران نفوذ کرد و از زمان صفویان مذهب رسمی کشور ایران شد، این شیعه هیچ‌گاه صاحب امپراتوری نبوده و همواره در حال گسترش فرهنگ، اعم از ادبیات، فلسفه، عرفان و فقه بوده است. در هر صورت چنین خبط و اشتباهی از یک سیاستمدار سالخورده بعید است.

۲- آنچه که بر ناآشنایی ایشان نسبت به اسلام، به‌ویژه تشیع، گواهی می‌دهد، «ادعای بدتربودن تشیع و یا ایران از گروه تروریستی داعش است». از کسی که برای روسای‌جمهور کشوری مانند آمریکا نسخه سیاسی می‌پیچد، چنین اظهارنظر و یا اظهار غرضی، عجیب است. بن‌مایه‌ها و بانیان فرهنگ ایرانی مانند ابوعلی سینا، فارابی، زکریای‌ رازی، خواجه نصیرطوسی، فخر رازی، جابربن حیان، فردوسی، خیام، مولوی، حافظ، سعدی، سهروردی، ملاصدرا و ده‌ها فیلسوف و فقیه و عارف و شاعر دیگر را با عده‌ای از متعصبان افراطی و آدمکش- که شاید برخی سیاستمداران کهنه‌کار برای بدنام‌کردن اسلام اینها را هدایت و حمایت می‌کنند- قیاس‌کردن، کمال کین‌ورزی است. شگفت اینکه تاریخ تمدن و تشیع ایران‌زمین به خامه فیلسوفان و مورخان غربی نگاشته شده و در قرن گذشته امثال لویی ماسینیون، هانری کربن، نیکلسون، آدامتز و گوستاو لبون از احیا‌گران فیلسوفان ایرانی و شیعی بوده‌اند و خیلی از دانشوران و دانشگاه‌های غرب مدیون این فیلسوفان هستند.

۳- به جناب کسینجر باید آموخت که از ویژگی‌های اسلام شیعی، خردورزی و اخلاق است، البته خردورزی و اخلاق، بن‌مایه اسلام است. اسلام منهای عقل و اخلاق، اسلام نیست و تشیع این دو گوهر بنیادین را همواره ارج نهاده و فرهنگ ایران را بر آن استوار کرده است؛ بنابراین هرگونه خشونت در این فرهنگ محکوم است. مغولان که از مهاجمان ویرانگر ایران‌زمین بودند و خیلی از آثار فرهنگی ما را نابود کردند، کمتر از نیم‌قرن، تشیع را به عنوان مذهب رسمی خود پذیرفتند. در زمان عثمانیان که هزاران نفر از ارامنه مسیحی از دولت عثمانی گریختند، به ایران شیعی پناه آوردند و زندگی خود را در این کشور میهمانپذیر آغاز کردند. ایران براساس فرهنگ تشیع در تاریخ هیچ خشونتی از خود نشان نداده و همواره فرق و مذاهب مختلف را در کنار خود جای داده است. شاید کمتر کشوری به مانند ایران همزیستی مسالمت‌آمیز با ادیان دیگر را داشته است. البته ممکن است عالمی یا حاکمی مانند محمدخان قاجار براساس فهم ناقصی که از دین داشته و یا دنبال بقای قدرت خود بوده به اعمال خشونت فتوا داده و حاکمی آن را اجر کرده؛ و در برخی کتب فقهی و یا تاریخ پادشاهی ایران چنین مواردی یافت می‌شود، اما آن را به حساب فرهنگ تشیع گذاشتن به دور از انصاف است. همان‌طور که نمی‌توان خردستیزی‌ها و خشونت‌های جهان مسیحیت را به تعالیم حضرت‌مسیح استناد کرد. از باب نمونه: مسیحیان در اندلس (اسپانیا) ۸۰هزار کتاب را سوزاندند (تاریخ اندلس، ج۳،ص۶۵) جرجی زیدان، مورخ مسیحی می‌گوید: صلیبیان مسیحی در شهر شام و فلسطین سه‌میلیون کتاب را آتش زدند. جورج سارتون می‌گوید: کتاب‌های پروتا‌گوراس را وسط میدان آتن آتش زدند. اما شما یک مورد را پیدا کنید که تشیع چنین کرده باشد. اگر در این روزگار کسی به عنوان تئوریسین شیعی نظر و یا حرکت خشونت‌بار از خود نشان می‌دهد و با کمال تاسف برخی از رسانه‌های مغرض، آن صدا را به گوش جهان می‌رسانند، نباید به حساب فرهنگ اسلام و یا تشیع گذاشت. در تاریخ تمام ادیان و یا سیاستمداران، این خشونت‌ها کم‌وبیش به‌وضوح دیده می‌شود. جنگ‌های صلیبیان،

