۰
چهارشنبه ۱۱ تير ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۸

نگاهی به مفاهیم و مضامین غزلیات فارسی دیوان اشعار علیرضا تیانی خیابانی

حبیب احمدلو*
در دیداری که با دوست دیرینه‌ام آقای ناصر قمری مدیر انتشارات فخرآذر تبریز داشتم هدیه‌ی نفیس و گرانقدری را دریافت کردم. این هدیه، «دیوان اشعار علیرضا تیانی خیابانی» بود، دیوانی پر و پیمان- بر خلاف دفتر‌های شعری که امروزها اغلب پاک و نانوشته منتشر می‌شوند- با 623 صفحه در قطع وزیری. جملاتی که آقای قمری هر چند به  قناعت از سجایای اخلاقی و سلوک اجتماعی شاعر برایم گفتند اشتیاق مرا به مطالعه‌ی کتاب دو صد چندان کردند. دیوان با مقدمه‌ای کوتاه در چهار بخش، غزلیات(300غزل ترکی آذربایجانی)، ملمعات(52 قطعه شعر)، اشعار فارسی(76غزل فارسی،80 قطعه رباعی و 9 مثنوی)، و مکتب شاعر(شامل مستزاد ها و مسمط های ترجیعی و...) ارائه شده است. خیابانی اگر چه سعی دارد در انواع گونه‌های شعر فارسی و ترکی آذربایجانی طبع آزمایی کند اما، بیشتر یک شاعر غزلسراست. غزلیاتی که اغلب  مشحون از مفاهیم عرفانی، اخلاقی و اجتماعی هستند. غزلیات خیابانی اغلب محصول تجربه‌های عاطفی و واقعی شاعرند و زبانی ساده و بی تکلف دارند. ما در این نوشته به برخی از مفاهیم عمده‌ی غزلیات فارسی او می‌پردازیم.
1. عشق و محبت
غزل خیابانی حول محور عشق و محبت می‌چرخد و می‌بالد. به زعم او بی محبت، خلقت آغاز نمی‌شد و تداومی هم نمی‌توانست داشته‌باشد.
من به یک جرعه محبت دل خود دادم و بس
نخریدی که روم بر سر بازارِ دگر
ما که عمریست گرفتارِ غمِ عشقِ توایم
بی وفا!  رفته‌ای اکنون سرِ بیمارِ دگر
و در جایی دیگر:
ای صبا! از منِ دلخسته بدان یار بگو
که به غیر از غمِ تو هیچ نه بشناخته‌ام
2. اجتماعی و انتقادی
غزل خیابانی همراه و همگام جامعه‌ایست که خیابانی در آن زندگی می‌کند. شعر او مملو از نشانه‌های بیرونی جامعه‌ی اوست. غزل او منتقد اوضاع نابسامان جامعه، رشد بیکاری، محرومیت و برخی گره‌های اجتماعی دیگر است. خیابانی در این حوزه شاعری متعهد است.
بیداد به آسمان رسیدست
کار از غمِ نان به جان رسیدست
دیگر غم عشق شد فراموش
بس غم که در این میان رسیدست
هر در که زدم در این خرابات
سودی نه که بر زیان رسیدست
در کشتِ بهار، خلق عالم
نوروزِ مرا خزان رسیدست
ودر غزلی که به دکتر وحید قاسمی تقدیم کرده است از اهمیت ندادن به سرمایه‌های انسانی، فرهیختگان و صاحبان هنر این مرز و بوم اینگونه گلایه می‌کند:
بس یوسف کنعان که پراکندة مصرند
حتی به کلافیش خریدار ندیدم
هر کو هنری داشت گرفتار بلا بود
آسوده تر از سرو و سپیدار ندیدم
3. عرفانی و اخلاقی
مضامین عرفانی و اخلاقی موجود در غزلیات خیابانی اگر چه بی سابقه نیست اما خیلی رنگ تکرار و خودنمایی به خود نگرفته‌اند. غنایِ شعر خیابانی در این بعد خیلی قابل توجه است و نشان از بینش روشن و وسیع شاعر دارد. او وجود کائنات و خود را از کلام حق می‌بیند:
مرا به باده چه حاجت، که از کلام تو مستم
من از کلام تو مستم ، من از کلام تو هستم
اندیشة«وحدت وجود» هم گاهی خود را نشان میدهد:
پیش دریای بودِ تو، ای جان
کن فکان را حباب می‌بینم
و در جایی دیگر:
ذوقِ جنان و عشرت ِ فردوس نیستم
کانها به دیدِ دیده‌وران بی تو هیچ نیست
باد است بی حضور تو دین و دل و جهان
یعنی نعیم کون و مکان بی تو هیچ نیست
توحید کبریای تو، دور از خیال و وهم
ای نورِ جان! یقین و گمان بی تو هیچ نیست
خیابانی مانع اصلی تعالی انسانی را در تکبر و خود بینی می‌داند:
باران رحمتی تو، من سنگِ کبر و نازم
با این منم منم‌ها، خود راهِ بار بسته
او نیز مانند خواجه لسان‌الغیب خویشتنِ عاشق را حجاب می‌داند و بدین باور است که باید این پرده برچیده شود:
ای من ز سریرِ خویش برخیز
زان تخت بلند سرنگون شو
خواهی به حریم عشق راهی
از چنبر خویشتن برون شو
ودر تخلصی می‌گوید:
دام است وجود تو تیانی
گر خیزی از این میانه رستی
4. خدمت به خلق
او نیز  چون شیخ اجل سعدی، عبادت را به جز خدمت خلق نمی‌داند، و به شرط اذن الهی خدمت به رندان و کفر کیشان را هم روا می ‌داند:
بودی اگر رایِ خدوندگار
خدمت رندان کنم و کافری
هر که کند خدمت خدّامِ او
می‌شود از جملة غم‌ها بری
5. مفاهیم دینی و قرآنی
کلام الله مجید برای عموم پژوهندگان و هنرمندان بیدار، منبع لایزال و لایتناهی الهامات نورانی می‌باشد. خیابانی با سابقه‌ای که در تحقیق و تتبع آثار عرفانی دارد شیوة صحیح اقتباس از آیات الهی را می‌شناسد، اقتباس‌ها و تلمیحات او تصنعی نیست و کاملا با فضاهای شعریش سازگارند:
همره یونس و ماهی و سلیمان و صبا
نوح طوفانِ غم و یوسف و چاه آمده‌ایم
در جایی دیگر تلمیحی به سرگشتگی حضرت موسی(ع) در وادی طوبی و راهیابی او به واسطة شعلة آتشی که از دل درختی سبز زبانه می‌کشید، دارد:
در سینة سینای منِ موسیِ عمران
صد شعله از آن نرگسِ فتّان زده‌ای باز
خیابانی اگر چه دریافت‌های  زیادی از حافظ دارد اما استقبال‌های او نیز قابل تأمل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و باید در فرصتی دیگر بدان پرداخت. خیابانی در استقبال اساتید راه مرسوم و سنتی استقبال را نمی‌پیماید. به هر حال در استقبال شیرینی که از غزل حافظ کرده ، دارد:
اول به بانگ«لا اله»، نقلِ خلاصم آورد
وآنگه به«الا الله» تا، افلاک بردارد مرا
و در استقبالی که از غزل مشهور عراقی کرده ، می گوید: سامری‌های افسونگر کوله‌بار خود را از فتنة چشمان معشوقة من بسته‌اند:
ز چشمت سامری‌ها بار بستند
ز لعلت آبِ حیوان آفریدند
در غزلی صف‌آرایی مژگان معشوقه را تدارکی برای قیامت کبری قلمداد می‌کند:
عالم ز صف آرایی مژگان تو گشته
آمادة زِلزال و مهیّایِ قیامت
6. عناصر اسطوره‌ای
اسطوره‌ها بخش لاینفک پدیده‌های ادبی محسوب می‌شوند. بعد از داستان‌های قرآنی انعکاس اسطوره‌های شاهنامه در غزلیات خیابانی خیلی به چشم می‌خورند:
خیابانی علی‌رغم منویّات حکیم فردوسی در واقع مادح افراسیاب است ، خیابانی از آتش گذشتن سیاوش را امتحانی برای رسیدن به مقام دامادی درگاه بزرگ افرسیاب می‌داند:
رتبة دامادیِ افراسیابش می‌دهد
گر طلوع از خاورِ آتش سیاوش می‌کند
در غزلی دیگر تلمیحی به چاه بیژن دارد:
هر که زد لافِ بی نیازیِ او
چاهِ نفسش چو چاهِ بیژن شد
طوطیِ جان قفس ترا نسزد
بال و پر زن که وقتِ مردن شد
    او از تعالیم و اسطوره‌های زردشتی هم غافل نیست و در جای جای غزلیات بدان‌ها می‌پردازد:
کرده و پندار می‌آور نکو
تا که جان گیرد ز تو گفتارها
او قیام مغان را به هنگام طلوع خورشید چنین به تصویر می‌کشد:
قاف تا قاف مغان یکسر قیامت می‌شود
بر کناری تا نقاب از روی مهوش می‌کند
در اینجا، به همین اندازه بسنده می‌شود و اگر خدا خواست تحلیل مبسوط کارهای ایشان به آینده موکول می‌شود. ضمن آرزوی سلامتی برای ایشان، امیدوارم در آینده کارهای بهتری را از ایشان شاهد باشیم.
* مدرس دانشگاه
کد مطلب: 132110
برچسب ها: شعر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *