۱
۰
جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۹
به مناسبت هشتاد و چهارمین بهار زندگیِ «محمد مجتهد شبستری»

برتر از سقراط

او را بدون هیچ عنوانی نام بردم چون خودشان دوست ندارند و معتقدند که «این القاب، افسون کننده و ضد شفّافیت هستند.»
برتر از سقراط
او را بدون هیچ عنوانی نام بردم چون خودشان دوست ندارند و معتقدند که «این القاب، افسون کننده و ضد شفّافیت هستند.» هرچند ایشان از لحاظ رتبه‌بندی علمی و دانشگاهی «استاد تمام» هستند و در عرصه‌های بین‌المللی به‌ویژه در آلمان که حدود ده سال در آنجا به کار فرهنگی اشتغال داشته‌اند، پرفسور خوانده می‌شوند. خودشان درجایی گفتند که «از القابی چون روشنفکر دینی و ... بیزارم و من یک الهی‌دان (تئولوژیست)هستم.»
ایشان در شهرستان شبستر در آذربایجان شرقی به دنیا آمده‌اند و همشهری شیخ محمود شبستری یکی از عارفان بزرگ سده‌ی هشتم و صاحب کتاب مشهور«گلشن راز» است. اما همچون گفته‌ی سهراب سپهری(1307-1359،که می‌گوید:
 اهل کاشانم، اما
 شهر من کاشان نیست
شهر من گم شده است
شهر ایشان نیز گم شده است و سال‌هاست که شهر این دانشمند ایرانی بزرگ، دنیا است، چون آموزه‌های او در همه‌ی جهان تأثیرگذار است و نخستین کسی است که تحلیل‌های هرمنوتیکی را در ادبیات دین در ایران وارد کرده است.
توفیق نگارنده‌ی این سطور به دیدار و کسب دانش از ایشان به‌عنوان دانشجو به سال 1364(35سال پیش) و دو واحد فلسفه در دانشکده‌ی الهیات دانشگاه تهران می‌رسد. ایشان سر کلاس با صلابت و متین و باوقار و منظم با ما زندگی می‌کرد و ما از کلاس ایشان لذت می‌بردیم درحالی‌که فهم سخنان ایشان برای من دشوار بود چون پیش دانسته‌های فلسفی من اندک بود. امتحان ایشان هم جالب بود چون چند پرسش دادند که تأکید کرده بودند که پاسخ هر پرسش بیش از پنج خط نباید باشد. به خلاف استاد ابوالقاسم گرجی(1302-1389)، که یک روز سر جلسه‌ی امتحان اصول فقه، از ایشان پرسیدم :
استاد پاسخ هر پرسش را چقدر باید بنویسیم و ایشان فرمودند: «آنچه می‌دانید بنویسید».
متن درسی فلسفه‌ی ما کتاب بدایه الحکمه (آغازفلسفه) استاد علّامه‌ی طباطبایی بود؛ استادی که استاد شبستری به مناسبت‌های مختلف از بزرگواری ایشان و تأثیرگذاری‌شان بر خودشان یاد می‌کردند و همواره از علامه به‌عنوان استاد بزرگ خودشان یاد می‌کردند.
ارتباط حضوری من با استاد شبستری نزدیک به دوازده سال منقطع گردید. هنگامی‌که برای تحصیل به هندوستان رفتم، استاد راهنمای من پرفسور محمد مظهر صدّیقی، که مردی بزرگ و فروتن بود ایشان را می‌شناخت و یک همکاری علمی هم به گفته‌ی خودشان با ایشان داشته است. به لحاظ اخلاق و منش انسانی این دو استاد بسیار شبیه به هم بودند و به گفته‌ی مولانا«...متحد جان‌های شیران خداست».
چون به ایران بازگشتم خدمت استاد شبستری شرفیاب شدم و سلام گرم پرفسور صدیقی را به ایشان ابلاغ نمودم. استاد شبستری نزدیک به یک ساعت با مهر و متانت با من سخن گفتند و قرار شد چند جلد از کتاب‌های جدیدشان را برای من بیاورند. ازجمله‌ی آن کتاب‌ها، کتاب «هرمنوتیک کتاب و سنّت» و کتاب «ایمان و آزادی» بود. ساعت هشت صبح سر قرار حاضر شدم اما استاد نبودند و من شگفت‌زده شدم چون نظم ایشان زبان زد همگان بود. پس از نیم ساعت آماده‌ی برگشت شدم و از نگهبان درب ورودی پرسیدم: استاد شبستری تشریف نیاوردند؟ایشان پاسخ دادند چرا آمدند ولی نمی‌دانم چه شد که بی‌درنگ برگشتند. همین‌که داشتم از درب دانشکده بیرون می‌رفتم دیدم ماشین استاد وارد شد و پس از پیاده شدن همراه ایشان به دفترشان رفتم. ایشان از من عذرخواهی کردند که دیر آمده‌اند و گفتند که به دانشکده آمده بودند اما فراموش کرده بودند که کتاب‌ها را برای من بیاورند و به خانه برگشتند و کتاب‌ها را آوردند. من شرمنده شدم چون به یاد نداشتم که یک استاد بزرگ چون ایشان با دانشجوی خودش این‌گونه رفتار کند. از طرفی هم به خود بالیدم که این‌گونه برای من ارزش قائل شده‌اند.از ایشان خواستم پشت جلد یکی از کتاب‌ها را برایم یادبود بنویسند و ایشان با مهربانی پشت جلد یکی از کتاب‌های اهدایی‌شان  را با عبارت‌هایی دلگرم‌کننده برایم نوشتند. بی‌درنگ به یاد آوردم که یکی دیگر از استادان مشهور که در مسجد میرزا عیسی خان وزیر کلاس تفسیر نهج‌البلاغه داشت و من کتاب ایشان را خریده بودم و از ایشان خواستم تا برایم یادبودی بنویسد ایشان ابتدا نپذیرفت و بعد هم با تلخی و بدون ذکر نام خودش و من، یک آیه از قران برایم نوشت.
در جایی خواندم که استاد محسن رنانی در وصف استاد شبستری به زیبایی تمام نکات ارزنده‌ای را نوشته بودند و از جمله‌ی آن نکات این بود که «ایشان (محمد مجتهد شبستری) سقراط زمانه هستند.» اما من می‌خواهم بگویم با شناختی که این حقیر از سقراط دارد، ایشان را در پاره‌ای از سجایای انسانی از سقراط برتر می‌داند.
کتاب اخیر ایشان که اجازه‌ی نشر نگرفت اما در وب‌سایت شخصی‌شان(از سال 1396 تاکنون) به‌صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است- و نشان از عشق فیلیایی دارد(عشق برادرانه)- یکی از عالی‌ترین کتاب‌هایی بود که در حوزه‌ی الهیات بر جانم نشست و کشمکش‌های درونی‌ام را درمان کرد. درس گفتارهای ایشان در «فلسفه‌ی زبان»، «هرمنوتیک جدید چیست»، و «معنای زندگی در پنج دین بزرگ جهان»(همگی در وب‌سایت ایشان هست)،آن‌چنان لذت معنوی را به من چشانید که تاکنون از هیچ الهی‌دانی نشنیده بودم. جلساتی را هم که پس از سال‌ها، تا سه سال پیش در محضر ایشان و در حسینیه‌ی ارشاد تجربه کردم، به گفته‌ی خودشان مرا به «زمان شفایابی» رسانید. زمان شفایابی زمانی است که آدمی در یک وضعیت هرمنوتیکی قرار می‌گیرد که آن‌قدر خوشحال می‌شود که متوجه گذشت زمان نیست.
محمد مجتهد شبستری به‌عنوان یک «الهی‌دان» در قرن بیست و یکم که قرن رویارویی با بحران اعتماد به همه‌ی پدیده‌هاست، توانسته است کار یک عارف، متکلم، فیلسوف، هرمنوتیکر و یک الگوی اخلاقی  و انسانی را از خود نشان دهد که جان‌های تشنه‌ی جویندگان معرفت را سیراب می‌کند. ایشان توانسته‌اند یک فهم هرمنوتیکی از پدیدارها و معنای زندگی را در این سده‌ی کرونا زده، به جویندگان دانش و فضیلت، ارائه دهند.

علی جان بزرگی«جهانی»

 
کد مطلب: 128966
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


محسن کلهری
Iran, Islamic Republic of
درود
مقاله ی جالبی بود.
همچنین اساتیدی که روش زندگیشان درس می باشد واقعا حیف هستند. کاش می شد که تا هستند از آنها قدردانی شود چون تکرار نشدنی هستند.