کشتارهای کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، کشتار آمریکا در ویتنام و ژاپن، اقدامات فرانسه در الجزایر و... گویای ادعای فوق است. کشور ایران به عنوان فرهنگ اسلام و یا تشیع این نکته‌های سیاه را در تاریخ خود ندارد. جناب کسینجر نباید برای خشنودی برخی سیاستمداران صهیونیست آتش جنگ فرقه‌ای را در منطقه شعله‌ور کند و برخلاف آنچه که می‌داند نظر دهد و داعشی را که احتمالا دست‌پرورده برخی سیاستمداران غربی است، با تشیع مقایسه کند.

۴- در جهان امروز هرگونه خشونتی، چه از ناحیه عالمان دین و چه از ناحیه سیاستمداران، محکوم است و خوشبختانه پاره‌ای از فیلسوفان مغرب‌زمین امثال کانت، دکارت، ژان‌ژاک روسو، جان لاک، جان استوارت میل و کسان دیگر حتی نویسندگان اعلامیه حقوق‌بشر، در مقام تبیین حقوق آدمیان برآمدند.

و حقوق‌بشر را به رسمیت شناختند و امروز نیز باید از هرگونه تئوری و اظهارنظر‌های ستیزه‌جویانه اجتناب شود. ایران در منطقه خاورمیانه، از لحاظ فرهنگی و سیاسی دارای قدرت بزرگی است و در تاریخ هرگونه حمله‌ای که نسبت به این کشور صورت‌گرفته دفع و یا آن را در فرهنگ خود جذب کرده است. لازم است جناب کسینجر به‌جای اینکه منافع جمهوریخواهان آمریکا را ببیند و به جای اینکه بخواهد در برابر رییس‌جمهور فعلی آمریکا که از حزب دموکرات است، بایستد و عده‌ای صهیونیست را از خود راضی نگه دارد و به سمتی رود تا خاورمیانه را به سوی صلح به پیش برد و به‌جای یک سیاستمدار کوته‌بین، که برای حزب خاصی بیندیشد، یک فیلسوف دوراندیش و حقوق بشری باشد و به حقوق همه انسان‌ها احترام بگذارد و ناسنجیده کشور را مانند ایران و فرهنگی را مانند تشیع به تروریسم متهم نکند. می‌دانیم که هدف این سیاستمدار این است که رییس‌جمهور فعلی آمریکا در حل مساله داعش عاجز بماند تا جمهوریخواهان در انتخابات آینده پیروز شوند، اما چرا این رقابت حزبی باید به قیمت به‌جان‌هم انداختن انسان‌ها و شعله‌ورکردن جنگ فرقه‌ای در منطقه و متهم‌‌کردن ایران و مذهب تشیع تمام شود. در کشور ایران قرن‌هاست که برادران اهل سنت در کنار شیعیان زندگی می‌کنند و از حقوق برابر برخوردارند و در مبانی نظری اختلاف چندانی با هم ندارند. متاسفانه چند شبکه ماهواره‌ای، شاید با همدستی برخی سیاستمداران کوته‌بین و کهنه‌کار، به‌عنوان دفاع از تشیع و یا اهل سنت، سخنانی را منتشر می‌کنند که هیچ مبنای عقلانی و اخلاقی ندارد و همواره آتش اختلاف را دامن می‌زند که برخلاف نص قرآن است. بنابراین سیاستمداران غربی بدانند که ایجاد اختلاف در منطقه و جنگ‌های فرقه‌ای و تقویت گروه‌های افراطی نه به سود آنان است و نه به سود مردمی که سال‌هاست در آتش بمب و باروت می‌سوزند. در منطق اسلام، کشته‌شدن یک انسان برابر کشتن همه انسان‌هاست. سزاوار است سیاستمداران جهان منافع حزبی و گروهی خود را تنها نبینند و به حکم قاعده طلایی اخلاق هرچه را که برای خود می‌پسندند برای دیگران نیز بپسندند. به قول سعدی:

من شنیدم ز پیر دانشمند/ تو هم از من بیاد‌ دار این پند

آنچه بر نفس خویش مپسندی/ نیز بر نفس دیگری مپسند
کد مطلب: 41155
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *